به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین ملکزاده، استاد حوزه علمیه در مطلبی به بررسی دیدگاه شهید صدر درباره سنتهای تاریخی قرآن کریم پرداخت که متن آن به شرح زیر است:
شهید صدر در مباحث خود نشان داده که سنن تاریخی در قرآن کریم مورد تصریح و تأکید است و خداوند از ما خواسته که این سنتها را بیاموزیم و فرابگیریم تا به سرنوشتی که برخی از گذشتگان به آن مبتلا شدند گرفتار نشویم. ایشان به آیاتی از قرآن استناد فرموده و آورده است که در آیه 49 سوره مبارکه یونس «قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» و در آیه 34 سوره مبارکه اعراف«وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» اجل به امت اضافه شده است یعنی وجود مجموعی انسانها مورد توجه قرار گرفته است؛ از این آیات استفاده میشود که علاوه بر اینکه هر انسانی دارای اجلی است امت هم دارای اجل است.
در ادبیات قرآن کلمه امة به جای جامعه به کار میرود و شهید صدر به صورت جدی از این دو آیه در تبیین بحث اجل اجتماعی بهره برده است. ویژگی این اجل هم آن است که نه به تأخیر افتاده و نه پیش خواهد افتاد؛ شهید صدر این دو آیه را مصداق اجل جمعی دانسته و از تعبیر «اجلالجماعی» استفاده میکند؛ ایشان مراد از این اجل را مرگ دسته جمعی یک ملت نمیداند زیرا مرگ یک امت و ملت همزمان با هم رخ نمیدهد و افراد به مرور زمان میمیرند بلکه مراد ایشان این است که جامعهای ممکن است حیات ظاهری اجتماعی هم داشته باشد ولی مانند مرده متحرک باشد و حیات طیبه نداشته باشد.
از نگاه قرآن مجموعه انسانها در داد و ستد و تعاملی که دارند بر مبنای ظلم و عدلی که در میان آنان وجود دارد اجلشان هم مشخص میشود؛ همانطور که در آیه شریفه 59 سوره کهف«وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا؛ و [مردم] آن شهرها چون بيدادگرى كردند هلاكشان كرديم و براى هلاكتشان موعدى مقرر داشتيم» بر آن تأکید شده است. در سوره نحل آیه 61 «وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ؛ و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه میکرد جنبندهاى بر روى زمين باقى نمىگذاشت ليكن [كيفر] آنان را تا وقتى معين باز پس مىاندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پيش نمىتوانند افكنند» آمده که اگر خداوند بخواهد مردم را بابت ظلم آنها مواخذه کند در روی زمین هیچ جنبندهای باقی نخواهد ماند ولی وقتی اجلشان فرارسید عقب و جلو نخواهد شد.
در آیه دیگر یعنی آیه 45 سوره مبارکه فاطر«وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَى ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا؛ و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام دادهاند مؤاخذه میکرد هيچ جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نمىگذاشت ولى تا مدتى معين مهلتشان مىدهد و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست» هم این مضمون بیان شده است.
البته ممکن است اشکالی در اینجا ایجاد شود و آن اینکه در یک جامعه، مردم یکدست نیستند و مردم خوب و بد در کنار هم زندگی میکنند و ممکن است تعداد افراد بد یک جامعه بیشتر باشند در این صورت اگر عذاب الهی واقع شود تر و خشک با هم خواهند سوخت و مؤمنان هم از عذاب الهی در امان نخواهند بود؛ روایتی نقل شده که حضرت عیسی(ع) میخواست میان خدا و ابلیس آشتی برقرار کند؛ عرضه داشت خدایا راهی هست تا این آشتی برقرار شود؛ خداوند فرمود بله باید توبه کند و بگوید خدایا من خطا کردم و توبه میکنم؛ مرا ببخش؛ حضرت عیسی(ع) به ابلیس خطاب کرد که راه برای تو باز شده ابلیس جواب داد من عذرخواهی کنم؟! مگر اشتباهی مرتکب شدم؛ از خدا بپرس در روی زمین پیروان من بیشتر است یا پیروان خدا؟ چون پیروان من بیشتر است پس من بر حقم؛ پیام این آیه آن است که اکثریت همیشه دلیل بر حقانیت نیست و گاهی میتواند نگاهی شیطانی تلقی شود.
عمل اجتماعی و نقش آن در عذاب دنیوی
بنابراین وقتی در اثر ظلم در یک جامعه، عذاب نازل شود در این صورت دامان افراد پاک را هم خواهد گرفت لذا در اینجا تعارض و شبهه ایجاد میشود که آنها هم بر حق نبودهاند که عذاب شدهاند ولی شهید صدر فرموده در اینجا سخن از عذاب اخروی نیست بلکه عذاب دنیوی است یعنی سوختن تر و خشک نتیجه عمل اجتماعی است؛ قوم بنی اسرائیل 40 سال به همراه موسی در بیابانی سرگردان بودند درحالیکه موسی که ظلمی نداشت و یا انبیاء دیگر گرفتار کارهای قومشان شدند در حالیکه خودشان عبد خالص خدا و مطیع بودند؛ بنابراین این سنت الهی در مورد یک اجتماع است یعنی وقتی بلا بر اثر عذاب آمد مؤمن و کافر در آن بلای دنیوی گرفتار میآیند و امت اسلامی گرفتار حاکمی مانند یزید میشود. اینجاست که مسئولیت همگانی و به خصوص مؤمنان پررنگتر و معنادارتر میشود تا با زنده نگهداشتن امر به معروف و نهی از منکر اجازه ندهند که جامعه مبتلا به عذاب الهی شود.
اگر به تاریخ حکومت امام علی(ع) سر بزنیم میبینیم کسانی که چند سال همراه امام علی(ع) جنگیدند و در شادی، غم، سختی و آسانی همراه آن حضرت بودند و پشت سر ایشان نماز میخواندند به ناگاه وقتی لشکر امام در آستانه پیروزی در صفین قرار گرفت با توطئه عمروعاص که قرآنها بر سر نیزه شد دست از امام کشیدند و گفتند ما با کسانی که قرآن به نیزه کرده و مسلمان هستند نمیجنگیم؛ آیا پیروان امام در طول دو سه سالی که در جنگ بودند خبر نداشتند که با کسانی میجنگند که مسلمان هستند؛ آیا امروز که قرآن را بر سر نیزه کردند فهمیدند اینها مسلمان هستند؛ امام مالک اشتر را برای حکمیت انتخاب کرد ولی نپذیرفتند؛ بعد ابن عباس را انتخاب کرد و باز هم زیر بار نرفتند و یارانش ابوموسی اشعری را به ایشان تحمیل کردند و بعد هم امام را در قضیه حکمیت محکوم کردند آیا چنین امتی حقشان گرفتار شدن به حکومت یزید و یزیدیان نیست.
فراز و نشیب امتها و رابطه آن با ظلم و عدل
در این جامعه افراد خوب هم وجود داشت و از جمله در راس آنان کسی که یزید را نمیخواست، امام حسین(ع) بود ولی بلای فراگیر حاکمیت یزید همه افراد مؤمن و غیر مؤمن و حتی اولیاء و امام جامعه را گرفت؛ در مورد جوامع این سنتها وجود دارد لذا سنت الهی این است که برخی جوامع اوج گرفته و برخی سقوط میکنند آن هم براساس پایبندی آن ها به ظلم و یا عدلی که دارند. در آیه 25 انفال «وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و از فتنهاى كه تنها به ستمكاران شما نمىرسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است»؛ فرمود بترسید از فتنهای که فقط دامنگیر ظالمان نخواهد شد و همه درگیر آن خواهند شد پس تلاش کنید کار به اینجا نرسد و از طرف دیگر فرمودند«وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّمَا يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ» یعنی هر کسی بار عمل خودش را به دوش می کشد و فرد دیگری بار گناهان دیگری را بر دوش نخواهد کشید؛ در اینجا معلوم میشود که از یکسو وقتی حیات اجتماعی مطرح است و قومی گرفتار گناهان مستحق عذاب الهی است تر و خشک در این عذاب دنیوی گرفتار خواهند شد ولی این به معنای آن نیست که در قیامت هم مومن حقیقی که به وظیفه خود در دنیا عمل کرده ولی نتوانسته جامعه را تغییر دهد به عذاب دیگران گرفتار خواهد شد؛ در عذاب اخروی هر کسی عذاب کارهای خودش را میچشد ولی در امور دنیوی عذاب همه را فرا خواهد گرفت.
موافقان فقه الاجتماع و یک سؤال
امروز که بحث فقهالاجتماع و در آن احکام تکلیفی برای جامعه مطرح است برخی براین اساس میگویند خداوند حکم میکند جامعه کاری انجام دهد و مردم باید انجام دهند ولی این سؤال پیش میآید که اگر مردم انجام ندهند آیا اقلیت خوب هم در آخرت عذاب خواهند دید؟ از دید ما این با عدل الهی سازگار نیست مثلاً اگر اکثریت جامعه به فرد نادرست و ظالمی رای دهند و او بر مردم حکومت کند در اینجا افراد خوب اقلیت هم در سرنوشت اکثریت شریک هستند ولی در قیامت مسئولیتی ندارند زیرا سیستم این بوده که انتخابی از سوی مردم صورت بگیرد ولی نظر منفی اکثریت بر نظر درست اقلیت غالب شده است و آنها به وظیفه خود عمل کردهاند.
عمدتاً جامعهشناسان قائل به اصالت جامعه مستقل از افراد هستند ولی برخی مانند علامه مصباح یزدی اصالت مستقل برای جامعه را قبول ندارند و معتقدند که جامعه با افرادش اصالت دارد؛ بنده هم استدلالات معتقدان به اصالت جامعه را دیدهام و معتقدم بیشتر شبیه شعرسرایی است البته ممکن است فردی در شرائط اجتماعی و براساس جوزدگی، تصمیم متفاوتی از حالت فردی بگیرد ولی در نهایت تصمیم فرد است که سرنوشتساز است نه اینکه جامعه اصالتی مستقل داشته باشد.
انتهای پیام