غدیر در آینه شعر/ خدا برای علی خلق کرد عالم را
کد خبر: 3836185
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۳

غدیر در آینه شعر/ خدا برای علی خلق کرد عالم را

گروه ادب ــ هجدهم ذیحجه الحرام، یکی از چهار عید بزرگ مسلمانان است که شاعران در پاسداشت آن، سروده‌های خود را به حضرت امیرالمومنین علی(ع) تقدیم کرده‌اند.

غدیر در آینه شعر/ لطیف طبع خدا آن آشکار توییبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ فردا، هجدهم دیحجة الحرام عید غدیر، عید الله الاکبر است، غدیر اساس دین اسلام و ثمره نبوت پیامبر(ص) است. نام غدیر تعیین کننده صراط مستقیم تا آخرین روز دنیاست و خطابه غدیر زنده‌ترین سند آن نتیجه‌اش، ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) است. روزی که شاعران آئینی نیز در مقامش، سروده‌های بسیاری دارند که تعدادی از این سروده‌ها از شاعران معاصر را می‌خوانید:

سید پوریا هاشمی

بسم علی حضرت رحمان علی
باطن نورانی قرآن علی
نفس علی روح علی جان‌علی
منکر تو نیست مسلمان علی
بنده الله شدم با علی
یا علی یا علی و یا علی
کیست علی آینه‌دار خدا
جان نبی بود و نگار خدا
بوده به دستش همه کار خدا
در دل ما هست کنار خدا‌
ای نجفت کعبه دل‌ها علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
هرکه نشد خوار درت خوار شد
حب تو میزان شد و معیار شد
خال لبت کعبه سیار شد
شیعه تو اصل و نسب‌دار شد
خورده به قنبر نسب ما علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
صدق تویی صادق و اصدق تویی
حیدری و قادر مطلق تویی
فاتح کارزار خندق تویی
حکم رسول است فقط حق تویی
پس همه باطلند الا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
گوش بفرمان لبت آفتاب
حب تو ایمان شد و بغصت عذاب
باتو حساب بدی ام بی حساب
جای نبی در شب هجرت بخواب
گفت نبی بین خطر‌ها علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
سنگ تو بر سینه زدن دین ما
نوکریت مذهب و آیین ما
سر بزن‌ای شاه به تدفین ما
کاش بیایی دم تلقین ما
زود به دادم برس آنجا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
روی جهاز شتران ماه شو
روشنی آخر این راه شو
کوری آن چند نفر شاه شو
رخ‌بنما و، ولی الله شو
نیست کسی غیر تو مولا علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
آه که هنگام عداوت شد و..
بر، ولی الله خیانت شد و..
پشت علی خلوت خلوت شد و..
پشت در خانه قیامت شد و..
گفت در آن فاجعه زهرا علی..
یاعلی و یاعلی و یاعلی

عبدالمجید فرایی

من از شراب طهور غدیر، مست شدم
ز شوق نام علی، مست بلکه هست شدم
چنان محبت مولا، نشسته در جانم
علی (ع) شناخته و مرد حق‌پرست شدم
***
انکار خدای ازلی نتوان کرد
تفریق رسول، از علی، نتوان کرد
گفتم: که علی را، به که تشبیه کنم
تشبیه علی جز به علی نتوان کرد

استاد غلامرضا سازگار

خدا برای علی خلق کرد عالم را
چنانکه خلقت او بری خود می‌خواست
تمام عالم ایجاد بی‌وجود علی
بان کشتی بی‌ناخدای در، دریاست
مرا بس است تولای چهارده معصوم
که این ولایت فوق تمام نعمت‌هاست
مگر نگفت پیمبر کتاب و عترت من؟
امنتی است که پیوسته در میان شماست؟
مگر نگفت که این دو، ز هم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست
مگر نگفت که این دو، چو این دو انگشت‌اند
کز اتحاد یکی گرچه در شماره دو تاست
عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر آل عباست
درود باد به ارواح چهارده معصوم
که در طریقت آنان نجات هر دو سراست
بتول و چار محمد (ع) حسین و چار علی (ع)
دو نامش حسن و آن دو جعفر و موساست
بجز محبت آنان نجات نیست که نیست
زنید چنگ به دامانشان، نجات اینجاست
هنوز محفل ذکر علی است خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی است که ناشنواست
بگو که خصم شود منکر علی چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست
گرفتم آنکه حدیث غدیر و قول رسول
مراد دوستی آن امام ارض و سماست
چرا بگردنش افکند ریسمان امت
چه شد که دود ز کاشانه علی برخواست؟
سؤال من ز تمامی مسلمین این است
بدوست اینهمه آزار نه، به خصم رواست؟
چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتی که دوامش به کشتن زهراست
برای غضب خلافت زدند فاطمه را
شرف کجاست، مروت کجاست، رحم کجاست
شکستن در و، بی‌حرمتی به خانه وحی
مودتی است که درباره ذوالقربی است؟
اگر قصیده «میثم» بود صدوده بیت
که در عدد صد و ده نام آن، ولی خداست
فضائلی است علی را، که گفتن هر یک
نیازمند هزاران قصیده غراست

سیدحمیدرضا برقعی

جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم
شب شراب که باشد دچار افراطم
بریز هرچه که داری مکن مراعاتم
تو بی‌ملاحظه، من نیز بی‌مبالاتم
سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار
شب شراب می‌ارزد به بامداد خمار‌
نمی‌رسد به شکوه تو فکر کوتاهم
اگر مدیح تورا از خود تو می‌خواهم
بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم
بگو بگو و مگو من صنایع الهم
لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی
که شعر جوششی آفریدگار تویی
تو آن قصیده بی‌اختیار موزونی
پر از خیالی و از هر خیال بیرونی
شکوه شعر کهن در کلام اکنونی
بریز قاعده‌ها را به‌هم تو قانونی
سرودنِ تو حماسی‌ترین مغازله است
جهان بدون تو اسلوب بی‌معادله است
رسیده‌ام به تو در نظمی از پریشانی
به شاعرانه‌ترین لحظه‌های حیرانی
نگفته‌ام که چه می‌خواهم از تو می‌دانی
شراب شعر صغیر و فؤاد کرمانی
تو‌ای قصیده اعلا مسمط عالی
جنون «فاتح علی خان» در اوج قوالی
کتاب معجزه در بی‌شمار ابوابی
اگر چه نقطه ایجاز غرق اطنابی
بخوانمت منِ وامانده با چه القابی
اگر خدات بگویم تو بر نمی‌تابی
اگر ملال توام بی‌دریغ کن دفعم
تو تیغ می‌کشی، اما منم که ذینفعم
تو همزمان زمان نیستی کجایی تو
کنار فاطمه‌ای همدم حرایی تو
به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو
به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو
تو در نهایت معراج در نباید‌ها
نشسته‌ای به تماشای رفت و آمد‌ها
تو آفتابی و هرگز نمی‌شوی انکار
دریغ و درد که نهج‌البلاغه را یک بار
کسی مرور نکرد‌ای شکوه بی‌تکرار
برای مالک اشتر نوشته‌ای بسیار
هنوز جوهر آن نامه‌ها‌ تر و تازه است
غریبیِ سخنت در زمین پرآوازه است
به ناشناسی منظومه علی‌نامه
به الغدیر به موی سپید علامه
به یا علی مددِ پوریا به هنگامه
به شرمگینیِ من در چکامه و چامه
تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست
که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست

حسن صیامی

اگر که خونین خورشید هر سحر برخیزد
به آه عشاق اوست خون جگر برخیزد
به سجده می‌افتد هر چه هست پیش رویش
کسی که پیش پایش پیامبر برخیزد
به حکم قرآن باری خبر علی بود آری
خوشا کسی که هر صبح با خبر برخیزد
امام مطلق باشد، بدان مع الحق باشد
علی اگر بنشیند، علی اگر برخیزد
قسم به بدر و خیبر، به ذوالفقار حیدر
کجا کسی غیر از او پی خطر برخیرد
جهنم احزاب است یا اُحُد باکش نیست
کسی که حصن الله است بی سپر برخیزد
کنار دستش عباس عزم میدان کرده
چه صحنه‌ای شد خورشید، با قمر برخیزد
جدا جدا افتادم اگر میان میدان
به پیشگاهت جسمم بدون سر برخیزد
دو پای شعرم لنگ است بیش از این ماندن را
تو مرحمت فرمودی که بیشتر برخیزد
بگو به شاعر هر جا که طبعت از پا افتاد
بگو علی می‌بینی که شعر‌تر برخیزد

مهدی جهاندار

علی بجنگ، حسن صلح کن، حسین فدا شو
غدیر معنی‌اش این است عبد محض خدا شو
هدف خداست، امیر و شهید هر دو بهانه است
اگر به کوفه میسر نبود، کرب و بلا شو
غدیر صحن غریبی‌ست‌ای مسافر مشهد
از این مسیر بیا زائر امام رضا شو
پر از سؤال بیا تا غدیر را بشناسی.
ولی به او که رسیدی بدون، چون و چرا شو
علی خداست؟ نه آیینه تمام‌نمایش
برای آینه آیینه تمام نما شو

محمد غفاری

هر چند در پایان حج آخرین است
«من کنتُ مولا...» ابتدای قصه این است
دستی به دستی حلقه شد تا آسمان رفت
دستی که در اوج سخاوت بی‌نگین است
دستی به دستی حلقه شد، دستی که در جنگ
خیبرترین در‌ها به پایش بر زمین است
دستی که نخلستانِ تا امروز باقی
از پینه‌های بی‌شمارش شرمگین است
تصویر بالا رفتن دست دو خورشید
عکس زلال برکه این سرزمین است
«الیوم اکملتُ لکم...» حتی خدا گفت:
«روزی که دین تکمیل خواهد شد همین است»
آینده روشن شد، همه دیدند، اما
امروز را تاریکی شب در کمین است
با دست بیعت آمدند و ماند پنهان
بغضی که با تبریک گفتن‌ها عجین است
نه! واقعیت را نمی‌بینند، هر چند
چشمانشان محو «امیرالمؤمنین» است

نغمه مستشار نظامی

امیر قافله عشق تخت و تاج نداشت
خیال داشتن قصر و برج عاج نداشت
نخواست گرد زمین روی دامنش باشد
که مالکیت باغ خدا خراج نداشت
بهای قصر بهشت است ذکر او هرچند
میان تیره دلان سکه اش رواج نداشت
به زیر سایه نخلش رطب چه شیرین است
که برکت شجرش را درخت کاج نداشت
پل قیامتشان بود، درسقیفه شکست
علی به بیعت نااهل احتیاج نداشت

محمود تاری

آن یار که شهر جان چراغانی اوست
دریای دلم همیشه توفانی اوست
اثبات ولایت علی هر کس خواست
اَکْمَلْتُ لَکُم دلیل قرآنی اوست

ما دسته گل سلام داریم به دست
یک آینه تمام داریم به دست
از جام بهشت بی‌نیازیم همه
کز خُمّ غدیر جام داریم به دست

بر دست نبی تا که نشان گشت علی
خورشیدِ معطر جهان گشت علی
بیرون برود هر آن که نَبْوَد عاشق
زیرا که امیر عاشقان گشت علی

در خیمه سبز آسمان بنشستم
برخاستم و قامت شب بشکستم
از خُمّ غدیر خورده‌ام باده عشق
وز عطر محمد و علی سرمستم

گفتم علی و شوق مجدد دارم
از جاده‌ی عشق رفت و آمد دارم
با یاد غدیر از علی می‌گویم.
زیرا ز علی نور محمد دارم

در جام غدیر عطر بی‌حد باشد
تلفیق گل حیدر و احمد باشد
دستان علی که دست نیکوی خداست
در دستِ پر از نور محمد باشد

گلبانگ غدیر آیه سرمد باشد
تفسیر طلوع دین احمد باشد
وقتی که علی نفس پیمبر گردد
یعنی که علی شخص محمد باشد

نقش است به لوح دیده نور برکات
شد آیه اَکْمَلْتُ لَکُم روح حیات
چون احمد و حیدرند مولای جهان
بر عید غدیر و هر دو مولا صلوات

انتهای پیام

captcha