به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «حسین بن علی(ع) در آیینه عرفان، کلام و اندیشه سیاسی» شب گذشته، دوم مهرماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در سالن مرکز همایشهای بینالمللی مرکز اسناد و کتابخانه ملی برگزار شد.
حجتالاسلام داود فیرحی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در این نشست بیان کرد: بحث بنده در مورد نکتهای است که مربوط به پس از عاشورا میشود. متنی را استخراج کردهام که مربوط به امام سجاد(ع) است و همه میدانید که از امام سجاد(ع) متنهای زیادی وجود دارد، اما دو متن کوتاه از امام سجاد(ع) در صفحه 34 جلد دوم کتاب احتجاج طبرسی آمده است. درباره این دو احتجاج بحث میکنم و نکاتی را از آن استخراج خواهم کرد.
برملاسازی ویژگیهای دوران
وی در ادامه افزود: یک احتجاج در کوفه حدود سه خط است و یک احتجاج نیز در شام رخ داده که آن نیز حدود یک پاراگراف است و مجموعاً شاید نزدیک دویست کلمه شود. در حقیقت متون کوتاه و خاصی هستند. همچنین یک پیشفرضی دارم و آن این است که میگویند متنها گویا و آیینه زمان هستند، یعنی ترکیب و کلمات آنها چیزی را نشان میدهد که ممکن است خیلیها میل به کتمان آن داشته باشند. بنابراین اصحاب زبانشناسی جدید، به ویژه دانشهای تفسیریِ جدید، یک پیشفرض دارند و آن اینکه متن دو نوع پیام دارد؛ یکی پیامی که در خود متن مصرح است و در همانجا قرار دارد و دیگری پیامی غیرمصرح است که در متن به آن تصریح نشده است که قسمت بسیار مهم را تشکیل میدهد. در حقیقت این دو متنی که از امام سجاد(ع) نقل شده، ویژگیهای دوران امام حسین(ع) را برملا میکند.
فیرحی تصریح کرد: چیزی که در متن احتجاجی که در کوفه رخ داده این است که مسئله مجازات و خشونت برجسته شده است. در همه نظامهای سیاسی مفهومی به نام مخالف وجود دارد؛ یعنی هیچ نظام سیاسی نیست که مخالف نداشته باشد. گاهی از دیدگاه مخالف، مخالف مشروع است و یا دیدگاه اکثریت ممکن است که موافق مشروع باشد. این یک مسئله است و پیام امام سجاد(ع) نیز طوری است که اشاره به همین حق مخالف دارد؛ یعنی به کرامت مخالف اشاره دارد.
حق مخالف در زمان رسول خدا(ص) محترم بود
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه بیان کرد: سنت پیامبر(ص) که یک مقدار نیز در زمان امام علی(ع) ادامه داشت، جذاب بود و اگر کسی بیعت نمیکرد، کسی او را مجبور به بیعت نمیکرد، ولی اگر بیعت میکرد، توقع داشتند که به عهدشان وفا کنند. مثلاً در ادبیات امام علی(ع) در مورد طلحه و زبیر است که فرمودند: شما را مجبور نکردم که با من بیعت کنید، اما چون بیعت کردید، باید به بیعت خود تعهد داشته باشید. لذا آن مقدار، حق مخالف و حق مخالفت وجود داشته است. البته نه اینکه کاملاً رعایت شود، ولی اصول این دیدگاه وجود داشت، اما در ادبیات این دوره شاهد هستیم که به تدریج این حق مخالف به هم ریخته و بعد، نه تنها مخالف محترم دیده نمیشود، بلکه با خشونت تمام با او برخورد میکنند. حتی با شخصی مانند خود امام حسین(ع) نیز این طور برخورد کردند.
وی تصریح کرد: در آن زمان، عبیدالله است که میگوید، به استخوانهای حسین(ع) اسب برانید تا اینکه اشد مجازات را تحمل کند. نظریههای کلاسیک این طور هستند که اگر دوره صدر اسلام تا زمان امام علی(ع) استثنا کنیم، به تدریج به سنت ایران، روم برگشت و دولت اموی نیز در این نسبت قرار داشت. مثلاً اگر خانمی به فرماندار کوفه اعتراض میکرد و خلیفه دوم فرماندار را عزل میکرد، میگفت این خانم راست میگوید و باید فرماندار عزل شود یا اعتراض او ناشی از برداشت اوست که برداشت خیلیها نیز همین هست. بنابراین یک نفر را برداشتن آسانتر است که تلاش کنیم جمعی راضی شوند. پس سیره آنها این طور بود.
این استاد دانشگاه گفت: این رویه حاکم بود تا اینکه در دولت سالهای 40 به بعد، به هم ریخت. البته در سنت قدیم، یعنی سنت غیر از صدر اسلام نیز این طور بود که مخالفان را چنان مجازات میکردند که وحشت به وجود آورند. در کربلا نیز این قدر خشونت بالا رفته بود تا همه حساب کار دستشان بیاید و این رویه از سال 40 به بعد در پیش گرفته شد. اصلاً خشونت در سنت این دوره به عنوان یک رسانه بود تا خودش را نشان دهد و نمایش مجازات مانند سر بریدن و ... را در دستور کار داشتند. با این کار دیگران باید بدانند که وقتی با خاندان پیامبر(ع) این طور برخورد میشود، برخورد با سایرین راحتتر است.
امام سجاد(ع) و استراتژی هراس
وی در ادامه افزود: داستان خطبه امام سجاد(ع) در کوفه نیز برملا کردن این مسئله است؛ یعنی دقیقاً دارد توضیح میدهد که این رویه آنها تماماً خلاف شرع و عرف و انسانیت است که اتفاق میافتد. تاریخنگاری ما این طور توضیح میدهد که امام سجاد(ع) متولد سال 38 است. اگر درست باشد که نظر مشهور نیز همین است، یعنی زمان خلافت امام علی(ع) به دنیا آمده و معنایش این است که در سال 61 هجری 22 سال داشت؛ یعنی یک جوان 22 ساله بود و در عین حال، حرفهایی میزد که گفتمان حاکم را وارونه میکرد. چون خشونت شکل میگرفت و همهجا چرخانده میشد تا دیگران صدایشان خاموش شود.
فیرحی بیان کرد: ادبیات مدرن کوشش میکند مجازات را به صورت روانی و روحی اعمال کند. مثلاً زندان را به جای شلاق زدن ایجاد میکند، یا اینکه محدودیتهایی را به وجود میآورد. همچنین ادبیات مدرن کوشش میکند که مجازات را پنهان نگه دارد و همیشه این طور است؛ رسانهها فاش میکنند، اما دولت آن را پنهان میکند. ولی در ادبیات کلاسیک استراتژی دولت فاش کردن خشونت است و امام سجاد(ع) نیز روی استراتژی هراس کار میکند. همچنین این نکته نیز جالب است که زندگی امام سجاد(ع) همواره با بیماری عجین شده و وقتی که چنین جملاتی از ایشان میبینیم نمیتوانیم تصور کنیم که این جملات از جانب یک شخص بیمار بیان شده است چراکه ادبیات شفاف و ویرانگری داشته است. میبینیم که امام(ع) به یکباره با سخنان خود فضا را عوض میکند. در آنجا کسی امام(ع) را دعوت نکرده که او سخنرانی کند که بعد از چند دقیقه که از سخنرانیاش میگذرد مورد احترام هم واقع شود، بلکه ایشان تحت شدیدترین فشارهای روحی و امنیتی است و یکباره این کلمات را میگوید.
این استاد دانشگاه گفت: برای عاشورا نزد امویان دو نظریه مطرح است؛ یکی اینکه دولت مشروع دولت بنیامیه است و بنیامیه نماینده پیامبر(ع) هستند و دوم اینکه افرادی به این دولت اعتراض کردند و حقشان خشونت بود و در ادامه همین نظریه دوم، سعی داشتند، کشتهشدگان را پنهان کنند؛ یعنی اینها را چندان معرفی نکنند، اما امام(ع) این جمله را میگوید که ای مردم، کسی که من را میشناسد، احتیاجی به توضیح ندارد و آنهایی که من را نمیشناسند خود را معرفی میکنم؛ یعنی میخواهد بگوید، بسیاری از چشمهایی که امروز به عنوان ناآشنا به ما نگاه میکنند، دروغ میگویند و آنها ما را میشناسند، اما تعدادی که نمیشناسند، برای آنها خود را معرفی میکنم که من فرزند حسین(ع) هستم.
فیرحی با اشاره به ادامه سخنان امام سجاد(ع) بیان کرد: حضرت میگویند: «من على(ع)، فرزند حسين(ع) هستم، همان كس كه بدون هيچ جرم و گناهى كنار شط فرات سر بريده شد». در اینجا باید توجه داشت که تفاوت جرم و گناه زیاد است. جرم یعنی خلاف مقررات یک جامعه عمل کردن، اما گناه به معنای خلاف یک باور دینی عمل کردن است؛ یعنی پدر من نه مخالف اسلام و نه مخالف قواعد حاکم به جامعه بود. فرمودند: «فرزند کسی هستم که حریم خصوصیاش را ویران کردند» که همگی این عبارات معنا دارد؛ یعنی اصل بر این است که حریم خصوصی آدمها محفوظ باشد و بعد فرمودند: «دارایی پدرم را از او گرفتند»؛ چون مالکیت مقدسترین چیز است. در روایت نیز داریم: «من قتل دون ماله و عیاله فهو شهید عندالله»، کسی که در دفاع از مال و عیالش کشته شود از نظر خداوند شهید است. بنابراین دارایی قداست دارد. سپس امام سجاد(ع) فرمود: «دارایی پدرم را از او گرفتند، مالش را غارت و خاندانش را اسیر کردند. من فرزند کسی هستم که با شکنجه کشته شد، اما همه اینها افتخار ماست».
تغییر ادبیات تهاجمی امام(ع) در شام
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: امام سجاد(ع) در خطبه دیگری که مربوط به شام است با ادبیات متفاوتی سخن میگویند که این ادبیات، تهاجمی نیست. مردم شام، ورثه پیامبر(ص) را بنیامیه میدانستند و دفاع از بنیامیه را نیز دفاع از دین و دیانت تلقی میکردند. این سنت رایجی بین آنها بود که با کوفه بسیار تفاوت داشت. کوفیان هیچ وقت اعتقاد چندانی به بنیامیه نداشتند و از قدیم با شام درگیر بودند و این اختلافها نیز وجود داشت و داستان کوفه چیز دیگری است. امام سجاد(ع) در کوفه این طور سخن میگوید که مردم بدانند چه اتفاقی افتاده و نیز آنها را مقصر میکند، اما شام این طور نیست و مردم در آنجا در جهل مرکب هستند.
وی افزود: برای اهل شام، دفاع از معاویه و یزید دفاع از پیامبر(ص) محسوب میشد. به همین دلیل، امام سجاد(ع) در آنجا جملهای را میگوید که بسیار مهم است و ارزش بالایی دارد. داستان نیز از این قرار است که دیلم نقل میکند که در شام بودم تا اینکه اسرای خاندان پیامبر(ص) را جلوی مسجد آوردند. مسجدی که هر کجا هست محل قداست مسلمانان محسوب میشود. در ادامه دارد که یک شیخ از شیوخ بلند شد و گفت: «الحمدلله الذی قتلکم»؛ شکر خدایی که شما را کشت و خداوند با هلاک کردن شما شاخ فتنه را شکست. این شیخ جملاتی میگوید تا زمانی که حرفش تمام میشود. در ادامه امام سجاد(ع) شروع به سخن کرد و فرمودند: «من این قدر ساکت شدم که از سخنت فارغ شوی». در حقیقت این استواری عجیبی است که در متن دیده میشود که ایمانی پشت سر آن است. در ادامه نیز فرمود: «این دفعه حق من است که حرف بزنم». این حرف امام در حکم یک توپخانه است که عمل میکند.
فیرحی تصریح کرد: امام سجاد(ع) به این شیخ گفت آیا آیه «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» را خواندهای؟ پس از تأیید گفت که منظور از آیه ما هستیم. یعنی امام دارد به همه میفهماند چه کسانی در کربلا شهید شدهاند. همچنین امام(ع) با عبارت «نحن اولئک»، مجدد روی این مسئله تأکید میکنند. سپس فرمود: «شما کسانی را کشتید که قرآن در موردشان فرموده است: "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا"». یعنی شما نماد پاکی و طهارت را کشتید.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام