امام رضا (ع) در سال ۱۴۸ هجرى قمرى یعنى حدود (۱۲۵۰) سال پیش در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام موسى بن جعفر (ع)، یعنى امام هفتم شیعیان و مادرشان بانویى بزرگوار و خردمند به نام «تُکتَم» یا «نَجمه» بود. امام رضا (ع) در همان سالى زاده شد که پدربزرگ ایشان، یعنى حضرت امام جعفر صادق (ع)، به شهادت رسید.
نام ایشان «على» است، ولى بر اساس شیوهاى که در میان اعراب مرسوم است، به وى «ابوالحَسَن» میگفتند. این گونه اسمها را «کُنیه» مینامند. علاوه بر نام و کنیه، گاه عنوان دیگرى نیز به افراد میدهند که آن را «لَقَب» میگویند. امام هشتم داراى لقبهاى متعددى است. از جمله معروفترین این القاب، «رضا»، «عالم آلمحمد»، «غریبالغرباء»، «شمسالشموس» و «مُعین الضعفاء» است. نامیدن هر فرد به این نامها، یعنى اسم، کنیه و لقب دلیل خاصى دارد. گفتهاند که وى را به این جهت «رضا» لقب دادهاند که خدا از او راضى است.
دوران کودکى و جوانى امام در مدینه گذشت. اخلاق نیکو، دانش فراوان، ایمان و عبادت بسیار از ویژگى هایى بود که امام را مشخص میساخت.
شخصیت اخلاقى امام
از خوشاخلاقى امام سخن بسیار گفتهاند. در این جا به چند نمونه آن توجّه کنیم و ببینیم که امام در برخورد با مردم به چه نکات ریزى دقّت میکرده است. همه اینها براى ما درس «چگونه زیستن» است:
ـ هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد.
ـ سخن هیچ کسى را قطع نکرد.
ـ به نیازمندان بسیار کمک میفرمود.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره مینشست و غذا میخورد.
ـ همیشه چهرهاى خندان داشت.
ـ هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمیخندید.
ـ هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور دیگران دراز نمیکرد.
ـ در حضور دیگران هرگز به دیوار تکیه نمیزد.
ـ به عیادت بیماران میرفت.
ـ در تشییع جنازهها شرکت میجست.
ـ از مهمانان خود، شخصاً پذیرایى میکرد.
ـ وقتى بر سر سفرهاى میرسید، اجازه نمیداد تا به احترام او از جاى برخیزند.
ـ به پاکیزگى بدن، موى سر و پوشاک خود بسیار توجه داشت.
ـ بسیار بردبار و صبور و شکیبا بود.
اینها گوشهاى از اخلاق امام بود. آیا با داشتن این اخلاق و رفتار، نباید خدا از او راضى و خرسند باشد؟ و آیا سزاوار نیست که او را «رضا» بنامند؟
آیا کسى که خدا از او خشنود است، مردم از او خرسند نیستند؟ این گونه هست که نام «رضا» براى آن امام بزرگوار برازنده و سزاوار است.
امام در نگاه شاعران
از همان دوران امام رضا (ع)، شاعران و نویسندگان در وصف بزرگوارى آن حضرت بسیار سرودهاند و نوشتهاند و هریک به گونه اى آن امام را به نیکى وصف کردهاند. شنیدنى است که شاعرى بود به نام «ابونواس» که در سرودن بسیار توانایى داشت. به او گفتند: تو درباره همه چیز شعر گفتهاى، کوه و دشت و شراب و موسیقى را در اشعار خود ستودهاى، اما شگفتا که در باره موضوع مهمی مانند شخصیت والاى امام رضا سکوت کردهاى! در حالى که تو ایشان را خوب میشناسى و با اخلاق و رفتار و بزرگوارى حضرت آشنایى کامل دارى. ابونواس ابتدا در پاسخ گفت: به خدا سوگند، تنها بزرگى او مانع از انجام این کار شده است، چگونه کسى، چون من، درباره شخصیت برجستهاى همچون امام رضا (ع) شعر بسراید؟ آن گاه شعرى گفت که چکیده معنى آن چنین است: «از من نخواهید که او را بستایم، من را توان آن نیست تا انسانى را مدح کنم که جبرئیل خدمتگزار آستان پدر او است».
شاعران فارسىزبان نیز در باره امام رضا (ع) سروده هاى فراوانى دارند.
شخصیت معنوى امام
گفتیم که امام رضا (ع) از نظر توجه به مسائل معنوى و پرداختن به امور عبادى نیز برجسته بود. روایتها و داستانهاى بسیارى از این جنبه زندگى امام در کتابهاى تاریخى نقل شده که شنیدن آن براى همه ما جالب است. ما وقتى میبینیم که امام ما و پیشوایى که او را به رهبرى خود پذیرفته و زندگى او را الگوى خود قرار دادهایم، این چنین عبادت میکند و این گونه به مسائل عبادى توجه دارد، خود نیز ناگزیریم که همان شیوه را پیروى کنیم و از همان روش درس بیاموزیم.
در اینجا به چند نمونه از نکاتى که تاریخ نویسان در این زمینه مورد توجّه قرار داده اند اشاره میکنیم:
ـ شبها کم میخوابید و بیشتر شب را به عبادت میپرداخت.
ـ بسیارى از روزها را روزه میگرفت.
ـ سجده هایش بسیار طولانى بود.
ـ قرآن بسیار تلاوت میکرد.
ـ به نماز اول وقت پایبند بود.
ـ به جز هنگام نماز هم به مناجات با خدا انس داشت.
در کتابهاى تاریخ و حدیث، از امام رضا علیه السلام دعاهاى فراوانى نقل شده که ما بخشى از آن را در جاى دیگرى از این سایت گرد آورده ایم. به بخش دعاهای حضرت برو تا با شیوه دعا کردن امام آشنا شوى.
شخصیت علمیامام
امام رضا (ع) جایگاه علمی ویژهاى داشت. او از دانشى سرشار بهرهمند بود و این برجستگى علمی او در رویارویى با دانشمندان ادیان و مذاهب دیگر، بهتر آشکار میشد. جلسات و محافلى که علما و دانشمندان مختلف گرد هم میآمدند و به بیان دیدگاهها و نظرات خویش میپرداختند، در آن زمان رونق خاصى داشت. حاکمان آن عصر، گاه براى جلوه دادن شکوه دربار خویش، گاه به منظور گرایش دانشمندان به دربار، و زمانى براى این که بر عقیده کسى چیره شوند، در کنار مجالس دیگر، به برگزار کردن نشستهاى علمی نیز میپرداختند. این محافل که به جلسات «مناظره» معروف بود، بهترین مکان براى ابراز شایستگىهاى علمی افراد به شمار میرفت.
در عصر امام رضا (ع)، آن گاه که همه دانشمندان جمع میشدند و به گفتگو میپرداختند و سرانجام در پاسخ دیگران فرو میماندند، دست به دامان امام رضا (ع) میشدند تا بر حقانیت مطلب خویش گواهى دهند.
در بالا گفتیم که یکى از مهمترین و معروفترین لقب هاى امام رضا (ع)، «عالم آل محمد» است. این که از میان همه امامان شیعه، حضرت امام رضا به این لقب شهرت یافته است، خود دلیل برجستگى آن امام از جهت دانشهاى رایج در زمان خویش و یافتن فرصت براى آشکارسازى آن علوم میباشد.
یکى از نکاتى که در بررسى شخصیت علمیامام مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو کردهاند، این است که امام رضا (ع) با هر گروهى به زبان خودشان سخن میگفت و به تعبیر اباصلت، شیواترین و داناترین مردم به هر زبان و فرهنگى بود. اباصلت که خود این سخن را میگوید، از این تسلط امام به زبانهاى مختلف شگفت زده میشود و این تعجّب خود را به امام اظهار مینماید و امام در پاسخ میفرماید:
من حجّت خدا بر مردم هستم. چگونه میشود چنین فردى زبان آنان را درک نکند؟ مگر نشنیدهاى که امیرالمؤمنین على (ع) فرمود: به ما «فَصل الخِطاب» دادهاند، و آن چیزى نیست، جز آشنایى با زبان دیگران.
اینها همه، نمونهاى از شخصیت علمیامام است. در کتابهاى تاریخى که به بررسى ابعاد مختلف زندگى امام رضا (ع) پرداختهاند، این نکات به صورت گسترده مورد بحث قرار گرفته و رخدادهاى متعددى که گواه برترى علمیامام است، بازگو شده است.
شخصیت سیاسى امام
تمام عمر امام رضا (ع)، چه آن زمان که هنوز به مقام امامت نرسیده بود و چه آن گاه که پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام موسى کاظم (ع)، مسئولیت امامت و رهبرى شیعیان را بر عهده داشت، در زمان حکومت عباسیان بود.
عباسیان با ادعاى انتساب به پیامبر اکرم (ص)، و با بهرهگیرى از احساسات مردم بر ضد امویان، توانستند آنان را از حکومت کنار بزنند و خود بر تخت فرمانروایى مسلمانان بنشینند. با سرکوب امویان، آنان دیگر قدرت و توانى نداشتند که خطر مهمی براى عباسیان به شمار روند. عباسیان تنها خطر براى حکومت خود را شیعیانى میدانستند که با فرمانبرى از امامان معصوم، حاکمان آن روزگار را ناحق میشمردند و میکوشیدند تا آنان را از حکومت ساقط کنند.
بنابراین، دشمن شماره یک حاکمان عباسى، امامان شیعه بودند و به همین دلیل است که همه امامانى که در روزگار این حاکمان ستمگر میزیستند، به دست آنان به شهادت رسیدند. عباسیان ستم پیشه به اندازهاى بر شیعیان فشار آوردند و آنان را مورد تهدید و شکنجه و آزار و تبعید و آوارگى قرار دادند که حتى تاریخنویسان نیز از بازگو کردن آن دچار شرمندگى شده اند.
ده سال از دوران امامت حضرت رضا (ع)، با حکومت هارون همزمان بود. در این ده سال، موقعیت مناسبى براى مبارزه علنى و رسمی براى امام رضا (ع) پدید نیامد و بیشتر تلاش سیاسى امام به صورت پنهانى رهبرى میشد، اما در گوشهگوشه سرزمینهاى مسلمانان جنبشها و قیامهاى پیاپى شیعیان، حکومت عباسى را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمیشده بود.
هجرت امام به خراسان
امام رضا (ع) هنگامیکه خود را ناچار به سفر یافت، براى این که ناخرسندى خود را از این سفر اعلام فرماید، چندین بار در کنار حرم مطهر پیامبر اکرم (ص) حضور یافت و به گونهاى به زیارت پرداخت که همگان فهمیدند این سفر مورد رضایت امام نیست.
حدیث سلسلة الذهب
امام رضا (ع) در این سفر تاریخى، هر جا که توانست کوشید تا مردم را با اسلام، قرآن، تشیع، اخلاق اسلامی، آرمانهاى دینى و احکام مذهبى آشنا سازد. از جمله مهمترین فرازهاى این سفر، توقف امام در نیشابور و سخن تاریخى ایشان در جمع گروه بسیارى از مردم و حدیث شناسان این شهر است.
آشنایى با این سخن و حدیث امام براى همه ما جالب است.
این حدیث به «سلسلة الذهب» شهرت دارد. امام در این حدیث بسیار کوتاه و فشرده، نکات بسیار بلندى را بیان فرموده است. به این نکات توجه کنیم:
۱ ـ اهمیت مسأله توحید و محور بودن آن در اندیشه اسلامی
۲ ـ پیوستگى معارف خاندان امامت به شخص پیامبر اسلام و به سرچشمه وحى
۳ ـ پیوند گسستناپذیر توحید با رهبرى
۴ ـ تثبیت امامت حضرت رضا علیهالسلام و ردّ دیدگاه کسانى که به امامت ایشان باور نداشتند.
اما چرا این حدیث را «سلسلة الذهب» نامیده اند؟
وقتى جملهاى از کسى نقل میشود، گاه چندین نفر در بازگو کردن آن نقش دارند و آن را از قول کسان دیگر روایت میکنند. این افراد را در اصطلاح علمِ حدیث، «سلسله سند حدیث» میگویند. مثلاً در همین حدیث، که امام رضا (ع) این سخن را از قول پدران خود نقل میفرماید، این افراد، سلسله سند این حدیث نامیده میشوند. از آنجا که همه این افراد، امامان عزیز ما شیعیان هستند، این حدیث در تاریخ به عنوان حدیثى که همه سلسله سند آن طلایى و زرّین هستند معروف شده است و آن را «سلسلة الذهب»، یعنى رشتهای از طلا نام دادهاند.
این حدیث از آن زمان که از زبان مبارک امام شنیده شد، همواره مورد توجه و عنایت حدیثشناسان، تاریخنویسان و هنرمندان بوده است. تا کنون نیز هنرمندان آن را به شیوه هاى مختلف نوشته و عرضه کرده اند.
امام رضا (ع) در خراسان
به هرترتیب، امام رضا (ع) وارد شهر مَرو، مقر حکومت مأمون شد. مأمون مجلسى آراست و در آن امام را در مراسمی رسمی، به ولىعهدى خود منصوب کرد. حضرت در آن مجلس، حکم مأمون را گرفته، بر آن یادداشتى نوشت و با تیزبینى و درایتى که برخاسته از مقام امامت ایشان بود، به ارزشهاى والاى اسلامیاشاره نمود و در برابر دسیسهاى که مأمون چیده بود با یاد و نام اهل بیت علیهم السلام، حقانیت ایشان و تصریح به عمر کوتاه خود، فهماند که این منصب را با انگیزه شخصى نپذیرفته و تنها عامل قبول این سمت، پافشارى مأمون بوده است.
برخوردهاى حکیمانه امام با این مسأله، چه در طول سفر و چه در ایام اقامت در مرو، سبب شد تا بر خلاف پندار مأمون، امام بیش از گذشته در میان مردم شناخته شود و در دل ایشان جاى گیرد.. این امر موجب این شد که مأمون در فاصلهاى نه چندان دراز، از ترفند شکستخورده خود احساس ناراحتى کند و در اندیشه محدود ساختن فعالیتهاى امام و حتى از میان بردن ایشان فرو رود.
یکى از نشانه هاى این امر، جلوگیرى وى از برپایى نماز عید فطر به امامت حضرت رضا علیهالسلام است.
شهادت امام رضا (ع)
مأمون که روزبهروز گرایش بیشتر مردم به امام رضا (ع) را میدید، در برابر هممسلکان خود، یعنى خاندان عباسى هیچ بهانهاى نداشت. پس تصمیم گرفت راهى بغداد شود تا از نزدیک با ایشان به گفتگو بنشیند.
اما آیا او در این سفر چه ارمغانى براى آنان به همراه داشت؟
آیا میتوانست امام را از ولایتعهدى برکنار کند؟
آیا میتوانست بیعت گستردهاى که از مردم گرفته بود، نادیده بگیرد؟
آیا میتوانست واکنش مردم به برکنارى امام را تحمل کند؟
آیا میتوانست در برابر ناخرسندى انبوه شیعیان و پیروان امام، دلیل قانع کنندهاى بیاورد؟
این جا است که باردیگر مأمون چهره واقعى خود را نمایان میسازد و به خشونت پنهان و سیاستبازى روى میآورد.
او نخست، وزیرش فضل بن سهل را میکشد و بر جنازه او اشک میریزد و براى یافتن قاتلان او جایزه تعیین میکند و آن گاه که آنان را دستگیر میکنند، آنان شهادت میدهند که مأمون خود به این کار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را میکشد.
سپس برنامه حذف امام رضا (ع) را دنبال میکند، اما میکوشد که این برنامه را به گونهاى عملى سازد که دامان خود او از این امر پاک نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف میکند و در همان جا با خوراندن انار یا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا (ع) را مسموم میسازد و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل کرد، در این جا نیز بر پیکر پاک امام اشک میریزد و حضرت را در کنار قبر پدر خود هارونالرشید دفن میکند.
امام رضا (ع) پیشتر، شهادت خود به دست مأمون را به برخى از یاران خود گوشزد کرده بود. از جمله یک بار به دو تن از اصحاب خویش فرموده بود:
«اینک هنگام بازگشت من به سوى خدا فرا رسیده و زمان آن است که به جدم رسول خدا (ص) و پدرانم بپیوندم. تُومارِ زندگىام به انجام رسیده است. این حاکم خودکامه (مأمون) تصمیم گرفته است که مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند».
در میان نقل قولهاى گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا (ع)، مشهورتر آن است که حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجرى قمرى به شهادت رسیده، در حالى که ۵۵ سال از عمر مبارک امام سپرى شده است.
محل شهادت امام هم به گفته همه تاریخنویسان، شهر توس و محل دفن ایشان نیز در باغ حمید بن قحطبه در سناباد بوده که بعدها «مشهَد الرضاـ محل حضور یا شهادت امام رضا علیه السلام» نام گرفته و اینک به نام «مشهَد» شهرت دارد.
گویا چنین مقدّر بود که فرزندى از نسل پاک پیامبر اکرم (ص) و امامیاز امامان شیعه، در سرزمینى دور از مدینه پیامبر به شهادت رسد، تا مرقَد نورانىاش قلب میلیونها انسان خداجوى دلباخته را به ولایت فراخواند و بارگاهش پناهگاه دلهاى شکستهاى باشد که در این سوى خاک در پناه آن مزار با شکوه به آرامش رسند.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
منبع: پایگاه امام رضا (ع) https://www.imamreza.net
تهیه و تنظیم مطالب: ابراهیم عزیززاده – دبیر ایکنا اردبیل