مستند «از زمین خاکی» عنوان مجموعهای 26 قسمتی به کارگردانی ایمان گودرزی است. او در این اثر سعی دارد که در هر قسمت به فردی بپردازد که توانسته با حداقل امکانات در تحقق شعار جهش تولید قدمهای موفقی بردارد. خبرنگار فرهنگی ایکنا با کارگردان این مستند گفتوگو کرده که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا ـ برای آغاز بحث درباره چگونگی و چرایی ساخت مجموعه مستند «از زمین خاکی» توضیح دهید.
برخی مواقع نکتهها و تصاویری در معرض دید مستندسازان قرار میگیرد که من از آن به عنوان تابلوی راه نام میبرم. مثلا نامگذاری سال توسط مقام معظم رهبری یکی از این راهنماهاست که پیش روی مستندساز قرار میگیرد تا به واسطه آن بتواند خالق آثاری باشد. امسال از سوی رهبری «جهش تولید» به عنوان شعار سال انتخاب شد. در پی این بودم تا بدانم منظور از این حرف چیست؟ تحقیقات فراوانی انجام دادم و دریافتم تصویر واقعی از این گفته را در شهرستانها بهتر میتوان یافت. در همین مورد 12 استان شناسایی شد.
در شهرهای مختلف ایران به افرادی برخورد کردم که با حداقل امکانی که در اختیار داشتند توانسته بودند درآمدزایی خوبی داشته باشند. برای مثال آقایی که با دو کندوی زنبور عسل کار خود را شروع کرده بود امروز تعداد آنها را به سی هزار کندو افزایش داده است. جالب اینکه این فرد در روستایی صعبالعبور زندگی میکند که برق هم ندارد اما ژل رویان به آلمان صادر میکند. این افراد نخبه را از طریق دوستانی که در شهرستانها داشتم شناختم.
طبق مشاهداتی که از افراد موفق کشورمان در جایجای این سرزمین داشتم، دریافتم که ما این ظرفیت را داریم تا چرخه اقتصادی خود را راه بیندازیم. حتماً لازم نیست از طریق کمکهای دولتی صورت گیرد، چون تمام آدمهایی که در مجموعه «از زمین خاکی» به آنها توجه شد بدون کوچکترین کمک مالی از طرف دولت توانستند هم برای خودشان موفقیت کسب کنند و هم چند خانواده دیگر را هم تأمین کنند.
ایکنا ـ مستندهایی که سعی دارند به شعارهای سال بپردازند، عموماً دستخوش سطحینگری و شعارزدگی میشوند. چه کاری را انجام دادید تا مجموعه شما از چنین آسیبی در امان بماند؟
اولین مشکلی که در این نوع مستندها وجود دارد سختیهای تولید است که گاهی مواقع این اجازه را به فیلمساز نمیدهد تا با فراغ بال پروژه تحقیقاتی خود را کامل کند. برای همین ترجیح میدهد موضوعات دمدستی را مد نظر قرار دهد. مشکل بعدی به نحوه پخش آثار مستند برمیگردد که برخی مواقع آنها را خنثی میکند. برای مثال مستندی از من در ساعت نامناسب پخش شد که بازخوردی نداشت، اما همان اثر سال بعد در ساعتی مناسب روی آنتن رفت و جریانسازی آن شگفتانگیز بود. پس اگر اثری موفق نمیشود حتماً دلیلش کیفیت پایین آن نیست، بلکه ممکن است پخش نامناسب روی آن تأثیر منفی گذاشته باشد. خوشبختانه با آمدن محسن یزدی، مدیر جدید شبکه مستند، اتفاقات خوبی در این حوزه رقم خورده، زیرا نگاه وی کاملاً حرفهای است و امید داریم که در ادامه شاهد اتفاقات بهتری در این ژانر باشیم.
ایکنا ـ مستندهایی که در شبکههای فارسیزبان ماهواره از جمله «بیبیسی» و «من و تو» پخش میشود، متأسفانه گاهی اوقات جریانسازی موفقی دارند، یعنی افراد بسیاری آن را میبینند. دلیل این اتفاق چیست؟
در همه دنیا وقتی موضوعی از طرف اپوزوسیون مطرح میشود جذابیت آن بیشتر خواهد شد. دلیل این امر را هم میتوان در باز بودن دست آنها و پاسخگو نبودنشان جستجو کرد، اما در رسانه ملی اینگونه نیست، چون برای کار در تلویزیون باید به آدمهایی متعدد پاسخ داده شود. اینها دستوپای فیلمساز را میبندد و نتیجه همان خواهد شد که میبینیم؛ آثاری که نمیتواند جریانساز باشد، زیرا خنثی ساخته شده است.
نکته دیگر اینکه در مستندهای «بیبیسی» خیلی ظریف حمله میشود. یعنی در ابتدا ممکن است از موضوع تعریف کند اما در نقطه حساس ضربه خود را میزند، بهنحویکه امکان پاسخگویی به آن تهمت یا شبهه برای مستندسازان داخلی بسیار سخت میشود. آنها چندین حرف کوچک راست میزنند تا بتوانند یک دروغ بزرگ را در ذهن تماشاگر جا دهند، هرچند همان یک دروغ برای تحریف تمام حقایقی که گفته شده است کفایت میکند. پس تا زمانی که به بلوغ سیاسی لازم نرسیم، باید شاهد هجمههای خارجی باشیم.
در مورد موفق نبودن مستندها، جریان خارج از سازمان و مدیران رسانه ملی نقش اصلی را ایفا میکند. یعنی در ابتدا آنها باید تصمیم بگیرند که آثار مؤثر ساخته شود تا در ادامه اتفاقات خوب رقم بخورد. نکته دیگر اینکه من با رسانه بیطرف موافق نیستم، چون گاهی اوقات میشنوم که «بیبیسی» به موضوعات مستندهایش بیطرف نگاه میکند. این گفته درست نیست، چون رسانه بیطرف وجود ندارد و هر رسانهای اهداف خود را دنبال میکند، اما این نکته اهمیت دارد که چگونه حرف زده شود و به هدف خود برسیم، بدون اینکه کسی به جهتدار بودن آن شک کند. در اروپا اکثر شبکهها کارتی هستند و مردم برای دیدن آن باید پول بدهند. حال تصور کنید در چنین فضایی که همه چیز بر پایه درآمدزایی شکل گرفته، میتوان تصور کرد که شبکه «بیبیسی» آن همه هزینه کند تا بتواند حرفهایش را به شکلی بیطرفانه بیان کند؟ مطمئناً جواب خیر است.
ایکنا ـ مشکل دیگر ما در مستندسازی به عدم موفقیتمان در حوزه زندگینامه برمیگردد. چرا نتوانستهایم در قالب آثار مستند معرّف خوبی برای سرداران و شهدا باشیم؟
آثار خوبی تولید شده که توانستهاند نگاهی دقیق به زندگی سرداران و شهدا داشته باشند. برای مثال فیلم «ایستاده در غبار» ساخته محمدحسین مهدویان. او در این اثر بدون اغراق شخصیت متوسلیان را روایت میکند. برای همین با استقبال مخاطب مواجه میشود. فیلمی درباره جهانآرا ساختم که از اعدام برادرش که منافق بود آغاز میشود. در آن زمان با مخالفت بسیار مواجه شدم، چون میگفتند لازم نیست وقتی درباره جهانآرا حرف میزنی از برادر او هم بگویی اما من میخواستم تماشاگر با همه زوایای جهانآرا آشنا شود.
بخشی دیگر از مشکلات ما در مستندسازی در گذشته ریشه دارد. برای مثال در دهه 60 آثاری که به طرزی اغراقشده به موضوعات میپرداختند به وفور وجود داشتند، حتی «روایت فتح» تا حدودی اینگونه بود. عادت کردهایم وقتی درباره شهید فیلم میسازیم بهگونهای حرف بزنیم که انگار آن فرد نظرکرده بود و در زندگی او هیچ اتفاقی جز آنکه گفته شد وجود نداشت! متأسفانه این روش هنوز ادامه دارد، درصورتیکه میتوان آثار را به گونهای ساخت که همه زوایای زندگی افراد در آن بیان شود.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام