به گزارش خبرنگار افتخاری ایکنا، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی ستاد همکاریهای حوزههای علمیه و آموزش و پرورش، حجتالاسلام حسین درودی، کارشناس مذهبی در این نوشتار با الهام از قرآن و حدیث به باز تعریف پیوست عدالت پرداخته و نقش فرهنگ، جهاد و شهادت در ساختار پیوستنویسی را با تأسی به سیره شهدایی چون سردار دلها و حسین فهمیدهها تبیین کرده است.
پیوست عدالت چیست؟
هنوز زمان زیادی از بیان کلید واژه «پیوست عدالت» توسط مقام معظم رهبری در اولین نشست دولت سیزدهم با معظم له نگذشته است، برای بحث در این خصوص این سؤال پیش میآید چرا مقام معظم رهبری این کلید واژه را از دولت سیزدهم مطالبه میکنند، در واقع آقا به سوال مقدری پاسخ دادند که این دولت با قوه و قدرت عدالت می تواند شعار «ما میتواینم» را حیات مجدد بخشد و آسیبهای گذشته را درمان کند.
در این راستا سؤالاتی بهوجود میآید که بدون حلاجی و موشکافی نمیتوان به حقیقت مطلب راه یافت، برای مثال پیوستنویسان را چه کسی تربیت کرده، یا چه کسانی قادراند پیوستنویسی کنند، مثلا برای مصوبات وزرات اقتصاد و دارایی چه افرادی این مهم را میتوانند رقم بزنند، یا حاج قاسم سلیمانی چه پیوست عدالتی در مصوباتش داشت؟ اول خودش در صف مقدم جهاد بود و سپس میگفت حال شما بیایید، آیا این یک نوع پیوستسازی بود؟ آیا فرهنگ سازمانی بالفعل کشور قادر است پیوست عدالت را برتابد؟ آیا پیوست عدالت مسئولان و مردم و بدنه دولت یکسان است؟ کدام پیوست عدالت در مراکر فرهنگی مذهبی و حوزوی را میتوان الگو معرفی کرد؟ آیا پیوست عدالت عملی مرحوم مدرس را میتوانیم بهعنوان اسوه حسنه برای مجلسیان و شهید رجایی و باهنر را برای دولت و سردار دلها را برای نظامیان و شهید حججی را برای جوانان و شهید بهنام محمدی و شهید فهمیدهها را به دانشآموزان و... معرفی کنیم؟ آیا با توجه به رویکرد فعلی مراکز علمی و فرهنگی در کشور به مفاهیم و معارف عمیق و دقیق اعتقادی، مانند مدارس، دانشگاهها، فرهنگسراها، همچنین حوزههای علمیه پیوست عدالت یک تمنای آرمانی نیست؟
برای پاسخ به این سؤالات و مشابه آن در جامعه، دو جواب را میتوان ارائه کرد:
الف- توقع و تمنای عدالت فراگیر و فاخر فقط در حکومت عدل جهانی یعنی آخرین ذخیره الهی جهت نجات بشریت امکان پذیر خواهد بود.
ب- جهت واصل شدن به حکومت جهانی عدل مهدوی و درک و دریافت جمال و کمال انسان کامل، لازم است مقدماتی پیموده شود که در انقلاب اسلامی این مهم بارها انجام پذیرفته و در آینده بیشتر و بیشتر صورت خواهد گرفت انشاءالله.
رابطه کلمه پیوست و عدل:
اما جهت تشریح و تبیین کلمه پیوست ابتدا باید به سؤالی در این موضوع پاسخ بدهیم.
آیا عدالت باید پیوست برنامه باشد، یا برنامهها باید هستی عدالت را در باطن خویش داشته باشند؟
اگر بخواهیم عدالت پیوست برنامه شود، لازم است فاصلهای میان مصوبات برنامه و پیوست آن لحاظ شود و این جدایی میان برنامه و پیوست، ضمانتی لازم دارد که تکرارپذیری و استمرار در آن راه نداشته باشد، از همین رو اگر شاخصهای تعریف شده عدل از طریق اهل تحقیق و تتبع با اقناع خرد جمعی در آمیخته نشود و قدرت تعادل و تناسبسازی بین افراد و اجتماع را در توزیع حقوق اشخاص و افراد در اختیار نداشته باشد، چگونه ممکن است فاصله میان غنی و فقیر بهصورت خردورزانه قابل تحمل شود، ازطرفی پیوست عدالت بتواند قدرت تعادلسازی داشته باشد، به عبارت دیگر، موضوع عدالت باید از حیث نظری و عملی موجود باشد تا برنامهها بر روی ریل عدالت هدایت شود، در غیر این صورت پیوست به گذشته و یا آینده قادر نیست فاصله میان غنی و فقیر را از میان برداشته و به بردهداری اقتصادی خاتمه بدهد. با توجه به تعریف مذکور چگونه میتوانیم کلید واژه پیوست عدالت را از آیات و روایات برای مطالبه عمومی آمادهسازی کنیم.
«وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَعَدلًا ۚ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ ۚ وَهُوَ السَّميعُ العَليمُ؛ و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حد تمام رسید؛ هیچ کس نمیتواند کلمات او را دگرگون سازد؛ و او شنونده داناست.»(سوره مبارکه الأنعام/ آیه ۱۱۵)
احتمال برداشت از کلمه تام مربی شده در آیه شریفه میرساند که عدالت فردی در اشخاص تا از آسیبها و آثار بشری در امان نباشد انسان قادر نیست به نشاط و انبساط عدل اجتماعی متصف و مزین شود، به همین سبب انسان عدالت را با خیالاتش تعریف و تدبیر میکند، چراکه عدل نهفته در فطرت انسان قابل تبدیل و تحویل نیست، و این عدم بدلپذیری هر لحظه به گوش هوش باطنی انسان درک و دریافت میشود، و از همین رو از تذکر و توجه دادن به این موضوع سرنوشتساز روی ترش کرده و دست به مقاومت میزند، و این فاجعه به آن سبب است که در دام شیطان به ناچار اختیار از کف او گریخته است، در نتیجه پیوست عدالت اگر بایستهگی درونی نداشته باشد به جای پیوست پایدار به گسست و نفاق در رفتار دچار میشود.
عدالت در تار و پود احادیث
«الْعَدْل یَضَع الأمُوِرَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا ـ وَ الْعَدْلُ سَائِسّ عَامٌ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌ ـ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا؛ عدالت، هر چيز را به جاى خود مىنهد و بخشندگى آن را از جاى خود بيرون مىنهد. عدل، نگاهدارنده همگان است و بخشندگى، تنها كسى را در بر مىگيرد كه بخشش نصيب او شده. پس، عدالت از بخشندگى شريفتر و برتر است.»(حکمت ۴۳۷)
احتمالی که از فرمایش حضرت مولی الموحدین(ع) بر میآید این است که عدل قدرت جایگذاری دارد، به این معنی که عدل منطبق بر اختیار و انتخاب انسان با حمایت وحی قادر است زندگی بشر را با مدیریت معصومانه ملائکه همراه کرده و نیازهای مادی و معنوی ایشان را پاسخگو و راهگشا باشد و لکن گردنه صعبالعبور تطبیق میان عدل تکوینی و عدل تشریعی است که بشر را از برکات فرشتگان محروم میکند، به آن سبب که عدل تکوینی در سازه و ساختار بدن آدمی بهصورت ثابت و بدون نقص و خطا موجود است و کمال آن ایجاب میکند که عدالت متغیر متناسب دادههای هر فرد توسط راهبری انسان کامل منطبق و متوازن شود، چراکه این انطباق با آزمون و خطای بشری تناسبگذاری و تعادلآفرینی پایدار را در خود ندارد، از همین رو شیطان از وسوسهگردانی و جولان دادن در برابر انسان مأیوس و ناامید نمیشود. لهذا حضرت دو رفتار سخاوتمندانه و عادلانه را با هم قیاس کردهاند، زیرا جود داروی موقتی برای محزومین در رنج از عدم العدل است، از همین رو سخاوت نجات فردی را به همراه دارد و لکن این عدل است که زمینه سخاوتطلبی را به سخاوتسالاری مبدل میکند و بنا بر ضربالمثل مشهور فارسی، عدل به جای ماهی دادن، مهارت ماهیگیری را به انسان اعطا و اهدا میکند.
رابطه حق و عدل
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه میفرماید: فَالْحقٌ أَوْسَعُ الأشْیَاءِ فِی الّتوَاصُفِ، وَأَضْیَقُهَا فِی التّنَاصُفِ؛ حق وسیعترین چیزها در مقام توصیف و تعریف است، لیکن در مقام انصاف و اجرا و پیادهکردن سختترین، تنگترین و حساسترین موضوع است.
احتمال برداشت از بیان مولی در تعریف و توصیف حق میرساند که هر موجودی از عدل مملو و مشحون است، چراکه این عدل است که موجب توسعه وجودی هر موجود میشود به همین برهان مقام اوسع را داراست و این حق است، لکن ارتباط هر موجودی با غیر خودش باید از دو فرآیند و چرخه برخودار باشد ظاهری و باطنی، اگر ظاهری بدون باطن متصور شود این حق نیست، چراکه عدل تکوینی و تشریعی با اتحاد، حق را تشکیل میدهند و موجودات را در مسیر تناسب چشمنواز و دل آرام به تعادل میرسانند. بشر برای سیر از عدل کلی به جزیی بسیار در رنج و زحمت خواهد بود مگر اینکه انسان کامل او را هادی و حامی باشد.
مصادیق محسوس عدل
امام صادق(ع): العدل احلی من الشهد و الین من الزبد و ازیب ریحاً من المسک؛ عدالت از عسل شیرینتر و از سرشیر و کره نرمتر و از مشک مطبوعتر و خشبوتر است. (بحار، ج ۷۲: ۳۹)
احتمال برداشت از فرمایش امام صادق(ع) جهت رؤیت عدل در مشاهدهگر حواس ۵گانه این است که عدل و حق برای انسان زمانی محسوس و ملموس میشود که مانند تشبیههای حضرت برای هر فرد قابل راستیآزمایی باشد، زیرا زمانی افراد لذت عسل و خامه و کره و بوی خوش مشک را به جان خود درک و دریافت میکنند که دو عدالت ظاهری و باطنی اتحادی را تشکیل داده باشند در آن صورت است که انسان حق را با تمام وجودش وجدان مینماید، و الا اشخاص با امراض درونی و برونی چگونه قادرند حق را بیازمایند و در وجود بیارایند.
مقام معظم رهبری به سبب آنکه خود شاهد شهد عدالت در کام خویش هستند، از دولت با شعار مردمی و ولایی انتظاری به حق داشته که عدالت را در انقلاب اسلامی باید از کام حاکمان به مردم سرریز کرده و مانع از پایمال شدن ضعفا و فقرا و مستمندان شد، لذا دولت مردم نهاد لازم است از نیروهایی دعوت به همکاری کند که از طعم عدالت کامی تازه کرده و شایستگیهای آنرا در مدیریت خود جلوه داده و بدهند.
اکبر پوستچیان
انتهای پیام