به گزارش ایکنا، پنجمین جلسه از سلسلهجلسات تدبر در سوره مبارکه «رعد» که به همت مدرسه دعا و نظامسازی وابسته به مجمع مدارس دانشجویی
قرآن و عترت دانشگاه تهران برگزار میشود، شب گذشته یکشنبه 26 فروردینماه با سخنرانی هانی چیتچیان در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار شد.
چیتچیان در این جلسه که بعد از وقفهای یک ماهه به علت ماه مبارک رمضان برگزار شد، ابتدا به بیان اوصاف ماه رمضان پرداخت و پس از آن توضیح پیرامون سوره «رعد» را از سر گرفت و به آیات 17 به بعد این سوره پرداخت که در ادامه از نظر میگذرد.
براساس بسیاری از تأویلها از جمله قول مشهور سید بن طاووس ماه مبارک رمضان تا پیش از ظهور بنیامیه به عنوان نخستین ماه از سال قمری محسوب میشده است و در تاریخ طبری به این موضوع اشاره شده که محرم را بنیامیه به عنوان آغاز سال قمری منظور کرد که البته قابل تأمل است. پس از تغییر آغاز سال جدید قمری و شروع آن با ماه محرم، به دستور خلیفه اموی، روزه دهم محرم(عاشورا) به جهت خوشیمنی مستحب شمرده شد که البته این امر نوعی بدعت در دین محسوب شده و لذا روایتی موثق از حضرت امام صادق(ع) نقل است که به جهت مخالفت با رأی خلیفه اموی، ایشان روزه روز دهم محرم را مکروه دانستند. همچنانکه باز نقل مشهوری از معصوم(ع) که مؤمنان سال مالی خود به جهت پرداخت خمس را در ماه رمضان قرار دهند تا به برکت پرداخت خمس، مال آنها در طول سال از برکت و تنعم خاصی برخوردار شود.
آنچه که شرح داده شد و مدارک و مستنداتی نیز برای آن وجود دارد، دلیل بر اهمیت این ماه دارد که ما اخیراً تجربه درک یکی دیگر از آنها را داشتیم و امیدواریم که حتی به قدر اندک توانسته باشیم، از اوقات پربرکت این ماه نهایت استفاده را کرده باشیم و نباید این تصور را کرد که با خروج از این ماه، دیگر همه چیز تا رمضان سال آینده تمام شده است. این امر را باید مد نظر داشت که برکات و مواهب این ماه در طول یک سال همچنان جاری و ساری است و باید اعمال، رفتار و سکنات ما متأثر از آنچه که در ماه رمضان آن را تجربه کردهایم، در راستای نیل به کمال و رسیدن به درجات عالی انسانی سمت و سو گیرد.
وحدت موضوعی آیات 17 تا 25 سوره «رعد»
پیرامون سوره «رعد» که موضوع اصلی انعقاد این جلسات است باید این نکته را یادآور شوم که طی چهار جلسه پیشین، تا آیه 17 این سوره به طور کلی توضیحاتی داده شد، اما آیات 17 تا 25 سوره «رعد» از نظر موضوعی در یک دستهبندی مشترک قرار گرفته و البته علامه طباطبایی نیز به آن نیز در تفسیر المیزان اشاره دارد.
ابتدا به آیه 17 این سوره اشاره میشود که میفرماید: «أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا...» صحبت از نزول آب از آسمان است که هر دره، رود یا مسیلی به قدر ظرفیت خود از آن سیراب شده و اقدام به جریانساز شدن آن میکند و البته کفی نیز بر روی آن در جریان است و بیشتر تمرکز بر روی این کف حبابی است تا بر آب. و از آن به باطل تعبیر میشود، اما نسبت میان آب و کف روی آن که این آیه به آن اشاره دارد، نسبت میان حق است و باطلی که اتفاقاً ابتدا به ساکن خود را حقمدار جلوه میدهد، یعنی دارای ظاهری فریبنده است همچون باطلی که پر زرق و برق رخ مینمایاند و اساساً ماهیت خود را هم از حق میگیرد، اما این تنها ظاهر آن است بلکه از درون پوچ و بیاساس است و اصالت ذاتی ندارد، چنانکه آن عرض اندام و ظاهر فریبنده آن، در لحظه رنگ باخته و از بین میرود.
اجابتکنندگان فرامین الهی و آنهایی که اجابت نمیکنند
با مواجهه با آیه بعد یعنی 18 سوره «رعد» به نسبت میان آنچه که آیه 17 آن را به تمثیل آورده است با احوال کسانی که چنین خصوصیاتی دارند، پی میبریم. یک بار آیه 18 را مرور میکنیم: «لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَالَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ...» با نگاهی حتی گذرا به این آیه قرآن به روشنی میتوان دریافت که در برابر دعوت الهی، مردم در دو دسته تقسیمبندی میشوند و دسته سومی وجود ندارد؛ آنهایی که دعوت حق را اجابت میکنند و آنهایی که دعوت حق را اجابت نمیکنند و اینگونه نیست که بیان شود دسته سومی هم هستند که حد میانه را برای خود انتخاب کردهاند، بلکه مرز میان حق و باطل اجابت فرامین الهی یا عدم اجابت فرامین الهی است.
با دقت بیشتر در این آیه امر دیگری نتیجه میشود و آن این که به محض اجابت خدا و فرمانهای الهی مجموعهای از حسنات به سمت مؤمن سرازیر میشود حال آن کسی که دعوت الهی را اجابت نمیکند در زندگی تمامی ثروت مادی و معنوی خود را نیز خرج کرده تا از دوزخ رهایی یابد اما زهی خیال باطل که هیچکدام آنها به کارش نیامده و او را از عذاب الهی نجاتی نیست.
نکته قابل تأمل دیگری که وجود دارد و البته از آیه 19 این سوره استفاده میشود که میفرماید: «أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوالْأَلْبَابِ» اینکه خداوند فرد باطل را با عنوانی خاص خطاب قرار میدهد و او را گمراه ندانسته بلکه لفظ نابینا را برای او به کار میبرد.
اما وصف آنچه که در آیه 19 به انسان مؤمن نسبت داده میشود، عطف به آیه نخست این سوره است، آنجا که خدا به رسولش بیان میدارد که آنچه بر تو نازل شده است سراسر حق و راستی است، بر این اساس چنین میتوان نتیجه گرفت که شرط نخست موحد بودن، ایمان و اعتقاد به وحی است که اگر این مهم در وجود هر یک نباشد، مصداق همان کسی است که این سوره از آنها به عنوان نابینا یاد میکند.
نکته جالب توجه در این مبحث آن که در این میان عدهای دعوت حق را اجابت میکنند، گروهی هم از دعوت حق سر باز میزنند، گروه سومی نیز سر برمیآورند که تفاوتی میان این دو حوزه قائل نیستند و قائل به این نکته هستند که مگر قرآن به عنوان کلام الهی چه چیزی دارد و متأسفانه نمونههایی را نیز بیان میکنند و اعتقاد دارند که آنها در بیان طریقت، سبک زندگی و تمییز میان این دو، آنها از قرآن پیشی گرفته و حرف نو و بهتری را بیان میکنند.
عقیده بسیاری از این افراد را اگر بخواهیم، مصداقی مورد بررسی قرار دهیم؛ ظهور برخی جریانها و نحلههایی است که با عنوان عرفان و طریقتهایی به ویژه در منطقه شرق آسیا مبتنی بر برخی شیوههای فیزیکی و حتی متافیزیکی به دنبال، ارتقای کیفیت زندگی و سبک زندگی افراد هستند که چون چشم نواز بوده و همچون کف روی آب رودها و درههایی که به آن اشاره شد، چشمنواز هستند بسیاری از مردم نسبت به آن گرایش پیدا میکنند.
نکته حائز اهمیت این است که اتفاقاً شاید بسیاری از آنها در کوتاهمدت نتیجهبخش باشند، اما حد پایانی را میتوان برای همه آنها متصور شد و مثلاً پس از پایان دورهای که براساس شیوه توصیه شده از سوی هر یک از آنها اتخاذ میشود، برای مرحله بعد یا فازهای متفاوت باید به دنبال جریانی تازه بود و همه چیز را متناسب با آن از ابتدا آغاز کرد حال آن که اثر قرآن، اثری مانا است و همواره برای هر یک از جلوههای زندگی بشری حرفی تازه برای گفتن دارد.
انتهای پیام