به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از گیلان، سال هم نو شد، عید است تمام شهر شادند و اینک همه چیز در حال عادی شدن است. لباسهای نو کم کم به لباسهای عادی و روزهای تقویم هم به ساعات روزمرگی تبدیل میشوند.
همه چیز در حال برگشت به روزمرگی است...! نه شاید برای ما اینگونه باشد، روزمرگی... کار... خواندن و نوشتن... اما برای همه نه...!
نوبهار برای آنان که «عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» دارند، بسیار سخت میگذرد، آری همه ما به زنده بودنشان ایمان داریم اما مادر بغض در گلو به کودکی که تازه «بابا» گفتن را یاد گرفته چه بگوید...! او که هنوز مفهوم بودن و نبودن را نمیفهمد! اما فطرت بیدارش پدر میخواهد. مادر به آن دختر بابایی دو ساله چه بگوید...!؟ او که هنوز درک «مدافع» را ندارد.
مادر بچهها، در دلش میگوید همسفر نیمه راهش هست، زنده است! اما به چشمانی که نمیبیند حضورش را چطور معنا کند!؟ به گوشهایی که صدایش را نمیشنوند چه بگوید؟! اما حقیقت وجودیاش میگوید همسفرش نیمه راه نیست بلکه تا پایان راه همراهش هست...
آری ما همه دچار «روزمرگی» میشویم اما برای آنانکه هر لحظهشان به کوهی صبر نیاز دارند نمیدانم چه بگویم... حتما قول شفاعت را گرفتهاند و همسفرشان را راهی دفاع از «حرم عشق» کردهاند... برایشان صبر زینبی از پروردگار خواهانم زیرا از این پس باید زینبی وار روایتگر فضائل تکیه گاهی باشند که نیست تا دست محبتش بر سر پسر و دخترکش باشد.
براستی یازینب(س) چطور اینچنین گلچینشان میکنی!؟ بانوجان رمز عضویت در لشکر مدافعین حرم عشق چیست؟! اینان که هستند که اینچنین بی مهابا سر و جان پیشکش میکنند در همان زمان که ما درگیر اعداد و ارقام ریال و دلاریم؟ خدایا اینان را چه در سر نهادی که چنین فدایی شدند!؟ زبان قاصر است و ذهن بن بست…