به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، به طور کلي مشارکت سياسي به معناي تلاش شهروندان براي انتخاب رهبران خويش، شرکت مؤثر در فعاليتها و امور اجتماعي و سياسي و تأثير گذاشتن برصورت بندي و هدايت سياسي دولت است. (آقابخشي، 1383: 522)
در مجموع 4 پيش شرط براي مشارکت سياسي قابل ذکر است:
مردم بايد دغدغه حکومتي داشته باشند و با علاقمندي آن را بپذيرند.
چنان به حکومت باور داشته باشند که مانعي در ظهور آن نباشد.
بايد آگاهي حکومتي داشته باشند تا چنان عمل کنند که با ساختار فرهنگ حکومتي انطباق داشته باشد.
با آگاهي از مقاصد حکومتي، حکومت را دنبال کنند تا در عمل دچار تعارض نشوند و گمان نکنند که نتيجه، خلاف تلاشها و آرمانهاي آنان بوده است.
در عين حال ميزان مشارکت مردم بسته به 4 عامل مهم تغيير ميکند که عبارتند از: انگيزههاي سياسي، موقعيتهاي اجتماعي، ويژگيهاي شخصيتي و محيط سياسي، همچنين دسترسي به اطلاعات بيشتر، داشتن درگيري در بحثهاي سياسي و تعلق داشتن به سازمانهاي سياسي ميزان مشارکت را افزايش ميدهد. (محمدي، 1386: 208)
به طور کلي مشارکت دربرگيرنده دو عنصر است: مشارکت کننده و موضوع مشارکت (عرصهاي که فرد در آن مشارکت ميکند). عامل اتصال دهنده اين دو، انگيزه و هدفي است که مشارکت کننده را ترغيب و وادار به حضور در يک عرصه ميکند. (عيوضي،1385: 25)
سطوح مشارکت سياسي
در يک جمع بندي مهمترين سطوح مشارکت سياسي عبارتند از:
1-رأي دادن و شرکت در گزينش و انتخاب مسئولان سياسي- اجتماعي.
2-آزادي بيان و شرکت در تشکلهاي سياسي و نقد و ارزيابي عملکرد نهادها، مسئولان و ساختار حکومت.
3-نامزد شدن براي احراز سمتها و کرسي هاي سياسي و فعاليت آزاد انتخاباتي.
4-دخالت و مشارکت در تغييرات و اصلاحات درون ساختاري.
5-اقدام به ايجاد تغييرات بنيادين در نهادها و ساختارهاي نظام حکومتي.( همان، 130-124)
با گذشت زمان مشارکت انتخاباتي، بارزترين نمود مشارکت سياسي ملت ها گرديد و اعطاي حق رأي، در عمل امکان بيشترين اثرگذاري و حضور در حوزه سياست را فراهم آورد و رأي دادن به معناي واگذار کردن حق حاکميت خود، به صورت مشروط به نماينده يا نمايندگاني، فراگيرترين مشارکت سياسي را ممکن ساخت. اگرچه انتخابات به عنوان پايينترين سطح مشارکت سياسي افراد در يک نظام دموکراتيک مورد توجه است، اما راهکار و مکاني است براي تودهها تا قدرت را از انحصار افراد و گروههاي خاص بيرون بکشند و اين امر جز با وجود يک انتخاب آگاهانه امکانپذير نيست.
جايگاه انتخابات در عرصه مشارکت سياسي
انتخابات را ميتوان مجموعه عملياتي دانست در جهت گزينش فرمانروايان براي مهار کردن قدرت و حق تعيين سرنوشت. به موجب حق تعيين سرنوشت افراد يک ملت آزادانه وضعيت سياسي خود را تعيين ميکنند و آزادانه توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود را پي ميگيرند. اما رأي دادن عملي تشريفاتي و حقوقي است که شهروندان با انجام آن، طبق ضوابط و شرايط قانوني به گزينش نماينده يا نمايندگان مي پردازند و رأي دهنده از طريق عمل رأي دادن که يک عمل حقوقي- سياسي است در اداره امور سياسي کشور مشارکت ميکند. (قاضي، 1373: 685)
بنابراين ميان انتخابات و رأي دادن بايد تفاوت قائل شد. انتخابات يکي از انواع مشارکت سياسي است و ويژگيهاي يک انتخابات سازمان يافتگي، پايداري، غيردولتي و آگاهانه بودن آن است، در حالي که رأي دادن نوعي شرکت سياسي است که تهييج و بسيج عمومي تودهها، دولتي بودن و عدم سازمان يافتگي از ويژگيهاي آن است.
از همين منظر مشارکت انتخاباتي افراد ممکن است اثبات گرايانه يا انتقادي باشد. اين دو قرائت را ميتوان در دو رهيافت معرفت شناسي «عقلانيت غير انتقادي» و «عقلانيت انتقادي» استوار نمود. در چارچوب رهيافت عقلانيت غير انتقادي، مشارکت انتخاباتي مردم، درواقع فرآيندي است براي اثبات حقانيت حاکمان و تأييد نهادهاي مسلط که به مثابه تکليف و بيعت با حاکمان از بالا تقليل داده ميشود. اما در رهيافت انتقادي، مشارکت انتخاباتي، يک داوري نقادانه در باب حاکمان است که طي اين فرآيند نهادهاي ناکارآمد حذف و نهادهاي سياسي و حاکمان جديد انتخاب ميگردند و طي اين انتخاب ارزيابي عملکرد و برنامههاي کنشگران سياسي فعال از طريق شهروندان صورت ميگيرد. (ساعي،1387: 3)
انتخابات و فضاي محيط برآن متشکل از اجزاي زير است:
1-برگزار کنندگان، شامل دولت، احزاب و گروههايي که نامزدها به آنها وابستهاند.
2-انتخاب شوندگان، شامل نامزدهاي انتخاباتي است که احياناً وابستگي حزبي و گروهي داشته و يا داراي سوابق مديريتي و خدمتي نيز ميباشند.
3-انتخاب کنندگان، شامل افراد واجد شرايط رأي دادن، که به منظور انتقال قدرت وارد عرصه انتخاباتي ميشوند. اين افراد ممکن است وابستگي حزبي داشته، يا گرايشي نسبت به احزاب، گروه ها و نامزدها داشته باشند و برپايه گرايش و ميزان آگاهي از موضوعات سياسي دست به انتخاب ميزنند.
4-نظام هاي انتخاباتي شامل قوانيني که کشورها براي برگزاري انتخابات وضع کرده اند.
5-فضاي حاکم بر جامعه، شامل موضوعات سياسي و فضاي فرهنگي و اجتماعي موجود در جامعه مي باشد. (عيوضي،1382: 75)
اصولاً مشارکت انتخاباتي به عنوان يک اقدام سياسي، مستلزم دو گونه تصميم است: تصميم نخست درباره اقدام کردن يا نکردن؛ و تصميم دوم جهت اين اقدام است. براي مثال افراد صرفاً تصميم نمي گيرند که رأي بدهند يا ندهند، بلکه درباره اين که به چه کسي رأي بدهند نيز تصميم ميگيرند. پس در مشارکت سياسي فرد دو تصميم اتخاذ مي کند و البته هميشه توالي منطقي درباره اقدام و جهت صورت نمي گيرد. گاه شخص قبل از تصميم درباره اقدام در امر مشارکت، به دليل علاقهاي که به فرد يا حزب خاصي دارد، جهت مشارکت خود را تعيين کرده است.
به طور کلي علل و انگيزههاي مشارکت انتخاباتي را به دو بخش تقسيم ميکنند:
بخش اول شامل موقعيتهاي فردي و اجتماعي و تأثير آنها در مشارکت انتخاباتي است و عواملي چون سطح تحصيلات، موقعيت هاي شغلي و اقتصادي، بافت جمعيتي، سن و جنس مورد مطالعه قرار مي گيرند.
بخش دوم متغيرهاي سياسي و ايدئولوژيک هستند. فرهنگ سياسي حاکم برجامعه، هنجارها، ساخت حکومت، نظام حزبي و امثال آن از جمله متغيرهاي سياسي به شمار مي آيند.(شهبازي،1380: 88)
انتخابات علني، آزاد و عادلانه جوهر دموکراسي و انتخابات مشارکتي، رقابت آميز و نهادمند، ابزاري اساسي در رشد اين پديده محسوب ميشود. انتخابات آزاد و قانونمند، بارزترين شکل نهادينگي مشارکت سياسي و عمده ترين ابزار ايجاد و حفظ جامعه مدني به حساب ميآيد. مشارکت سياسي از طريق انتخابات مي تواند سبب تکوين و تداوم جامعه مدني گردد اصل انتخابات آزاد در جوامع دمکراتيک، سازوکاري براي تقسيم قدرت و مشروعيت بخشيدن به نهادهاي حکومت است. تنها با اين سازوکار است که ميتوان منازعات سياسي را از طريق مسالمتآميز رفع کرد و به وفاق اجتماعي دست يافت. اگرچه کارکرد اساسي انتخابات گزينش متصديان نقشهاي سياسي است، اما اين عمل پيامدهاي عميق تري نيز دارد. نقش مردم در دموکراسي هاي غربي به حدي اهميت دارد که ممکن است تغيير حمايت شهروندان منجر به روي کار آمدن احزاب يا ائتلافهاي ديگر بشود. انتخابات آزاد، راه حاکميت مردم را ميگشايد و هم زمان تصميمگيري در امور تخصصي را بر عهدهي برگزيدگان مردم ميگذارد. بنابراين ميتوان گفت که انتخابات آزاد، ابزار اعمال حاکميت مردم در يک نظام دمکراتيک است. بر اين پايه، امروزه يک دمکراسي مدرن، ديگر نه به معناي حکومت خود مردم، بلکه به مثابه حکومت نمايندگان مردم قابل تحقق است. نمايندگاني که در انتخاباتي عمومي، آزاد و ادواري از طرف مردم برگزيده ميشوند، تا امور کشورداري را طبق ارادهي مردم پيش برند. انتخابات آزاد و قانونمند به عنوان بارزترين شكل نهادينگي مشاركت سياسي، عمدهترين ابزار ايجاد و حفظ جامعه مدني به شمار ميآيد و اين امر از مهمترين کارکردهاي انتخابات به شمار مي آيد. رويههاي مشاركت سياسي از طريق انتخابات ميتواند مسبب تكوين و تداوم جامعه مدني باشد. انتخابات فضا را براي بسط دامنه قدرت اجتماعي يا به عبارتي قدرت نهادهاي واسط ميگشايد و از مسئوليت حكومت در برابر ملت سخن ميگويد.
منابع:
آقا بخشي علي، (1383)، فرهنگ علوم سياسي، تهران، چاپار.
عيوضي محمدرحيم، (1385)، مشارکت سياسي در جمهوري اسلامي ايران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي.
محمدي حمزه، بررسي جامعه شناختي کاهش مشارکت سياسي شهروندان، زريبار، سال 11،شماره64 ، تابستان.
قاضي ابوالفضل، (1373)، حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، ج اول، تهران، دانشگاه تهران.
شهبازي محبوب، (1380)، تقدير مردمسالاري( نقش احزاب در روند دموکراسي ايران)، تهران، روزنه.
ساعي علي، (1387)، توسعه آموزشي و مشارکت انتخاباتي، مطالعه موردي انتخابات دوره نهم رياست جمهوري، فصلنامه علوم اجتماعي، شماره 45.
یادداشت از اعظم شجاعی/ کارشناسی ارشد علوم سیاسی