عکس اعلامیه‌اش را هم خودش انتخاب کرد
کد خبر: 3847557
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۹
به بهانه هفته نیروی انتظامی؛

عکس اعلامیه‌اش را هم خودش انتخاب کرد

گروه اجتماعی ـ همسر شهید قربانعلی امیدی ارجنکی گفت: او بسیار مأموریت می‌رفت اما مأموریت آخر متفاوت بود زیرا روز آخری که به مأموریت می‌رفت از شهادتش باخبر بود، حتی عکسی را به من نشان داد و گفت از این عکس برای اعلامیه‌ام استفاده کنید و 20 روز بعد از اینکه به مأموریت رفت به شهادت رسید و عکس روی اعلامیه‌اش همان عکسی بود که خودش انتخاب کرده بود.

به گزارش ایکنا از چهارمحال‌وبختیاری، شهید قربانعلی امیدی ارجنکی متولد ۳۰ شهریور سال ۶۰ بود که در مهرماه ۱۳۸۰ به استخدام نیروی انتظامی درآمد.

شهید امیدی از اعضای فعال هیئت مذهبی یازهرا شهرکرد بود که پس از ۱۸ سال خدمت، به‌عنوان حافظ امنیت کشور روز ۲۶ تیر ۹۸ در درگیری با اشرار در روستای مسکوتان استان سیستان‌وبلوچستان به شهادت رسید.

به مناسبت هفته نیروی انتظامی به سراغ خانواده این شهید مدافع وطن رفته‌ و گزارشی از اعضای خانواده وی تهیه و در ذیل منتشر کرده‌ایم که با هم می‌خوانیم.

ایکنا: خود را معرفی کنید.

بنده مریم دهقانی، متولد بهمن‌ماه سال 62 هستم که از 22 مردادماه سال 88 به همسری شهید قربانعلی امیدی ارجنکی درآمدم که حاصل این ازدواج دخترم زهرا متولد 29 بهمن سال 91 است. در حال حاضر در معاونت درمان شهرستان شهرکرد مشغول به کار هستم.

ایکنا؛ در رابطه با خصوصیات اخلاقی هسرتان صحبت کنید.

قربانعلی به خاطر شغلش بسیار محکم و باصلابت بود و در عین حال در خانه مردی مهربان با قلبی رئوف بود، بسیار غیرتی و پدری دلسوز برای دخترش بود.

یک فرد مذهبی و هیئتی و میاندار هیئت یازهرا(س) شهرکرد بود، به پیاده روی اربعین علاقه خاصی داشت و این اواخر مدام فیلم‌های زیارت‌های قبلی‌اش را تماشا می‌کرد و اشک می‌ریخت.

همسرم بسیار قرآن می‌خواند و در سال قرآن را چندین بار ختم می‌کرد، او با سوره یاسین انس بیشتری داشت.

قربانعلی بسیار مطیع رهبری و لایت‌پذیر بود و همیشه سخنرانی‌های مقام معظم رهبری را دنبال و فرمایشاتشان را با جان و دل اجرا می‌کرد.

ایکنا؛ حضور معنوی همسرتان را در زندگی حس می‌کنید؟

بله، واقعاً او را در کنار خودم حس می‌کنم، در این مدت کوتاه مشکلات بسیاری برایم پیش آمد که مطمئناً از سمت همسرم حل شده است.

دخترم بعد از شهادت همسرم از پدرش عصبانی است و با کمک روان‌پزشکان کم‌کم دارد اوضاع را درک می‌کند و قطعاً قربانعلی خودش دخترش را آرام کرده و ماجرا را به او فهمانده است تا کمتر بهانه بگیرد.

ایکنا؛ فکر می‌کردید روزی همسر شهید شوید؟

اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم و هنوز هم باورم نمی‌شود. اما همسرم علاقه بسیاری به شهادت داشت او بسیار مأموریت می‌رفت اما مأموریت آخر متفاوت بود زیرا روز آخری که به مأموریت می‌رفت از شهادتش باخبر بود، حتی به من گفت: لباسی از کربلا همراه با تسبیح تربت آورده‌ام که اگر از مأموریت برنگشتم از آن‌ها استفاده کنید.

حتی عکسی را به من نشان داد و گفت از این عکس برای اعلامیه‌ام استفاده کنید و 20 روز بعد از اینکه به مأموریت رفت، به شهادت رسید و عکس روی اعلامیه‌اش همان عکسی بود که خودش انتخاب کرده بود.

ایکنا، نکته‌ای پندآموز از همسرتان برایمان تعریف کنید.

همسرم بسیار اهل کار خیر و کمک به دیگران بوده و ما بعد از شهادتش مطلع شدیم، افراد بسیاری بعد از شهادتش به منزل ما مراجعه کردند که همسرم به آن‌ها کمک می‌کرده است، از جمله خانمی که توان مالی چندانی نداشت و همسرم مدام برای او مواد خوراکی از قبیل گوشت و برنج تهیه می‌کرده است.

این رفتار قربانعلی را تازه کشف کردیم و تا قبل از شهادتش نمی‌دانستیم که به نیازمندان هم کمک می‌کند.

در ادامه این گزارش با محمدعلی امیدی، برادر شهید قربانعلی به گفت‌وگو پرداختیم، وی با بیان اینکه این خانواده چهار پسر و چهار دختر دارد و قربانعلی فرزند سوم خانواده است به سوالات ایکنا پاسخ داد.

ایکنا: در رابطه با اخلاق برادرتان در خانواده و نحوه ارتباط‌‌ش با پدر و مادرتان بگویید.

قربانعلی احترام پدر ومادر و بزرگ‌ترها را بسیار حفظ می‌کرد، به مسائل دینی و اعتقادی حالت خاصی داشت و این مسائل برایش مهم بود و یکی از اعضای ثابت مجالس عزاداری امام حسین(ع) بود.

اگر به مراسمی دعوت می‌شد که احتمال می‌داد این مراسم کوچک‌ترین خطر را برای چارچوب خانواده دارد، در آن مراسم شرکت نمی‌کرد و به اعضای خانواده هم تذکر می‌داد که شرکت نکنند.

ایکنا: صله رحم با خانواده بعد از ازدواجش به چه صورت بود؟

به خاطر شغلش بعد از ازدواج رفت و آمدهایش را کنترل شده انجام می‌داد تا در محلی حاضر نشود که فامیل از او تقاضایی کنند و از او بخواهند که در پیشبرد کار آن‌ها از موقعیتش بهره بگیرد.

ایکنا: از علایق و سلایق برادرتان بگویید.

ایشان در ورزش رزمی تبحر داشت و چندین مقام و رتبه نیز در این رشته کسب کرده بود، همچنین به طبیعت و کوهنوردی علاقه خاصی داشت و توجه خاصی به تاریخ، آداب و رسوم داشت.

مدتی در لردگان فعالیت می‌کرد و در رابطه با قوم بختیاری بسیار تحقیق کرد و به لباس محلی، آداب و رسوم، گویش و حتی بازی‌های محلی این قوم علاقه‌مند شد.

ایکنا: به نظر شما ایشان چه ویژگی‌ای داشتند که به درجه شهادت نائل شدند؟

چشمش به نامحرم نیفتاد و گناه نکرد، برادرم بسیار معتقد بود و به حفظ حجاب بسیار توصیه می‌کرد.

اهل امر به معروف بود و هر جا حس می‌کرد احتمال دارد آبروی مؤمنی در اثر غیبت کردن خدشه‌دار شود سریع تذکر می‌داد و مانع این اتفاق می‌شد.

ایکنا: چگونه از نحوه شهادت برادرتان باخبر شدید؟

سخت‌ترین حس وحالی که تا کنون تجربه کرده‌ام شنیدن خبر شهادت برادرم بود، بنده مأموریت بودم و از طریق تلفنِ دوستان این خبر را دریافت کردم و به ‌شدت به هم ریختم و به همراه برادرم که تهران بود به سمت شهرکرد حرکت کردیم و زمانی که به خانه رسیدیم و اوضاع را دیدیم تازه متوجه جریان شدیم و اوضاع را درک کردیم.

ایکنا: خاطره‌ای اثرگذار از برادرتان برای جوانان تعریف کنید.

محرم چند سال پیش بنده به همراه پسر دایی‌هایم در کنار خیابان، هیئت‌های عزاداری را تماشا و با یکدیگر صحبت می‌کردم در همان حین قربانعلی در هیئت مشغول زنجیرزنی بود و به ما گفت: چرا تماشا می‌کنید، بیاید داخل هیئت عزاداری کنید تماشاچی نباشید و این پندی بود که هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم.

ایکنا: برادرتان از عشق شهادت و یا نحوه شهادتش با شما صحبت می‌کرد؟

بله، برادرم عاشق شهادت بود و در جمع دوستانش همیشه مطرح می‌کرد که اگر به سیستان‌وبلوچستان بروم دیگر برنمی‌گردم.

اگر به عکس‌هایی که ازاو در مراسم تشیع دوستان شهیدش از جمله شهید اصغرزاده، کاظمی‌نیا، قاسمی و ... به یادگار مانده‌اند نگاه کنید، حسرت را در چشمان خیره شده‌اش به پیکر و مزار شهدا خواهید دید، کسی که طالب باشد به آنچه می‌خواهد می‌رسد و برادرم طالب شهادت بود و در نهایت به خواسته‌اش رسید.

همچنین همسر برادر بزرگمان تعریف می‌کند: روزی که برادرمان از کربلا آمده بود از او می‌پرسد جناب سروان در کربلا چه خواستی؟ قربانعلی به او می‌گوید: زیر بقعه امام حسین(ع) از خداوند شهادت را خواستم.

  ایکنا: حرف آخر...

بسیاری از خصوصیات اخلاقی برادرم برای همگان شناخته شده بود و مورد توجه و علاقه افراد بسیاری بود لذا باورِ رفتن و شهادت ایشان برای خیلی‌ها سخت بود، برادرم به افراد بسیاری کمک می‌کرد و اهل اعلام و یا ریا کردن نیز نبود و پس از شهادتش در جریان بسیاری از کارهایش قرار گرفتیم.

احمدرضا صادقی دوست برادرم، چند شب بعد از شهادت قربانعلی در رابطه با ایشان گفت که دست افراد بسیاری را گرفت و با توجه شغلش که مأمور اطلاعاتی نیروی انتظامی بود، پرونده‌های بسیاری را بی‌سر و صدا و به گونه‌ای که آبرو و کرامت افراد حفظ شود، حل و فصل کرد، آبروی مردم برایش بسیار مهم بود و کاری نمی‌کرد که آبروی کسی به خطر بیفتد.

گزارش از زینب رحیمی

انتهای پیام
captcha