جنگیدن در رکاب حضرت زهرا(س) برایم از هر امری دوست‌داشتنی‌تر است
کد خبر: 3849871
تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۰
بازخوانی وصیت‌نامه شهید سعید نوری؛

جنگیدن در رکاب حضرت زهرا(س) برایم از هر امری دوست‌داشتنی‌تر است

گروه فرهنگی ـ خدا شاهد است كه من هم شما پدر و مادر عزیزم را خيلى دوست مى داشتم ولى جنگيدن در ركاب حضرت زهرا(س) را بيشتر از امور دنيوى دوست ميداشتم.

سه شنبه / جنگیدن در رکاب حضرت زهرا(س) را بيشتر از امور دنيوى دوست دارمبه گزارش ایکنا از همدان، شهید سعید نوری، یکم شهریور ماه سال ۱۳۴۶ در شهرستان همدان و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد، پدرش علی کارمند دانشگاه بود. سال ۱۳۵۳ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا پایان دوره ابتدایی ادامه تحصیل داد. پس از آن مشغول کار شد تا علاوه بر تأمین بخشی از مخارج زندگی خود کمک خرج خانواده نیز باشد.
در سال‌های انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان سلحشور شهرستان همدان در فعالیت های مبارزاتی شرکت کرد و در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت.
پس از پیروزی انقلاب و با آغاز سال‌های دفاع مقدس بنا بر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پیوست و راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع نماید.
در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت و همراه با دیگر همرزمان و همسنگران خود حماسه ها آفرید و سرانجام در بیست و دوم مهر ماه سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. آرامگاه وی در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.

در وصیتنامه شهید آمده است:
«بسم اله الرحمن الرحيم
پروردگارا، داورا، كريما، اى محبوب محبان، اى نجات گمراهان، اى نور دل عارفان، اى فروغ قلب خالصان، اى عطا بخش گدايان، اى انيس شاكران، آنكه در اين امواج پر خروش، حيات به جستجوى تو برخاست تا تو را يافت .
اى كل الكمال چون با ديده دل به تماشاى جمالت نائل شدند چشم به هم زدنى از تو غفلت نكردند و لحظه اى بى ياد تو به سر نبردند. اينان تمام لذت حيات جان را در ذكر تو يافتند و به فرمايش امام عارفان سر حلقه عاشقان على‌ابن‌ابى‌طالب (ع) دل دادگانت به شب در محراب عبادت سراپا عجز و نيازند و به روز شير بيشه شجاعت.
دلشان از هجر غم تو محزون و ديده قلبشان نگران جمال. چشمشان متوقف از حرام و گوششان وقف شنيدن آواى محبوب. آرى اينان كاروان سالار عشقند.
و چند كلمه با پدر و مادر بزرگوارم:
پدر و مادر عزيز و مهربانم خدا مى داند كه من در اين دنيا شما را خيلى دوست مى داشتم ، ولى در عين حال شما را بسيار رنجانيده ام. مادر عزيزم : خداى شاهد است كه تو چه سختی‌ها كشيدى ولى باز هم من از شما خوب قدردانى نكردم.
پدر بزرگوار و مهربانم، مى دانم براى بزرگ كردن من چه مصيبت‌ها و فراز و نشيب‌ها كه نپيموده اى ولى باز هم من گنهكار در مقابل شما خجلم. پدر و مادر بزرگوارم مى دانم كه داغ جوان بسيار سخت است مخصوصا براى شما كه فرزند ذكور خانواده در اين راه شهيد شده است.
مادرم اميدوارم كه بعد از شهادت پسرت بر جنازه خونين من لبخند بزنى و مرا به حسين ابن على (ع) بسپارى . پدر بزرگوارم، اميدوارم كه پس از شهادت من مانند شير فرياد لا اله الا الله سر دهى و بر دشمنان بغرى و در مرگ من همچون ايوب صابر باشى. پدر و مادر عزيزم، خداى شاهد است كه من هم شما را خيلى دوست مى داشتم ولى جنگيدن در ركاب حضرت زهرا(س) را بيشتر از امور دنيوى دوست ميداشتم.
اميدوارم كه بعد از شهادت من هر موقع كه به ياد من افتاديد در مظلوميت ابا‌عبدالله الحسين (ع) گريه كنيد و اگر جنازه من به عقب برگشت بر سر قبرم حاضر شويد و برايم طلب مغفرت نمائيد واگر جنازه من به عقب برنگشت مطمئن باشيد كه من سر به بالين حضرت زهرا (س) نهاده‌ام و آسوده خاطر باشيد.
اميدوارم كه خواهران كوچكم را طورى تربيت كنيد و پرورش دهيد كه مانند زينب‌(س) رسالت خونين تنها برادرشان را بردوش كشند.
سخنى چند با امت حزب الله و شما ملت بزرگوار و هميشه در صحنه. مردمى كه الان به وصيت من گوش فرا مى دهيد و مى خوانيد، مردمى كه اگر كمك‌ها و يارى شما نبود اسلام احياء نمى شد. شما را به عظمت خودتان قسم مى دهم كه قدر اين امام عزيز را بدانيد و همواره به رهنمودهاى جانبخش اين بزرگوار گوش فرا دهيد و به خدا قسم كه هر چه داريم از بركت وجود اين بزرگوار ميباشد.
ببوسم دستت اى مادر كه پروردى مرا آزاد
بيا بابا تماشا كن كه فرزندت شده داماد
به جاى رخت دامادى لباس خون به تن دارم
به حجله مى روم شادان ولى زخمى به تن دارم .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى (عج) خمينى را نگهدار.
والسلام على من التبع والهدى.»

انتهای پیام
captcha