فریدون نجفی بختیاری، متولد ۱۶ آبان ۱۳۵۶ شهرستان کوهرنگ، کارگردان سینما و فیلمنامهنویس است. او فارغالتحصیل سینما با گرایش کارگردانی از دانشگاه هنر و عضو آکادمی فیلم آسیاپاسیفیک، استرالیا است. اغلب آثار داستانی و مستند وی در جشنوارههای معتبر ملی و بینالمللی مورد توجه قرار گرفته و جوایز متعددی را کسب کرده است.
او در بخش رقابتی چندین جشنواره بینالمللی از جمله؛ شصتویکمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین، جشنواره بینالمللی فیلم مونترال کانادا، آکادمی فیلم آسیاپاسیفیک استرالیا، جشنواره بینالمللی فیلم کن فرانسه، جشنواره فیلم تسالونیکی یونان، مذهب امروز ایتالیا، جشنواره بینالمللی فیلم کمبریج انگلستان، جشنواره فیلم الجزیره دوحه، جشنواره بینالمللی فیلم لندن، فیلمینی بلغارستان، لوکانیای ایتالیا، کودکان و نوجوانان هندوستان، جشنواره جهانی کودک یونیورسال ترکیه و… شرکت داشته و کاندیدای چندین جایزه معتبر شده است. خبرگزاری
ایکنا درباره فیلمسازی کودک با فریدون نجفی و جعفر نجفی گفتوگویی ترتیب داده است که مشروح آن را در زیر میخوانید.
ایکنا ــ در مستندهایی که ساختهاید همیشه کودکان محور آثارتان بودهاند، حتی در اسکی باز، بهعنوان اولین فیلم سینماییتان که اثر برتر جشنواره فیلم کودک شد باز هم به موضوع کودکان پرداختهاید، علت علاقهمندیتان به این موضوع چیست.
فریدون نجفی: سینمای ایران با فیلمهای کودک توانست در جهان مطرح شود، حتی میتوان گفت شکل ارزشی سینمای ایران به واسطه این ژانر سینمایی شکل گرفت، اما متأسفانه این شکل فیلمسازی مدتهاست در دهه ۷۰ متوقف شده است. آثار مستند با موضوع کودک معمولاً به دو شکل عرضه میشوند، ابتدا فیلمهایی که برای کودکان است و فیلمهایی که درباره کودکان است و من هر دو سبک را میشناسم، زیرا مدتی معلم بودهام، برای همین، اولویتی بین این دو شکل فیلمسازی قائل نیستم. در آثار من عموماً هر دو شکل فیلمسازی کودک مشاهده میشود، یعنی هم موضوعات درباره کودکان است هم برای آنها.
متأسفانه کیفیت تولیدات کودک در حال حاضر چندان رضایتبخش نیست، حتی در مواقعی میتوان گفت برخی موضوعات به شکل کاملاً نسنجیده ارائه میشوند. برای صدق این گفتار کافیست فیلمهای زمان حال را با آثاری چون؛ «خانه دوست کجاست»، «خمره»، «باشو غریبه کوچک» و... مقایسه کنید تا افت کیفی آثار کودکان را به عینه مشاهده کنید. من در آثارم سعی میکنم نگاهی واقعگرایانه داشته باشم و به مسائل کودکان را در قصه بپردازم. در فیلم دومم هم که «سنگ زیر آب» نام دارد، باز هم به موضوع کودکان پرداختهام.
ایکنا ــ در فیلمهایتان همواره به موضوعات دینی میپردازید، برای مثال در مستندهایتان عموماً به آیینها پرداختهاید. درباره این رویکرد برایمان شرح دهید؟فریدون نجفی: متأسفانه آن تصوری که از فیلمهای دینی در آثار سینمایی مشاهده میشود، تنها به ظواهر خلاصه میشود. یعنی در قدم اول همه میخواهند به اصول دینی و یا قصص قرآنی در آثارشان بپردازند، زیرا کاربردهای بیشتری دارد و احتمالاً سازندگان این آثار میتوانند از حمایتهای نهادهای گوناگون بهرهمند شوند اما نحوه نگاه به این موضوعات باید کاملاً عالمانه و حرفهای باشد. برای مثال من از قصه یوسف پیامبر(ع) تصوری در ذهن داشتم، اما وقتی سریال آن را دیدم، تمام ذهنیتم بهم ریخت. این اتفاق در بسیاری از آثار دیگر هم رخ داده است، زیرا محصولات ضعیف میتواند تماشاگر را از اصل موضوع دور کند.
بسیاری از روابط و رفتارهای انسانی در جوامع ناشی از احکام دین است به ویژه در جامعه ایران که اسلامی است هم این روابط کاملاً حاکم است، پس در سینما و هنر هم اتفاقات غیر دینی نباید رخ دهد و البته دستگاههای نظارتی هم مانع این امر میشوند و اگر بخواهیم نگاه دینی را در سینمای کودک اشاعه دهیم باید دقتهای لازم را به عمل آورد تا سبب گریز کودک از محتوا نشود.
ایکنا ــ شما نیز همانند برادرتان در عرصه مستند با موضوعات کودکان فعالیت میکنید. درباره این موضوع برایمان توضیح دهید.
جعفر نجفی: «عاشو» اولین تجربه من در فیلمسازی است. من سینما را در کنار بردارم آموختم، چون همیشه در آثارش بهعنوان دستیار یا صدابردار حضور داشتم، درباره ساخت اولین اثرم با موضوع قوم بختیاری باید بگویم، این قوم یکی از اقوام اصیل ایران است که میشود آثار گوناگونی درباره آن ساخت. این مستند درباره کودکی در قوم بختیاری است که عاشق سینماست. این عشق آنقدر جدی است که تمام بازیگران مطرح سینمای جهان را میشناسد. این فیلم در ارتفاعات زردکوه ضبط شده و تحقیقات فراوانی هم برای ساخت آن انجام شده است.
درباره انتخاب بازیگر نخست این فیلم که یک نوجوان بود ذکر خاطرهای خالی از لطف نیست. در حال انتخاب بازیگر برای فیلم برادرم در یک مدرسه بودیم که دیدم پسر بچهای دائماً در حال سرک کشیدن از پنجرهای است که ما در آن از نوجوانان تست میگرفتیم. به دنبال او رفتم و از او پرسیدم، چرا نمیآید در تست شرکت کند. او گفت دوست دارد در پایان جلسه این کار را انجام دهد. وقتی بیشتر با او صحبت کردم از دانش سینمایی او آگاه شدم و همین گفتوگو انگیزه ساخت عاشو را در ذهنم ایجاد کرد، که یک کودک بختیاری چگونه با یک تبلت توانسته سینمای جهان را به خوبی بشناسد. نکته تأسفآور اینکه ظرفیتهای بسیاری از این کودکان شناخته نمیشوند و آنها مجبورند علایقشان را فراموش کنند و به مسیری که زندگی آنها را هدایت میکند سوق پیدا کنند.
ایکنا ــ داشتن سوادرسانهای چقدر برای فیلمساز ضروری است و چگونه میتوان آن را به کودکان آموزش داد. فریدون نجفی: برخی به غلط تصور میکنند، سواد رسانهای تنها برای خبرنگاران و خبرگزاریها ضروری است، درصورتیکه فیلمساز هم باید به آن مسلط باشد و نبود سواد رسانهای تبعات فراوانی برای فرهنگ کشور دارد. بارزترین مصداق بیسوادی این روزها در یک برنامه تلویزیونی عیان شد که مجری خانم با سخنانی نسنجیده تبعات فراوان اجتماعی و سازمانی را به بار آورد و این معضل دقیقاً به همان عدم سواد رسانهای باز میگردد زیرا فرد تبعات صحبتهایش را نمیداند و گرنه چنین مسائلی را بیان نمیکرد.
از نگاه من رسانه فرصت است و نباید به آن بهعنوان یک تهدید نگریست. حال آنکه برخی از تهدیدها را هم میتوان به فرصت تبدیل کرد و دقیقاً این امر با سواد رسانهای میسر است. در فیلمسازی، سینماگر علاوه بر تسلط بر سینما در حوزه مطالعاتی چون جامعهشناسی و روانشناسی هم باید آگاه باشد، زیرا اگر بتوان سواد رسانهای را در سینما نهادینه کرد به نوعی خود مراقبتی هم رقم خواهد خورد.
باید در نظر داشت که داشتن سواد رسانهای نباید از منظر بزرگسال در سینمای کودک لحاظ شود، چراکه در چنین شرایطی شاهد آثاری خواهیم بود که صرفاً از بازیگران کودک استفاده کردهاند، اما وقتی از دریچه چشم کودکان به موضوعات ورود کنیم، خواهیم دید اتفاقات بسیار خوبی در سینما رقم خواهد خورد. مثلاً فیلم «خانه دوست کجاست» قصه کودکی است که برای دادن دفتر همکلاسیاش مسیر طولانی را پای پیاده میپیماید. این کار شاید از دید یک بزرگسال بیمنطق باشد، اما وقتی از زوایه دید کودک به این امر نگاه میکنیم قطعاً به تفاوت برداشتها پی خواهیم برد و این رویکرد به نظر من ارتقای سواد رسانهای در جامعه هدف است و استادی چون عباس کیارستمی به خوبی در آثارش به آن پرداخته است.
آسیب دیگری که به نظرم این روزها به واسطه دستیابی به برخی تکنیکیهای سینمایی به وجود آمده، نوعی فانتزیپردازی بدون پشتوانه است، یعنی به صرف اینکه کودک نیازمند فانتزی است، هر چیزی را در آثار سینمایی نمایش میدهیم. مطلب بعد درباره کارکردهای فانتزی در سینمای کودک این است که این مورد باید بر مبنای فرهنگ ایرانی – اسلامی صورت گیرد به ویژه که در ادبیات ایرانی ظرفیت فانتزی پردازی فراوانی دارد، برای مثال حکایتی که در منطقالطیر عطار نیشابوری آماده است، بهترین نمونه برای رویاپردازی در سینمای کودک است.
جالب است برخی از فیلمسازانی که فانتزیهای تکراری را در آثارشان عرضه میکنند دلیلشان این است که در سینمای جهان روی این شکل تمرکز ویژه شده است، اما به این نکته توجه نمیکنند که فانتزیهای غربی بر پایه افسانههای غربی است، حتی گرایشها و باورهای اعتقادی را هم به اشکال مختلف در آثارشان میبینیم، اما نباید این الگو با همان شکل در سینمای ایران پیاده شود و در فانتزی پردازی این مقوله باید مورد توجه قرار گیرد.
ایکنا ــ آینده سینمای کودک و مستند را چگونه ارزیابی میکنید؟فریدون نجفی: دلم نمیخواهد این را بگویم، اما من هم بعد از سالها فیلمسازی در حوزه کودک در فیلم بعدیام به موضوعی اجتماعی میپردازم، چون چارهای برایم باقی نمانده است، زیرا به اندازه مشکلات در این حوزه زیاد است که ترجیح میدهم روی ژانری تمرکز کنم که دیده شود و برای آن اعتبار قائل باشند.
جعفر نجفی: شرایط فیلمسازی در مستند بسیار سخت شده است، چون تا چند سال پیش، با هزینه شخصی میشد برخی آثار مستند را مقابل دوربین برد، اما امروز با توجه به گران شدن هزینههای تولید این امکان دیگر فراهم نیست، برای همین حمایت از مستندسازان جوان به نظرم اتفاق خوبی است که اگر به شکل مورد توجه قرار گیرد شاهد تأثیرات آن در سینما هم خواهیم بود، ولی اگر این اتفاق رخ ندهد مطمئن باشید در آینده نهچندان دور، دیگر سینمای مستند وجود خارجی نخواهد داشت.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام