به گزارش خبرنگار ایکنا، ششمین هماندیشی «جایگاه مطالعات قرآنی در اعتلای علوم انسانی، مطالعه موردی مسئولیت اجتماعی»، دیروز، ۲۶ بهمنماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
احمد پاکتچی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این هماندیشی با موضوع «تعامل هنجارها و آرمانها در درک مشترک اجتماعی در قرآن کریم» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه مشروح این سخنرانی از نظر میگذرد؛
در معنای کهن وقتی که به ما میگویند مسئولیت اجتماعی را تعریف کنید، سریعاً به سراغ المعجم میرویم و سعی میکنیم که کاربردهای مسئولیت را پیدا کنیم. اما این روش جواب نمیدهد و بهتر است که قبل از هر چیزی، تحلیل مؤلفهای از معنای مسئولیت و جامعه داشته باشیم و بعد ببینیم که امروزه به چه چیزی مسئولیت اجتماعی میگویند و چه ارتباطی با قرآن دارد یا احیاناً چه بخشهایی از آن با قرآن بیارتباط است.
در بحث مسئولیت اجتماعی، به سراغ فرهنگهای مختلفی در زبانهای فارسی و زبانهای اروپایی رفتم و از تحلیلهای آنها سعی کردم، ویژگیهایی که مقوم مفهوم مسئولیت اجتماعی است را استخراج کنم. یکی از آنها این است که شخص اعم از فرد یا سازمان، باید به گونهای عمل کند که به جامعه سود برساند و این مورد، یکی از مفاهیم محوری است که در تعاریف مختلف روی آن تأکید شده است.
برخی از تعاریف اشاره کرده بودند که این مفهوم، میتواند صورت فعال یا منفعل داشته باشد. صورت فعال به این معنا که من به دیگران سود برسانم و صورت منفعل نیز به این معناست که حداقل به کسی ضرر وارد نکنم. در طیف وسیعی از تعاریف، مفهوم پایداری هم جزو مفاهیمی بود که مورد تأکید قرار گرفت. به این معنا که پایدار نگهداشتن تعادل میان مسائل، یکی از اهدافی است که در مسئولیت اجتماعی دنبال میشود.
بر اساس جمعبندی خودم میتوانم بگویم که دو صورتبندی از مسئولیت اجتماعی ارائه کنیم که تحت عنوان نوع «الف» و نوع «ب» از آنها یاد میکنم. صورتبندی نوع «الف»، در صورتبندی بنده، آنجایی است که از مسئولیت اجتماعی، برای تأمین منافع، برای دیگران صحبت میکنیم؛ یعنی فعالیت برای تأمین منافع مشترک جامعه و پرهیز از سودجویی شخصی و سازمانی و گذشتن از بخشی از داشتههای شخصی و سازمانی برای سود رساندن به دیگران مطرح میشود.
لذا در اینجا، سؤالاتی مطرح میشود؛ اینکه دامنه این جامعه کدام است؟ این جامعه چقدر گسترده است؟ وقتی میگوییم جامعه، مرادمان کشور امت اسلامی و یا جهان است؟ اینها سؤالات مهمی است که وجود دارد. براساس جمعبندی بنده، آنچه دامنه پاسخگویی را تعیین میکند، دامنه نفع و ضرر است و هر چقدر که نفع و ضرر بتواند شامل افرادی شود، باید در قبال آنها پاسخگویی نیز وجود داشته باشد و این بزرگترین چالش ما در مباحث اخلاقی و حقوقی است که خیلی از اوقات کارهایی را میکنیم که به دیگران ضرر میزند، اما در مقابل آنها پاسخگو نیستیم.
زمانی که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار میشد و بوشِ پسر کاندید بود، با چند نفر از دوستان خارجی صحبت میکردیم و میگفتیم که ای کاش ما نیز حق رأی داشتیم که به رئیسجمهور آمریکا رأی دهیم تا یک رئیسجمهور اصطلاحاً ناجور انتخاب نکنند. مردم یک کشور رأی میدهند، اما مضرات آن میتواند شامل طیف وسیعی شود. اگر در جایی یک کشور و مجموعهای برای کشورهای دیگر ضرررسان باشد، باید پاسخ گو باشد. شاخصهای عدالت نیز میتوانند میزان پایداری را تعریف کنند. آنچه پایداری را تعریف میکند، شاخصهای عدالت هستند.
مسئولیت اجتماعی نوع «ب»، آنجایی است که در مورد ملازمه بین اختیار و پاسخگویی صحبت میکنیم. یعنی نسبت به اینکه چه چیزی در چه زمینهای و در چه حدی اختیار دارد، در همان زمینه باید پاسخگو باشد. آن چیزی که مهم است، وجود فاصله بین اختیار و پاسخگویی است. برای نمونه به یک نفر رای میدهیم و این فرد رئیس شورای صنفی اساتید میشود اما دو سال بعد میفهمیم که آیا این فرد واقعا در مقابل اختیاراتش پاسخگو هست یا خیر. در سطوح بالاتر نیز همین است. یعنی یک فاصلهای از زمانی که به یک کسی اختیاری داده میشود تا زمانی که امتحانش را پس بدهد، وجود دارد که آن فاصله، فاصله اعتماد است که در آن دوره، به افراد اعتماد میکنیم و دامنه نفوذ اختیار، دامنه پاسخگویی است. همچنین شاخصه ایجاد اعتماد، میزان پایداری را تعریف میکند.
هر چقدر که افراد و سازمانها قدرت بیشتری برای ایجاد اعتماد داشته باشند، مسئولیتی که بر عهده گرفتهاند، پایداری بیشتری خواهد داشت. بنابراین، عنوان هنجاری و آرمانی را تعریف کردهام. وقتی صحبت از این است که منافع را برای دیگران تامین میکنیم، یعنی در اینصورت، باید منافع دیگر افراد را کمتر کنیم. برای نمونه وقتی در مورد مسائل معنوی، صحبت میکنیم باید توجه کنیم که همه ما حق برخورداری از یک استاد را نداریم و یک عده محدود میتوانند شاگرد نزدیک او باشند و وقتی یک نفر از این حق برخوردار میشود و مسئولیت نمیپذیرد، حق را از عده دیگری که ممکن بود مسئولیتپذیر باشد میگیرد.
بنابراین، در مورد هرچیزی که به عنوان امکانات در جامعه وجود دارد، با محدودیت مواجه هستیم. یک استاد نمیتواند 10 هزار شاگرد داشته باشد و وقتی پنج نفر از شاگردان وظیفه را درست انجام نمیدهند، حق دیگران را ضایع میکنند.
بنابراین، در اینجا باید امکانات با حساب و کتاب هزینه و تقسیم شود و در اینجا است که موضوع عدالت با تمامی معانی خودش، اعم از عدالت سیاسی و ... مطرح میشود. اگر بحث از این است که آقایان حقوقی از خانمها سلب کردهاند، یعنی امکانات محدود بوده و آقایان آنها را مصادره کردهاند.
در بحث ملازمه میان اختیار و پاسخگویی، مسئله آرمانها مطرح میشود. ما یک نگاه آرمانی و یک اعتماد حداکثری داریم. اینکه یک فردی میتواند اعتمادش را بیشتر کند، اعتماد مردم را بیشتر جلب کند، اتوریته او میتواند انتهایی هم نداشته باشد. اتوریته یک استاد دانشگاه نمیتواند حد داشته باشد و نمیتوان گفت که این استاد از اتوریته دیگران کم میکند. یک استاد مسیر آرمانی را طی میکند و جای بالا رفتن نیز وجود دارد. لذا هرچقدر کسی در جای بالاتری باشد، به همان اندازه باید پاسخگویی بیشتری نیز داشته باشد. رویکرد هنجاری بر اساس فکتها پیش میرود و رویکرد آرمانی بر اساس باورها. چون جنس اعتماد نیز از جنس باور است.
اگر در مورد مسئولیت اجتماعی از جنس هنجاری صحبت میکنیم، به معنای نفع رساندن به دیگران و توزیع امکانات جامعه به نفع متعادل است. در اینجا میبینیم که در قرآن کریم گزارههایی وجود دارد که در این زمینه میتوانند موثر باشند. البته برخی از اینها را در خوانش سنتی نیز مورد توجه قرار دادهایم اما در خوانش سنتی، به آنها به عنوان گزارههای اخلاقی نگاه کردهایم و در این خوانش، نگاه ما به اخلاق، همیشه آرمانی بوده است و همیشه اخلاق را به عنوان چیزی دیدهایم که هر چقدر در آن جلو رویم، جا برای جلو رفتن وجود دارد. در حالی که برخی از حوزههای اخلاق دامنه هنجارها و برخی دامنه آرمانها است.
یکی از آن مفاهیم کلیدی قرآن، «بِر» است که دقیقاً به ایجاد تعادل در جامعه برمیگردد و «بِر» الزام افراد به رعایت نفع عام را مطرح میکند و همچنین خداوند میخواهد در قرآن، تلقیهای عوامانه از «بِر» را نیز از بین ببرد. مانند آیه 177 سوره بقره که میخواهد بگوید، باید درک درستی از «بِر» داشته باشید و مصادیقی که برای «بِر» میشمارد، از جنس نفع رساندن به دیگران هستند.
در نقطه مقابل «بِر»، قرآن مفهوم عدوان را میگذارد. یعنی در مورد ضرر رساندن به دیگران که در این موقعیت قرار میگیریم و به منافع دیگران تجاوز میکنیم و به آنها ضرر میرسانیم صحبت میکند و خیلی از جاهای قرآن، کلمه اعتدا و عدوان در کنار منع خیر قرار میگیرد.
در بحث الزام به رعایت حقوق دیگران، برخیها در مورد مسئله اخلاق و رعایت اخلاق در سطح فردی و سازمانی، صحبت میکنند و من میخواهم بگویم که بحثم در حوزه اخلاق، به معنای اصطلاحی خودش نیست و مباحث بنده نباید از جنس موعظه اخلاقی تلقی شود. من دارم در حوزه مسئولیت اجتماعی صحبت میکنم و وقتی اینطور است، موضوع برمیگردد به پروتکلها و قرادادهایی که در یک جامعه برای ایجاد تعادل وجود دارد.
موضوع، دستور به یک فرد نیست که بگوییم باید این کار خیر را انجام دهید. موضوع این است که باور کنیم در این جامعه یک سلسله توافقها و قراردادهایی برای توزیع منافع وجود دارد و باید در مسیر ایجاد این تعادل و توزیع صحیح حرکت کرد.
در قرآن آیاتی داریم که شاید در نگاه اول فقهی یا اخلاقی باشند، مانند آیاتی که در مورد شراب، ربا و قمار است که در نگاه اول، گویا کاملا فقهی هستند، اما تعابیری در این آیات وجود دارد و مثلا میگوید «فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ» و یا میگوید که «لِيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ»، در حقیقت جامعه را به عنوان یک سیستم تعادلی تعریف میکند که وقتی در مورد بحثهای مالی یا عاطفی و ... آن صحبت کنیم، هر فردی مسئولیت این را دارد که از آن تعادل حمایت کند و نگذارد این رابطهها از تعادل خارج شود.
تعبیری که در آیه «وَأَمّا ما يَنفَعُ النّاسَ فَيَمكُثُ فِي الأَرضِ» وجود دارد، یعنی آنچه برای مردم مفید است، در میان مردم میماند. نکته بسیار جالبی است و دقیقا دارد در این مورد حرف میزند که اگر در مسیر انجام اعمالمان رفتار اجتماعی ما طوری باشد که به دیگران نفع برسانیم، سیستم ما، پایدار است و اگر چنین نباشد، نظام اجتماعی ما دچار فروپاشی میشود و امکان ادامه یافتن ندارد. اما متاسفانه برداشت مناسبی از آیه نداریم.
بحثهای مختلفی در حوزه اجتماعی هنجاری در مورد عدالت، تبعیض و ... وجود دارد، اما به آیه چهار سوره قصص اشاره میکنم که فرمود «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ». به نظر بنده این آیه فقط یک قصه نیست و یک اصل خیلی مهم را در حوزه روابط اجتماعی و بحث مسئولیت اجتماعی به ما انتقال میدهد.
مسئله مهم اینکه در جامعهای که قرار است در مسیر ایجاد تعادل حرکت کند، با به وجود آوردن تبعیض، با قطعهقطعه کردن جامعه و جدا کردن خودی و دیگری، شرایط عدم تعادل را به وجود میآورید. ضرر در آن جامعه به افرادی تعلق میگیرد که جزو دایره خودی نیستند و در عین حال افرادی که در دایره خودی نیستند، همه وظایف را به دست دارند و قرار است که خزائن فرعون را پر کنند و کار بکنند و مالیات بدهند و زحمت بکشند، اما به توزیع منافع که میرسد، تعادل در جامعه نیست. عبارت «وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا » یعنی اهل سرزمین خود را گروهگروه کرد و گروهی از آنها را مورد تضعیف قرار داد و گروه دیگری را حمایت میکند و در ادامه فرمود کسی که این رفتار را دارد مصداق مفسد است.
داستان فرعون، داستان جهان امروز ما نیست، اما در عین حال اصول مبنایی که مطرح میشود، اعم از اصل عدم تبعیض و اینکه هرکسی سود میرساند باید سود هم دریافت کند، مسئله مهمی است که در مسئولیت اجتماعی هنجاری اهمیت بیشتری دارد.
نکته مهم این است که، باید خلافت انسان روی زمین را به معنای مسئولیت انسان روی زمین در نظر گرفت. خلافت یک پست نیست و اینطور نبوده که خداوند بیاید و حضرت آدم را جلوی فرشتگان ببرد و روی سر او تاج گذاشته باشد. بلکه به محض اینکه به کسی امکاناتی داده شود، در مقابل از او مسئولیت خواسته میشود و بازی اول خلقت که به این درخت نزدیک نشوید و ... نیز یک زبان نمادین در این مورد است که به محض اینکه به شما یک امکانی داده شد، به همان اندازه باید پاسخگو باشید. در قرآن نیز چیزی نیست که بگوید اگر به کسی اختیاری داده شود و به آن اندازه از او پاسخ خواسته نمیشود.
انتهای پیام