به گزارش ایکنا، سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب در سال 1399 به خاطر تداوم شرایط کرونایی بیشتر به صورت غیرحضوری و پخش زنده تلویزیونی بود اما به مانند سالهای پیش ایشان در پیامها و بیاناتشان به آیات متعددی از قرآن استناد کردند که در گزارشی به بررسی این استنادات قرآنی پرداخته شده است.
بیشترین استنادات قرآنی رهبر معظم انقلاب، به لحاظ تعداد سوره و آیه، مربوط به سخنرانی نوروزی مورخ 3 فروردین و سخنرانی به مناسبت عید مبعث مورخ 21 اسفند به ترتیب با 12 سوره و 21 آیه بود.
مجموع تعداد سورهها و آیات استنادی نیز به ترتیب 42 سوره و121 آیه بود که در این میان سورههای «آل عمران» و «بقره» 10 مرتبه و آیه «112» سوره «انعام» و آیه «128» سوره «توبه» با 4 تکرار بیش از سایر سورهها و آیات مورد استناد ایشان قرار گرفتند.
تعداد سورههای استنادی | تعداد آیههای استنادی | تعداد سورههای مکی | تعداد سورههای مدنی | بیشترین سوره استنادی | بیشترین آیه استنادی |
42 | 121 | 24 | 18 | آل عمران و بقره، 10 مرتبه | 112 انعام و 128 توبه، 4 مرتبه |
متن و ترجمه این آیات به شرح ذیل است:
آیه 112 سوره انعام: «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ»
ترجمه آیه: «و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مىكنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.»
آیه 128 سوره توبه: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»
ترجمه آیه: «قطعاً، براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.»
همچنین آیه 112 سوره انعام 4 بار در سخنان مورخ 3 فروردین به مناسبت نوروز (2 بار)، 4 اسفند در دیدار با اعضای مجلس خبرگان و 21 اسفند به مناسبت عید مبعث از سوی ایشان به تناسب موضوع مورد استناد قرار گرفت.
آیه 128 سوره توبه نیز 4 بار در سخنان مورخ 13 آبان به مناسبت میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع) از سوی ایشان مطرح شد.
از این آیه میتوان اینگونه برداشت کرد که:
ـ از عوامل استقامت و پايدارى انسان، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است.
ـ مبارزه حقّ و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است.
ـ رهبر جامعه، بايد براى مخالفتها آماده باشد.
ـ انتظار ريشهكن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم.
ـ از سنّتهاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است.
ـ كفّار لجوج، شيطانند.
ـ شياطين انس و جنّ از طريق القاى به يكديگر، با هم ارتباط دارند.
ـ شياطين، روشهاى شيطنت را به يكديگر مىآموزند.
ـ مخالفان انبيا، تبليغات درون گروهى دارند.
ـ كلمات زيبا و فريبنده، مىتواند از عوامل اغفال انسان باشد.
ـ خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرىها قرار داده است.
ـ اختيار و آزادى بشر، در مسير رشد و تربيت اوست.
ـ در نظام هستى، يك اراده حاكم است نه دو قدرت، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاشهاى انحرافى از قدرت و سلطهى الهى بيرون نيست.
از این آیه نیز میتوان اینگونه نتیجه گرفت که:
ـ رسولخدا(ص) برخاسته از ميان خود مردم است.
ـ رسول خدا (ص) غمخوار امّت است.
ـ رهبران اسلامى بايد در سختىها و گرفتارىها با مردم همدل و همراه باشند.
ـ پيامبر خدا (ص) در هدايت و ارشاد مردم، سر از پا نمىشناسد.
ـ از عوامل تأثير كلام در ديگران، خيرخواهى، دلسوزى، مهربانى، بىتوقّعى و تواضع است.
ـ رهبر اسلامى تنها بر مؤمنان رئوف و رحيم است، نه بر همه كس، بلكه بر دشمن شديد و غليظ است.
در ادامه استنادات قرآنی بیانات و پیام های رهبر معظم انقلاب در سال 99 به شرح ذیل ارائه میشود:
فروردین:
ـ به ملّت ایران هم عرض میکنم همان طور که در طول این سالهای متمادی -نه فقط سال ۹۸- با حوادث گوناگون شجاعانه برخورد کردند، با روحیه برخورد کردند، بعد از این هم با روحیه و با امید برخورد کنند با همهی حوادث، و مطمئن باشند که تلخیها خواهد گذشت، و «اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا»(شرح، 6). قطعاً یُسر در انتظار ملّت ایران است؛ در این تردیدی نیست. (اول فروردین، پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال 1399 )
ـ مبعث روز بسیار باعظمتی است؛ اهمّیّت مبعث را باید بفهمیم، بدانیم. مبعث پیغمبر اسلام حادثه و واقعهای است که خداوند متعال از پیغمبرانِ دیگر نسبت به این واقعه میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است. وَ اِذ اَخَذَ اللهُ میثاقَ النَّبِیّینَ لَما ءاتَیتُکُم مِن کِتٰبٍ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاٰءَکُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم لَتُؤمِنُنَّ بِه! وَ لَتَنصُرُنَّه؛ (آل عمران، 81) [طبق] این آیهی شریفه، خدای متعال از پیامبرانِ بزرگِ طولِ تاریخ تعهّد گرفته است که به پیغمبر اسلام که مثل امروزی مبعوث میشود، هم ایمان بیاورند، هم او را یاری کنند. (3 فروردین، سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران)
ـ شما ملاحظه میکنید در یک آیهای از قرآن [میفرماید]: اَلَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیل؛ (اعراف، 57) یعنی نام و نشان و خصوصیّات پیغمبر ما، در تورات و انجیلِ تحریفنشده وجود داشته است. یا در یک آیه دیگر، خداوند از قول حضرت عیسیٰ میفرماید: وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ یٰبَنی اِسراءیلَ اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّوریٰةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسولٍ یَأتی مِن بَعدِی اسمُه اَحمَد؛(صف، 6) حضرت عیسیٰ اسم این بزرگوار را هم بیان میکنند. (همان)
ـ این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(شوری، 15) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همهجانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(حدید، 25) یعنی اصل بعثت همهی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است. (همان)
ـ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهیلشکرِ قلدرها و مستکبرین و پولدارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(نسا، 64) این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همهی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. (همان)
ـ پیغمبران دشمنان زیادی دارند: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنّ،(انعام، 112) وقتی که حکومت تشکیل میدهند، دشمن خارجی هم به اینها اضافه میشود؛ با تشکیل حکومت، غیر از دشمنان داخلی، دشمن خارجی هم اضافه میشود؛ این معلوم است؛ برای خاطر اینکه دشمن خارجی اگر چنانچه عالَم سیاست نباشد و قدرت سیاسی وجود نداشته باشد، خیلی اهمّیّت نمیدهد؛ هر حرفی که کسی بزند، خیلی دنبالش نمیرود؛ وقتی به قدرت سیاسی رسید، آن وقت دشمن خارجی، آن کسی که مخالف با عدالت است، آن کسی که مخالف با آزادی است، آن کسی که مخالف با حقّ هر انسانی برای خوب زندگی کردن و مستقل زندگی کردن است، طبعاً مخالفت میکند. (همان)
ـ نباید هم تعجّب کنیم از دشمنیها؛ خب ما دشمن زیاد داریم، تعجّب نباید کرد. عرض کردم در قرآن خدای متعال میفرماید که «وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا»؛ (انعام، 112) هم دشمنان جنّی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم میکنند؛ سیستمهای اطّلاعاتیِ خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری میکنند. (همان)
ـ قرآن میفرماید: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه؛ (احزاب، 22) یعنی وقتی که دیدند دشمنان را که این جور علیه آنها حرکت کردند، گفتند همین وعده را خدای متعال داده بود که شما دشمنانی خواهید داشت و میآیند و به شما حمله میکنند، حالا آمدهاند؛ پس این حرکت دشمن موجب شد که اعتقاد ما بیشتر بشود، چون «صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه»؛ این پیشگوییِ خدای متعال و پیغمبر خدا تحقّق پیدا کرد؛ وَ ما زادَهُم اِلّاٰ ایمانًا وَ تَسلیما. (همان)
ـ خداوند برای مقابله با دشمنیها به پیغمبر دستورالعمل داد؛ از اوّل بعثت، خدای متعال پیغمبر را امر به صبر کرد. در سورهی مدّثّر که جزو همان سورههای اوّلِ بعثت است، میفرماید: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر؛(مدثر، 7) صبر کن برای خدای خودت. در سورهی مزّمّل که آن هم جزو همان سورههای اوّل قرآن است، میفرماید که «وَ اصبِر عَلیٰ ما یَقولون».(مزمل، 16) در جاهای دیگرِ قرآن هم مکرّراً این معنا هست. در دو جا [میفرماید]: وَ استَقِم کَماٰ اُمِرت؛(شوری، 15) استقامت کن؛ هم در سوره هود هست، هم در سوره شوریٰ هست. بنابراین، دستورالعمل وارد شده. (همان)
ـ صبر یعنی ایستادگی کردن، مقاومت کردن، محاسباتِ درست خود را و محاسباتِ دقیق خود را با خدعهگریِ دشمن تغییر ندادن؛ صبر یعنی پیگیریِ اهدافی که برای خودمان ترسیم کردهایم؛ صبر یعنی با روحیه حرکت کردن و ادامه دادن؛ این معنای صبر است. اگر چنانچه این ثابتقدم بودن و مقاومت کردن، با عقل و تدبیر و مشورت همراه بشود -همچنان که در قرآن هست «اَمرُهُم شوریٰ بَینَهُم»(شوری، 38)- قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد. (همان)
ـ صبر کردن یعنی تسلیم نشدن، دچار ضعف نشدن، دچار تردید نشدن، با شجاعت و عقل جلوی دشمن را گرفتن و دشمن را مغلوب کردن، که آن وقت در قرآن میفرماید: اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صٰبِرونَ یَغلِبوا مِائَتَین؛(انفال، 65) ده نفرِ شما با صد نفر و بیست نفرِ شما با دویست نفر از آنها میتوانید روبهرو بشوید و غلبه کنید؛ این در یک شرایطی است؛ در یک شرایطی ده برابر، در یک شرایطی دو برابر، میتوانید شما با آنها مواجه بشوید. (همان)
ـ قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخهی بعثت است؛ این هم از بعثت گرفته شده؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(انفال، 60) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید. (همان)
ـ این [بیماری] مصداق این آیهی شریفه است: وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرٰت؛ هم با خودش خوف میآورد و یک عدّهای واقعاً میترسند، هم مسئلهی مشکل اقتصادی را به وجود میآورد، هم نقص اموال و انفس و ثمرات را همراه دارد؛ لکن بعدش خداوند میفرماید: وَ بَشِّرِ الصّٰبِرین؛(بقره، 155) اینجا هم صبر لازم است. صبر در اینجا یعنی کار درست انجام دادن، کار عاقلانه انجام دادن. (همان)
ـ یک نکته دیگر هم اینجا وجود دارد و اینکه این آرامش روانیِ ناشی از انتظار فرج، این اطمینان نفْسی را که انسان دارد که نفْس او و دل او تلاطم ندارد، میشود افزایش داد؛ به وسیلهی دعا، به وسیله استغاثه، به وسیلهی مناجات با پروردگار که «اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب».(رعد، 28) این دعاهایی که وارد شده است -حالا ما الان در ماه شریف شعبان هستیم، بعد هم در ماه رمضان- دعاهای فراوان، مناجاتهای گوناگون و تکلّم با خدای متعال بدون واسطه خیلی مهم است؛ یا راز و نیاز کردن با ائمّهی هدیٰ (علیهم السّلام) که نزدیکترین آحاد عالَم وجود به پروردگار متعال هستند، به انسان امکان اطمینان و آرامش میدهد. ( 21 فروردین، سخنرانی به مناسبت میلاد امام زمان(عج) و نیمه شعبان)
اردیبهشت:
ـ ماه، ماه قرآن است؛ که در آیهی کریمهی قرآن هم وقتی که نام ماه رمضان آورده شده، ذکر میشود «اَلَّذیِ اُنزِلَ فیهِ القُرءان»(بقره، 185). این یک خصوصیّت بسیار مهمّ این ماه عزیز و شریف است. (6 اردیبهشت، سخنرانی تلویزیونی در پایان محفل انس با قرآن کریم)
ـ قرآن علاوه بر جنبه معرفتی و معرفتآموزی دستورات کاربردی دارد برای زندگی؛ یعنی محیط زندگی را آباد میکند، زندگی را از امنیّت و سلامت و آسایش برخوردار میکند. یَهدی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضوانَه سُبُلَ السَّلام(مائده، 16). (همان)
ـ قرآن از این حرفها خیلی بالاتر است؛ آنچه من عرض میکنم -این هزاران دستور زندگی- همین چیزهایی است که از ظاهر قرآن استفاده میشود. خب حالا این چیزهایی که کاربردی است: بعضی از اینها مربوط به تنظیم قواعد زندگی است؛ مثلاً فرض بفرمایید «فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا وَ ما لَه فِی الأخِرَةِ مِن خَلاق»؛(بقره، 200) بعضی هستند که همهی قواعد زندگی انسانی را، دوستیها را، دشمنیها را، رابطهها را، هدفها را، انگیزهها را در کار دنیا محصور میکنند؛ دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، یعنی قدرت، یعنی شهوت؛ مراد از دنیا در اینجا اینها است. دوستیشان به خاطر اینها است، دشمنیشان به خاطر اینها است، رابطهگیریشان به خاطر اینها است، تلاششان به خاطر اینها است، هدفهایشان به خاطر اینها است؛ این را خدای متعال رد میکند. (همان)
ـ در مقابلش یک قاعدهسازی دیگری برای زندگی وجود دارد: وَ مِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَةً وَ فِی الأخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّار؛(بقره، 201) این قاعدهسازی دوّم است. یعنی کسانی که در دنیا هم دنبال حسنه هستند نه دنبال هر چیزی؛ در «ءاتِنا فِی الدُّنیا» نمیگوید چه به ما بده؛ معلوم است که دنیا میخواهد امّا این [میگوید] «ءاتِنا فی الدُّنیا حَسَنَةً»، چیزهای نیکو را در دنیا به ما بده؛ چیزهایی که با فطرت انسان منطبق است، با نیازهای واقعی انسان منطبق است؛ وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَة؛ دنبال آخرت هم هستند؛ وَ قِنا عَذابَ النّار؛(همان) آن وقت کسانی هستند که خدای متعال اینها را به مقاصد حقیقی زندگی میرساند. یک دسته آیات از این قبیل است که قواعد زندگی را مشخّص میکند. یا مثلاً فرض کنید در آیهی مربوط به عُقلای بنیاسرائیل که یک عدّهای از آنها به قارون توصیه میکردند، میگفتند: وَ ابتَغِ فیما ءاتاکَ اللهُ الدّارَ الأخِرَةَ وَلا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا وَ اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیک؛(قصص، 77). (همان)
ـ آن قارونِ خرپولِ بیعقل میگفت: اِنَّما اوتیتُه عَلی عِلمٍ؛(قصص، 78) من خودم توانستم این را به دست بیاورم، با هنر خودم به دست آوردم؛ در حالی که اینجور نیست؛ خدای متعال وسایل را فراهم کرده بود، او توانسته بود به دست بیاورد. بنابراین بعضی از آیات در قرآن این جوری است و از این قبیل آیات زیاد داریم که قواعد زندگی را معیّن میکند. (همان)
ـ بعضی از آیات هست که مربوط به تنظیم مناسبات اجتماعی است؛ این دستورهای کاربردی مربوط است به مناسبات اجتماعی. فرض بفرمایید: وَلایَغتَب بَعضُکُم بَعضًا؛(حجرات، 12) غیبت نکنید؛ این [دستور]، مناسبات اجتماعی را تنظیم میکند. (همان)
ـ یا فرض بفرمایید که میفرماید: لا یَجرِمَنَّکُم شَنَئانُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلُوا؛(مائده، 8) اگر با کسی مخالفید، با کسی دشمنید، این موجب نشود که دربارهی او بیانصافی کنید، دربارهی او ظلم و بیعدالتی به خرج بدهید. ببینید، این یک دستور کاربردی است. بله، شما ممکن است با کسی مخالف باشید امّا [این] موجب نشود که نسبت به او به خاطر مخالفتتان در آنجایی که حق با اوست، آن حق را پنهان بدارید، یا مخفی کنید، یا آن حق را ضایع کنید و بیعدالتی و بیانصافی نسبت به او به خرج بدهید. (همان)
ـ مثلاً فرض کنید «لا تَقفُ مالَیسَ لَکَ بِه عِلم»؛(اسرا، 36) عرض کردم شبیه این -این جور آیات در قرآن- هزاران دستور قرآنی هست؛ لا تَقفُ مالَیسَ لَکَ بِه عِلم؛ دنبال چیزی که به آن یقین نداری راه نیفت؛ به آن چیزی که یقین نداری اعتماد نکن. الان ژورنالیسم رایج دنیا درست عکس این عمل میکنند؛ یعنی آن چیزهایی را که شایعهپردازی میکنند، دروغپردازی میکنند، چیزهایی است که از آن اطّلاعی هم ندارند، علمی هم ندارند، بیخودی آنها را پخش میکنند. در داخل جامعهی خود ما هم متأسّفانه از این چیزها وجود دارد. این نقطهی مقابل رفتاری است که امروز در دنیا هست. اگر چنانچه ما همین یک دستور را عمل بکنیم، بخش مهمّی از مشکلات ما حل خواهد شد. (همان)
ـ یا «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا» (هود، 113) به کسی که ستمگر است، به ظالم اعتماد نکنید، گرایش پیدا نکنید -«رکون» یعنی میل پیدا کردن و گرایش پیدا کردن و اعتماد به او کردن- به آدم ظالم اعتماد نکنید. نتیجهی اعتماد کردن به ظالم همین میشود که شما میبینید دولتهای مسلمان، مجموعههای اسلامی به ظالمترین و ستمگرترین عناصر عالَم اعتماد میکنند و نتیجهاش را دارند مشاهده میکنند و میبینند. یا «اَقسِطوا اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین» (حجرات، 9) عدل به خرج بدهید؛ قسط و عدل و انصاف در همهی امور زندگی را دستور دادهاند؛ یا «لا تَخونُوا اللهَ وَ الرَّسولَ وَ تَخونوا اَماناتِکُم» (انفال، 27) در امانت خیانت نکنید. امانت فقط پولی نیست که شما دست بنده دارید؛ مقامی هم که، مسئولیّتی هم که به وسیلهی شما به من داده شده امانت است. اگر چنانچه این امانت را درست عمل نکنم، خیانت در امانت است. (همان)
ـ مثلاً «فلا تَخافوهُم وَ خافونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین» (آل عمران، 175) که دنباله آن آیه «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَه» (همان) است، که آمدند گفتند «علیه شما دارند توطئه میکنند، بترسید»، [مسلمانان را] میترساندند. قرآن میفرماید که نخیر، از آنها نترسید، از من بترسید؛ خدای متعال را عبادت بکنید، اعتماد به خدا بکنید، در مقابل دشمن محکم بِایستید و میتوانید دشمن را به عقب برانید. (همان)
ـ ما دیدهایم مواردی را که دولتها و قدرتهای کشورِ خودمان از دشمن میترسیدند و این ترس، آنها را دچار مشکلات فراوانی کرد. قرآن میگوید: فَلا تَخافوهُم وَ خافون (آل عمران، 175) «خافون» یعنی ملاحظهی مقرّرات من را بکنید؛ آنجایی که خدای متعال فرموده است مجاهدت کنید، مجاهدت کنید؛ آنجایی که فرموده است دست نگه دارید، دست نگه دارید؛ معنای این «خافون» این است. و همچنین «اَقِمِ الصَّلْوةَ لِذِکری»(طه، 14)؛ حالا به مناسبت ماه رمضان این را هم توجّه بکنیم به «وَ اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکری»؛این یکی از دستورات کاربردی است. نماز برای ذکر است، برای یاد است؛ نماز را برای ذکر خدا محفوظ بدارید. امروز ما اگر چنانچه این را در مورد خودمان عمل بکنیم که این را همهی ما میتوانیم عمل بکنیم؛ نماز را باتوجّه بخوانیم و در نماز دلمان را به جای دیگری نسپریم و نماز را برای ذکر خدای متعال بخوانیم، این یقیناً تأثیرات فراوانی در اعتلای روحی ما خواهد داشت؛ همچنین «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا توبوا اِلَی اللهِ تَوبَةً نَصوحًا»(تحریم، 8) که این روزها، روزهای توبه است، روزهای استغفار است، روزهای رجوع به پروردگار است. (همان)
ـ کار در اسلام به دو معنا، یک مفهوم شناخته شده است: هم کار به معنای عام، یعنی شامل کار معنوی، دنیایی، اخروی، اقتصادی، فکری، جسمی، بدنی و در مجموع کار، [یعنی] عمل؛ هم کار به معنای خاصّ اقتصادی که امروز، مسئلهی کار و کارگر به معنای ویژهی خود در دنیا مطرح است؛ کار به هر دو معنا در اسلام مطرح است. امّا در آن معنای اوّل که معنای عمومی است که «لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ»،(نجم، 39) درآیهای که تلاوت کردند در اوّلِ همین محفل شریف، یا اینکه امیرالمؤمنین فرمود: العَمَلَ العَمَلَ ثُمَ النِّهایَةَ النِّهایَة. کار، کار؛ این شعار است، این شعار دادن امیرالمؤمنین است: کار، کار؛ و آنگاه «اَلنِّهایَة»؛ یعنی به سرانجام رساندن کار. (17 اردیبهشت، بیانات در ارتباط تصویری با مجموعههای تولیدی)
ـ در قرآن هم شما ملاحظه میکنید «عَمِلُوا الصّالِحٰت» چقدر تکرار شده؛ الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحٰت (مائده، 9) وَ عَمِلَ صالِحًا. راجع به «عمل» در قرآن تکرار شده و بحث عمل در قرآن به طور مکرّر آمده است. (همان دیدار)
خرداد:
ـ واقع آن است که امروز میلیونها فلسطینی به مرتبهای از اندیشه و تجربه و اعتماد به نفْس رسیدهاند که بتوانند این جهاد بزرگ را وجههی همّت سازند و البتّه به نصرت الهی و پیروزی نهایی مطمئن باشند، که فرمود: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه، اِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ (حج، 40) بیشک بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان آنها را یاری و با آنان همدردی خواهند کرد انشاءالله. (2 خرداد، سخنرانی تلویزیونی به مناسبت روز جهانی قدس)
ـ ایشان (امام) از دوران جوانی یک انسان تحوّلخواه بودند که نشانهی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشتهای که ایشان در دوران جوانی -تقریباً در دههی ۳۰ از عمرشان- در دفتر مرحوم وزیرییزدی نوشتهاند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دستخط ایشان را به من نشان دادند؛ دیدهام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلیها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیه شریفه «قُل إِنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَةٍ أَن تَقوموا لِلَّهِ مَثنىٰ وَ فُرادىٰ» (سبا، 46) [را ذکر میکنند] که دعوت میکند عموم را به قیامِ لله؛ یک چنین روحیهای در ایشان وجود داشت. (14 خرداد، سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیویکمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره))
ـ امام واقعاً این [آیه] «ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت»(انفال، 17) را به معنای واقعی کلمه معتقد بود. ایشان به این حرکت جوانها و تحوّل جوانها خیلی اهتمام میورزید، خیلی مُعجب به این حادثه بود. یک جا ایشان میگویند که تحوّلی که در روحیهی جوانها وارد شده و واقع شده است، از غلبهی بر رژیم طاغوت بالاتر است؛ چون غلبهی بر رژیم طاغوت، غلبهی بر طاغوت بود، این تحوّلی که در جوانها به وجود آمده غلبهی بر شیطان است و شیطان از طاغوت بالاتر است؛ یعنی ایشان این جوری به این قضیّه نگاه میکردند و مُعجب به این معنا بودند. (همان)
ـ هم پیشرفت انقلابی، هم پسرفت به معنای ارتجاع- بستگی دارد به ارادهی انسانها؛ انسانها اگر چنانچه درست حرکت بکنند، درست پیش خواهند رفت؛ اگر چنانچه غلط حرکت بکنند، پسرفت خواهند داشت، که در قرآن هم به هر دوی اینها اشاره شده. در سورهی مبارکه رعد [میفرماید]: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم (رعد،10) که سیاق آیات نشان میدهد که [این آیه]، آن جنبهی مثبت را بیان میکند، یعنی وقتی که شما تغییرات مثبت در خودتان ایجاد کردید، خدای متعال هم برای شما حوادث مثبت و واقعیّتهای مثبت را به وجود میآورد. دوّمی در سورهی انفال است: ذٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّرًا نِعمَةً أَنعَمَها عَلىٰ قَومٍ حَتّىٰ یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم (انفال، 53) این جنبه منفی است، جنبه عقبگرد است، که اگر چنانچه خدا نعمتی به یک ملّتی داد و این ملّت درست حرکت نکردند، درست عمل نکردند، خداوند این نعمت را از اینها میگیرد. (همان)
ـ یک شرط مهم برای ایجاد تحوّل، نترسیدن از دشمن و دشمنیها است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛ (احزاب، 37) از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی. بالاخره هر اقدام مثبتی، هر کار مهمّی ممکن است یک عدّهای مخالف داشته باشد؛ مخالف، مخالفت میکند. (همان)
تیر:
ـ شما با قوّت، با روحیه، با شجاعت وارد میدان تحوّل میشوید، آنها هم آرام نمینشینند، آنها هم شروع میکنند به مقابله کردن. جوسازی میکنند؛ گاهی اوقات جوسازیهای رسانهای است، جوسازیهای پیگیر است، در افکار عمومی مردم وسوسه ایجاد میکنند که واقعاً یکی از مواردِ «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس»(ناس، 4) اینجا است. یکی از کارهایی که میتوانند بکنند این است که عزم راسخ سردمداران تحوّل را متزلزل کنند؛ دائماً مشاورتهای گوناگون که «این کار مصلحت نیست»، نگذارند این کار انجام [بشود]. بنابراین، مقاومت در مقابل تحوّل، از [جانب] این جناحهای مختلفی که اشاره کردیم فراوان خواهد بود.
راه [مقابله با اینها] توکّل به خدا است؛ توکّل کنید به خدا. وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه (طلاق، 3) خدای متعال خودش کفایت خواهد کرد، خودش کمک خواهد کرد. راه را درست انتخاب کنید، هدف را درست انتخاب کنید و بعد «فَلِذٰلِکَ فادع وَ استَقِم کَماِّ اُمِرت» (شوری، 15) با استقامت جلو بروید؛ راهش این است. (7 تیر، بیانات در ارتباط تصویری با همایش سراسری قوه قضائیه)
ـ مشکلات ما هم حقیقتاً ناشی از این است که خودمان کمتوجّهی کردیم: ظَهَرَ الفَسادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِما کَسَبَت اَیدِی النّاس (روم، 41) خود ما یک جاهایی بیتوجّهی کردیم، کمتوجّهی کردیم. مثلاً فرض کنید به تولید اهمّیّت ندادیم، به سرمایهگذاری اهمّیّت ندادیم، ناگهان مواجه شدیم با شکست کارخانهجات مِن باب مثال، یا فرض کنید که مشکلات تولید در کشور. خب وقتی انسان کار نکند، نتیجهی کار نکردن مشهود است. آنجاهایی که خود ما مسئولین بیتوجّهی کردیم، کمتوجّهی کردیم -در طول سالهای مختلف البتّه- نتایجش این خواهد بود. (22 تیر، بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان یازدهمین دوره مجلس)
ـ همه ما در معرض اشکال هستیم، ممکن است خدای نکرده لغزشی برایمان پیش بیاید. همهی ما -بنده هم همین جور هستم، شما هم همین جور هستید- در معرضیم، بایستی مراقبت کنیم؛ هم خودمان از خودمان مراقبت کنیم، هم «وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر».(عصر، 3) این مرکز نظارت بر رفتار نمایندگان همان «تَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر» است، همان امر به معروف و نهی از منکر است، همان مراقبت و تکافل اجتماعی است که در اسلام وجود دارد. (همان)
مرداد:
ـ امروز مانند همیشه و بیش از همیشه، مصلحتِ الزامی امّت اسلامی، در وحدت است؛ وحدتی که ید واحده در برابر تهدیدها و دشمنیها پدید آوَرَد و بر سر شیطان مجسّم، آمریکای متجاوز و غدّار و سگ زنجیریاش رژیم صهیونیستی، رعدآسا فریاد کشد و در برابر زورگوییها، شجاعانه سینه سپر کند. این معنی فرمان الهی است که فرمود: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا (آل عمران، 103) قرآن حکیم، امّت اسلامی را در چهارچوب «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» (فتح، 29) معرّفی میکند، و از او وظیفه «وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»،(هود، 113) «وَلَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»،(نسا، 141) «فَقاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر»(توبه، 12) و «لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاء»(ممتحنه، 1) را میطلبد، و برای اینکه دشمن را مشخّص کند، حکمِ «لا یَنهٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم»(ممتحنه، 8) صادر میفرماید. این فرمانهای مهم و سرنوشتساز، هرگز نباید از منظومهی فکری و ارزشی ما مسلمانان جدامانده و بهدست فراموشی سپرده شود. ( 7 مرداد، پیام به مناسبت فرارسیدن ایام حج)
ـ خاطره روز عید قربان، خاطره بزرگی است؛ اساساً دهه اوّل ذیحجّه، دهه خاطرهها است. در ماه ذیحجّه، هر دههای یک خصوصیّتی دارد؛ دههی اوّل، هم دههی خاطرههای پُرشکوه و مهم و آموزنده است و هم دههی تضرّع و توجّه و انابهی الیالله است. خاطرهها از خاطرات مربوط به حضرت موسیٰ (علیه السّلام) شروع میشود که مسئلهی «وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة» (اعراف، 142) [است که] چهل شب میعاد حضرت موسیٰ با پروردگار عالم در کوه طور یا همان میقاتی که بود طول کشیده؛ که در تفسیر هست که این چهل شب از اوّلِ شبِ اوّل ذیقعده است تا شب عید قربان. (10 مرداد، بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید قربان)
ـ زحمات فراوان حضرت موسیٰ (علیه السّلام) در مصر، درگیری با فرعون و مشکلات عجیب و غریبی که بعد از برگشتن از مدیَن تا بیرون آمدن از مصر برای این بزرگوار پیش آمد -در رابطهی با فرعون، در رابطهی با بنیاسرائیل، در رابطهی با سَحَره و دیگران- و بعد از آن معجزهی عظیمی که اتّفاق افتاد، که دریا شکافته شد و دشمنِ بنیاسرائیل با همهی نیروهایش جلوی چشم آنها غرق شد، خب این دیگر باید یک ایمان ثابت مستقرّی را در بنیاسرائیل به وجود میآورد؛ [ولی] این جوری نشد. اوّل که گفتند «اِجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَة» (اعراف، 138) که دنبال شرک و بتپرستی و مانند اینها [بودند و] دلشان پَر زد برای بتپرستی -این اوّل کار بود- بعد هم که قضیّهی گوساله [بود] که این ظاهراً مربوط به همین چهل روز است؛ که این بزرگوار وقتی که از میقات برگشت، دید که اوضاع دگرگون شده و ملّت برگشتند. (همان)
ـ چه رنج بزرگی است برای یک پیغمبر، یک داعیِ الیالله، با این همه زحمت عدّهای را در راه خدا به راه بیندازد و ایمان به اینها تلقین بکند، بعد به یک چیز جزئی اینها از این ایمان برگردند! که در قرآن دارد «وَاَلقَی الاَلواحَ وَاَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیه» (اعراف، 150) حضرت این وضع را که دیدند، بشدّت خشمگین، ناراحت، متأسّف شدند، که در قرآن حدّاقل دو جا به این [موضوع] اشاره شده است، که «لا تَکونوا کَالَّذینَ آذَوا موسىٰ» (احزاب، 69) آزار بنیاسرائیل به حضرت موسیٰ در اینجا ذکر شده؛ یک جا هم در سورهی صف است که «قالَ موسىٰ لِقَومِهِ یا قَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَقَد تَعلَمونَ أَنّی رَسولُ اللَهِ إِلَیکُم» (صف، 5) این نشاندهندهی آن است که اذیّت و آزار بنیاسرائیل به حضرت موسیٰ خیلی بزرگ بوده؛ این دَه شب خاطرهی این واقعات مهمّ تاریخی است و به ما نشان میدهد که حرکت در راه حق با وجود معجزاتی مثل معجزات موسیٰ چقدر مشکلات دارد و چطور باید با این مشکلات مواجه شد و صبر کرد، که این یک خاطره است. (همان)
ـ حضرت ابراهیم مأمور میشود که نوجوان خودش را به دست خودش به قتل برساند -امر الهی است، آزمایش الهی است- آن هم فرزندی که سالهای متمادی از وجود او محروم بوده و در پیری اَلحَمدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الکِبَرِ إِسماعیلَ وَإِسحاق (ابراهیم، 39) خدای متعال این بچّه را به حضرت ابراهیم داده بود و خب پیدا است چقدر انسان به فرزندِ اواخر عمر و دوران پیری دلبسته است. به این فرزند که حالا «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ» (صافات، 102) -یک جوانی و یا نوجوانی شده- گفت میخواهم تو را به قتل برسانم، این دستور خدا است. آن جوان هم گفت: یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَهُ مِنَ الصَّابِرین (همان آیه) ببینید اینها حوادث عجیب تاریخ دین، تاریخ دینداری، تاریخ ایمان، تاریخ اسلام است. (همان)
ـ ما در قرآن چند جا داریم که «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْرات» (آل عمران، 114) یا «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحینَ».(همان آیه) یک جا [دارد] «أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ»؛(مومنون، 61) چند جا [دارد] «فَاستَبِقُوا الخَیرات»،(بقره، 148) یعنی مسابقه گذاشتن که قرآن به معنای واقعی کلمه به ما میگوید در کار خیر و کمکهای مؤمنانه مسابقه بگذارید؛ یعنی سعی کنید شما جلوتر از دیگران حرکت کنید و [پیش] بروید. (همان)
ـ به نظر من برای تأمین آینده احتیاج داریم به صبر و ثبات؛ بایستی گاممان را محکم کنیم؛ رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ إِسرافَنا فی أَمرِنا وَ ثَبِّت أَقدامَنا (آل عمران، 147) یکی از چیزهایی که در دعا خواسته شده، همین است که قدمهایمان ثابت باشد؛ صبر و ثبات قدم لازم است؛ که البتّه مردم هم خوشبختانه مردم صبوری هستند؛ ما این را تجربه کردهایم، میدانیم که به خاطر ایمان مذهبیای که دارند، به خاطر اعتمادی که به نظام و کشور و جمهوری اسلامی دارند، ثبات مردم انصافاً ثبات خوبی است؛ مسئولین هم باید با کار جهادی، صبر و ثبات خودشان را نشان بدهند.(همان)
شهریور:
ـ حالا اگر بخواهیم به طور خلاصه در چند جمله که متناسب با آموزش و پرورش هم هست، آن انسان طراز اسلامیای را که توقّع هست آموزش و پرورش او را تربیت کند معرّفی کنیم، این جور تعریف میکنیم که انسانی باشد با این خصوصیّات: اوّلاً مؤمن باشد؛ ایمان اوّلین شرط است. ثانیاً خردمند باشد؛ یعنی عقل را به کار بگیرد. «لَعَلَّکُم تَعقِلون» (بقره، 73) در قرآن ببینید چقدر هست (11 شهریور، بیانات در ارتباط تصویری با رؤسا و مدیران آموزش و پرورش)
ـ پیشکسوتان و رزمندگان که امروز روز تکریم آنها است، چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که از جان گذشتند، جان را کف دست گرفتند، از آسایش، زندگی خانوادگی، پدر و مادر، همسر، فرزندان، در مواردی، از آینده چشم پوشیدند، صرف نظر کردند و همهی داشتههای خودشان را به مصاف دشمنی بردند که تشخیص داده بودند بایستی در مقابل او از اسلام و از کشور دفاع کنند. از اسلام دفاع کردند، از انقلاب دفاع کردند، از عزّت ملّی دفاع کردند، از ناموس دفاع کردند؛ برخی از اینها عروج کردند و بعضی هم ماندند و کار را به پایان رساندند؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر (احزاب، 23). ( 31 شهریور، بیانات در ارتباط تصویری با شرکتکنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس)
ـ ادبیّات جنگ، به طور کلّی ادبیّات بشارتی است؛ ببینید قرآن هم درباره شهدا میفرماید که «وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون» (آل عمران، 170) بشارت میدهند؛ بشارت میدهند به چه؟ که دو آفت مهم را نبایستی داشته باشند و ندارند؛ یعنی نفی این دو آفت را بشارت میدهند: یکی ترس، یکی اندوه؛ هم ترس را، هم اندوه را نفی میکنند. (همان)
ـ خوف و حزن دو آفت بزرگ است برای یک ملّت، برای یک جماعت، برای یک انسان. ترس و اندوه دو آفت بزرگ است؛ این دو آفت با بشارت قرآنی برداشته میشود؛ همچنان که اگر مقاومت هم بکنیم، این دو آفت برداشته میشود. آن هم [بیان] آیه قرآن است: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَةُ اَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا (فصلت، 30) مقاومت هم همین جور است. اگر میخواهید خوف نداشته باشید، حزن نداشته باشید، مقاومت و استقامت را سرمشق کار خودتان قرار بدهید. (همان)
مهر:
ـ اگر چنانچه یک ملّتی، یک کشوری و نیروهای مسلّح او و سردمداران و مدیران نیروهای مسلّح تهدید را در اندازهی واقعی خودش ببینند، از طرفی ظرفیّتهای خودشان و توان و استعداد خودشان را هم به صورت واقعی ببینند و آن را اِعداد کنند، آن را بسیج کنند، آماده کنند -وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم (انفال، 60) هر چه میتوانید اِعداد کنید- امکانات خود را اِعداد بکنند و توان تهدید دشمن را هم ببینند، این قطعاً منافع ملّی را تأمین خواهد کرد و موجودیّت ملّی را حفظ خواهد کرد، هویّت ملّی را محفوظ خواهد داشت. (21 مهر، بیانات در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح)
آبان:
ـ در مورد پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قرآن آیات متعدّدی وجود دارد؛ بعضی از این آیات خیلی تناسب روشنی با وضع کنونی بشر پیدا میکند که وقتی انسان آیه را میخواند، میبیند کأنّه همین امروز و برای بشرِ امروز نازل شده. یک آیه، این آیهی شریفه است که در سورهی برائت است: لَقَد جاءَکُم رَسولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیم (توبه، 128) که این دو جمله اوّل آیه مربوط به همهی آحاد بشر است؛ کما اینکه در آیه دیگر هم میگوید: یاَیهَا النّاسُ اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم [جَمیعًا] (اعراف، 158) همه بشر مخاطب پیامبر اکرمند. (13 آبان، بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع))
ـ خب بعضی از اینها [از جمله] نابرابری، تبعیض، عدم عدالت، وجود طواغیت همیشه در طول تاریخ بوده است، مال امروز نیست منتها امروز برای اِعمال این قدرت طاغوتی از ابزار علم دارد استفاده میشود، از فنّاوری دارد استفاده میشود ؛ یعنی مثلاً فرض کنید که فرعون میگفت «اَلَیسَ لی مُلکُ مِصر» (زخرف، 51) خیلی خب، در محدودهی مصر هر غلطی میخواست میکرد. امروز آمریکا که همان فرعونِ آن روزِ مصر است، به کشور آمریکا اکتفا نمیکند و نمیگوید «الیس لی ملک آمریکا»! [بلکه] بلند میشود میآید وارد کشورهای دیگر میشود، جنگ درست میکند، تسلّط پیدا میکند، پایگاه میسازد؛ یعنی وضع این جوری است و کاری که امروز طواغیت با استفادهی از دانش بشری و پیشرفت دانش میکنند، تبعیضی که هست، نابرابریای که هست، جنگ افروزیای که هست، از همیشه بیشتر است. واقعاً «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم» (توبه، 128) روح مطهّر نبیّ مکرّم امروز از این رنج بشری آزرده است؛ و مشتاق سعادت بشر است و مشتاق هدایت بشر است و به معنای واقعی کلمه مثل یک پدر مهربان به دنبال این است که بشر خوشبخت بشود، به صراط مستقیم هدایت بشود و به سرانجامی که به نفع او است برسد.(همان)
ـ سوره برائت، سوره جنگ است، سورهی برائت از کفّار است، سورهی امر به مبارزه و مانند اینها است؛ در آخر این سوره این جور میفرماید: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم،(توبه، 128) خطاب هم که گفتیم به همهی آحاد مردم است. از این یک نکتهای میشود استفاده کرد و آن ،این است که آن خطابهایی که وجود دارد، مربوط به آحاد بیخبر و غافل غیرمسلمان نیست، مربوط به سران کفر است، مربوط به سران استکبار است. خطاب به آن تشکیلاتی است که مسلّط بر سرنوشت جوامع بشریاند که قرآن در یک جا از آنها تعبیر کرده است به «ائمّهی کفر»: فَقاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفرِ اِنَّهُم لا اَیمٰنَ لَهُم (توبه، 12) یک جا هم در سورهی قصص به ائمّهی یدعون الی النّار [تعبیر کرده]: «وَ جَعَلنٰهُم اَئِمَّةً یَدعونَ اِلَی النّار» (قصص، 41) که مردم را به جهنّم میکشانند و دعوت به جهنّم میکنند. در واقع آن حدّت و شدّتی که قرآن در قبال دشمنان اسلام و کفّار ابراز میکند، در مقابل آن جریانها است. آحاد مردم کفّار، [یعنی] آنهایی هم که دنبال حقّند، مایل به حقّند، عنادی ندارند، غرضی ندارند، همان کسانی هستند که مخاطب آن جمله زیبا و شریف هستند: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم (توبه، 128). (همان)
ـ در قضیّه جریانهای تکفیری در این منطقه، جرم اصلی را آمریکاییها کردند و سعودیها که دنبالشان بودند؛ سعودیها هم به اینها پول دادند، کمک کردند و پشتیبانی کردند؛ آمریکاییها علاوه بر این جرم، یک جرم دیگری هم مرتکب شدند و آن، این است که به بهانهی حضور اینها، به کشورهای مسلمان لشکرکشی کردند؛ به افغانستان لشکرکشی کردند، به سوریه لشکرکشی کردند، به جاهای مختلف و به بعضی از کشورهای دیگر مثل عراق هم در فکر لشکرکشی بودهاند و هستند که البتّه جوانهای عراقی و مؤمنین عراقی نخواهند گذاشت و غیرت و تعصّبِ بهحقّ آنها مانع خواهد شد از اینکه انشاءالله آمریکا بتواند نفوذ کند، ولی آنها نقشهی این کار را دارند و دنبال این هستند که در این کشورها نفوذ کنند. البتّه هر جا هم اینها وارد شدند ناامنی و تخریب به وجود آوردهاند؛ واقعاً در این کشورها زیربناها را تخریب کردند، ناامنی ایجاد کردند، جنگ داخلی درست کردند؛ دولتها را مشغول کردند که نتوانند کارهای اصلی و وظایف خودشان را انجام بدهند؛ واقعاً نابودی حرث و نسل [است] و «وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسل»(بقره، 205) به معنای واقعی کلمه در مورد اینها است و اینها این کارها را کردهاند. (همان)
ـ امسال سیزدهم آبان که روز مبارزه با استکبار است، مصادف شده است با ولادت پیامبر اعظم؛ این، آیه شریفه «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَه، اَشِدّاٰءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماٰءُ بَینَهُم» (فتح، 29) را به یاد انسان میآورد؛ از آن طرف ولادت، از این طرف «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» که این حرکت عظیمی [بود] که جوانهای ما انجام دادند. سیزدهم آبان مظهر استکبارستیزی ملّت ایران بود. (همان)
ـ شروعکننده هم ما نبودیم؛ یعنی این جور نبود که اوّل [ما] شروع [کنیم] -در قرآن کریم هم اتّفاقاً در یک موردی عین همین وجود دارد: «وَ هُم بَدَءوکُم اَوَّلَ مَرَّة»(توبه، 13)- آنها شروعکننده بودند. بعد از انقلاب که ما به سفارت حمله نکردیم؛ سفارت آمریکا در اوّلِ انقلاب بود و مشغول کارشان هم بودند، امّا آنها شروع کردند علیه انقلاب حرکت کردن: هم در خود آمریکا قطعنامه بگذرانند، سخنرانی کنند، در کنگره علیه جمهوری اسلامی که تازه متولّد شده تصمیمگیری کنند، گروه تروریستی راه بیندازند، گروههای کودتاگر به وجود بیاورند و تمهید کنند و برنامهریزی کنند، هم در خود سفارت -که بحق گفته شد «لانهی جاسوسی»- تمهیدات جاسوسی عظیمی را فراهم بکنند؛ [لذا] آنها شروع کردند و شروعکننده آنها بودند. (همان)
آذر:
ـ در اسلام، شفقت و همدلی و مهربانی یکی از دستورهای عمده است. اینکه در قرآن کریم میفرماید «رُحَماءُ بَینَهُم»(فتح، 29) یعنی با یکدیگر مهربانند، رحیمند، این فقط مربوط به بیمارها نیست، مربوط به همه است. همه باید نسبت به همدیگر با شفقت باشند، با مهربانی باشند؛ این کاری است که پرستار انجام میدهد. پرستارها برای این کار، خودشان را، روحیهشان را آماده میکنند، خسته هم میشوند؛ این کار، خیلی خستهکننده هم هست امّا در عین حال تحمّل میکنند؛ آنجایی که باید لبخندی بزنند به بیمار، لبخند میزنند. این یکی از مهمترین ارزشهای اسلامی و از توصیههای اسلامی است. (30 آذر، بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار)
بهمن:
ـ در قضیّه [نزول سوره] هلاَتیٰ [آمده است که] «اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله» (انسان، 9) من این را به عنوان یک درس برای امّت اسلامی، برای جامعه اسلامی، برای جمهوری اسلامی تلّقی میکنم که کار با اخلاص انجام بگیرد. (15 بهمن، بیانات در ارتباط تصویری با مداحان)
ـ توجّه بشود که این خانوادهی نمونه و بینظیر -مرد خانه علی، زن خانه فاطمهی زهرا، فرزندان خانه امام حسن و امام حسین و زینب و امّکلثوم، با آن خصوصیّاتی که از اینها میشناسیم- آن خانوادهای است که قرآن به پیغمبر میفرماید که «قُل لاِّ اَسئئَلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلَّا المَوَدَّةَ فِی القُربیٰ» (شوری، 23) مودّت این خانواده. مودّت یعنی همبستگی، همدلی، همراهی و همکاری؛ این معنای مودّت است. همکاری و همراهی و همدلی با این خانواده، با این شعارها، با این حرکتها، ببینید امّت اسلام را به چه اوجی میرساند. (همان)
ـ نگاه اسلام این است که زن و مرد از لحاظ ارزشهای انسانی برابرند: اِنَّ المُسلِمینَ وَالمُسلِماتِ وَالمُؤمِنینَ وَالمُـؤمِنٰتِ وَالقٰنِتینَ وَالقانِتٰتِ وَالصٰدِقینَ وَالصّادِقٰتِ وَالصٰبِرینَ وَالصّابِرٰت (احزاب، 35) تا آخر؛ مرد مسلمان و زن مسلمان در مورد ارزشهای الهی و انسانی هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. وظایف مشترکی هم هر دو دارند؛ وظیفهی امر به معروف مشترک است، وظیفهی خدمت مشترک است، وظیفهی جهاد فیسبیلالله [برای] هر کدام به نوعی مشترک است، مربوط به مرد یا مربوط به زن ویژه نیست. هر کدام هم وظایف ویژهای دارند؛ زن وظایفی دارد، مرد وظایف ویژهای دارد که خدای متعال به خاطر اداء همین وظایف ویژه، ترکیب ساختمان جسمی و روحی آنها را هم متناسب با آن وظیفه بنا کرده و خلق کرده. بنابراین این نگاه اسلام و نگاه جمهوری اسلامی به زن است، و ما به این نگاه افتخار میکنیم؛ ما سر تا پا اعتراض به منطق غربی و روش غربی و سبک زندگی غربی در مورد زنیم؛ معتقدیم آنها به زن دارند ظلم میکنند. (همان)
ـ پنتاگون تا چند روز قبل از بیستودوّم بهمن اعلام میکرد که امکان ندارد رژیم پهلوی سقوط کند؛ یعنی اینها این قدر در اشتباه بودند، در خطای عجیب محاسباتی بودند؛ میگفتند ارتش تسلّط کامل دارد و امکان ندارد. البتّه ارتش ایران، برای آمریکاییها از شخص شاه هم مهمتر بود؛ میگفتند شاه یک نفر است، حالا بمیرد، برود، بیاید، یک نفر دیگر را جایش میگذاریم لکن سازمان ارتش برایشان خیلی مهم بود و روی آن خیلی حساب کرده بودند؛ و همین ارتشی که برای آمریکاییها این قدر مهم بود و روی آن کار کرده بودند و چهل هزار مستشار آمریکایی در همان روزها در ایران، در ارتش حضور داشتند، شد عامل شکست رژیم طاغوت و موجب نابودی امیدهای آمریکا در ایران که خدا در قرآن میفرماید: فَاَتیٰهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا (حشر، 2) از آنجایی که خیال نمیکردند ضربه خوردند و سیلی خوردند. (19 بهمن، بیانات در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش)
ـ هرگاه این مجاهدت باشد، هدایت الهی هم هست؛ یعنی وقتی این مجاهدت شد، این از خودگذشتگی به وجود آمد، خدای متعال وانمیگذارد؛ وَالَّذینَ جٰهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا؛(عنکبوت، 69) وقتی مجاهدت بندگانش ظاهر بشود، خدای متعال هم هدایت خودش را به آنها خواهد داد؛ علاوهی بر هدایت الهی، موفّقیّت و پیشرفت هم خواهد بود که فرمود: وَاَن لَوِ استَقاموا عَلَی الطَّریقَةِ لَاَسقَینٰهُم ماٰءً غَدَقًا.(جن، 16) «ماء غدق» یعنی سیراب کردن از آب فروان و آب زلال که مفسّرین میگویند کنایه از حلّ همهی مشکلات زندگی است. اگر در این راه پافشاری کنید، استقامت کنید -استقامت یعنی منحرف نشدن- درست حرکت کنید، در همین طریق مستقیم حرکت بکنید، مسلّماً مشکلات زندگی هم حل خواهد شد، گرفتاریها برطرف خواهد شد، ضعفها برطرف خواهد شد (29 بهمن، بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی)
اسفند:
ـ یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهمتر است، این آیهی شریفهی «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله» (نسا، 64) است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همهی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیلهی دین اداره بشود. حالا البتّه بعضی این را ممکن است فقط منحصر کنند به مسائل شخصی، [مثل] نماز و روزه و مانند اینها؛ این جور نیست؛ اوّلاً به دلیل خود اطلاق این آیه، ثانیاً به دلیل آیات دیگر، [مثل] اینکه میفرماید: وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قٰتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر (آل عمران، 146) خب این قتال با ربّیون کثیر که کار شخصی نیست؛ کار اجتماعی است، کار عمومی است، کار حکومتی است. پس این آیه یک مستفاد این جوری دارد؛ امام این معنا را آوردند به میدان عمل؛ از آیه شریفه: «اِنَّماٰ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» (سبا، 46) استفاده کردند برای این معنا، نه اینکه «اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» تا بروید نماز بخوانید؛ نه، تا حکومت درست کنید، تا نظام اسلامی درست کنید. (4 اسفند، بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری)
ـ فرض کنید نظام اسلامی با فشارهای شرطی دشمن مواجه میشود؛ مراد ما از فشار شرطی این است که یک فشاری را وارد میکنند، مثلاً تحریم را، بعد میگویند این را برمیداریم به شرط اینکه فلان کار انجام بگیرد -این جور نیست که آدم را بکلّی مأیوس کنند؛ میگویند برمیداریم امّا شرطش این است که این کار باید انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز خطرناکی است، خیلی چیز مهمّی است؛ این شرطها ممکن است که شرطهای بشدّت گمراهکننده و هلاککنندهای باشد- در یک چنین وضعی انسان چه کار باید بکنند؟ اینجا انسان متوجّه میشود که علاج این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک» (هود، 112) است؛ چون این مسئله، مسئلهی عمومی است، مسئلهی شخصی که نیست. [مثلاً] در قرآن وجوب صبر، وجوب استقامت برای خود شخص [پیغمبر] هست؛ مخاطبِ «وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر»(مدثر، 7) پیغمبر است و به مردم ربطی ندارد امّا این [مورد]، ارتباط به مردم دارد: فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛ همه باید استقامت کنید، همه باید بِایستید؛ یعنی یک حرکت جمعیِ صبر و استقامت را از ما میخواهد. پس فهمیدیم که در این قضایا باید این جوری عمل کرد: «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرت» باید عمل کرد؛ یا «وَتَواصَوا بِالصَّبر»؛(عصر، 3) تواصی به صبر، یکدیگر را وادار کردن به ایستادگی و مقاومت و تحمّل و پایداری. (همان)
ـ فرض بفرمایید تا مادامی که جبهه مرکّب دشمن -جبههی شیطان که مرکّب از شیاطین مختلف است- در مقابل انسان قرار نگرفته و انسان از همهطرف محاصره نشده، معنای این آیه را درست نمیفهمد که «وَلمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه، وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا» (احزاب، 22) یعنی وقتی که مواجه شدیم با یک چنین پدیدهای که پدیدهی سختی است، دستپاچه نشویم؛ یعنی نه خودت دستپاچه بشو، نه مردم دستپاچه بشوند؛ دستپاچه نشوید؛ هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این چیزی است که قبلاً گفته بودند که اگر شما در راه حق حرکت کنید، منتظر باید باشید که «وَکَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَیٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»؛(انعام، 112) [این چیزها] خلاف انتظارتان نباید باشد؛ این گفته شده بود، میدانستیم. (همان)
ـ از جملهی چیزهایی که خیلی ذهن بنده را مشغول میکند به عنوان یک مسئول، خطاب به حضرت یونس (سلام الله علیه) است که ایشان یک حرکتی انجام دادند که ناشی از یأس و خستگی بود یعنی قومشان به ایشان جواب ندادند؛ آن وقت خدای متعال به این پیغمبر که یک عمر هم در [بین] این جمعیّت زحمت کشیده بود و خستگی برای او معنا نداشت میفرماید: وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه؛(انبیا، 87) خیال کرد ما به او سخت نخواهیم گرفت؛ نخیر، بر او سخت میگیریم؛ و سخت هم گرفت و آن مجازات کذائی برای جناب یونس به وجود آمد. بنده غالباً وقتی که احساس بیعملی میکنم -چه در خودم، چه در دیگران، چه در مسئولین- به یاد این [آیه] میافتم که «فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه»؛ خیال میکنیم که این بیتوجّهی، بیاهتمامی، بیعملی موجب واکنش تند از طرف حضرت باریتعالی (جلّ جلاله) نخواهد شد؛ چرا، خواهد شد؛ یعنی این معنا عملیّاتی میشود برای ما، عینی میشود و خودش را نشان میدهد. (همان)
ـ جمهوری اسلامی تا مدّت طولانیای به همه آنچه تعهّد کرده بود، بر اساس تعلیم اسلام که باید به تعهّدات عمل کرد، عمل کرد؛ بعد وقتی دید که آنها این جوری عمل میکنند، آن یکی که خارج شد، دیگران هم با او همراهی کردند، «فَانبِذ اِلَیهم عَلیٰ سَواٰء»؛(انفال، 58) این هم قرآن است، [میگوید] خب تو هم رها کن. حالا در عین حال دولت محترم ما رها نکردند، [بلکه] بتدریج یک مقداری از تعهّدات را عمل نکردند که اینها قابل برگشت است؛ اگر آنها به وظایفشان عمل بکنند، اینها هم قابل برگشت است. آن وقت اینها هیچ این را مطرح نمیکنند، به رو نمیآورند، مرتّب همین طور راجع به مسائل ایران حرف میزنند، آن هم با ادبیّاتی از موضع استکبار. (همان)
ـ در بعثتِ همه پیامبران اهدافی وجود داشته است -اهداف الهی- که طبعاً هدف خود پیغمبر هم، به تبع تبعیّت از پروردگار، همان هدف خواهد بود. پس بعثتها هدفهای بزرگی دارند که رأس همهی این هدفها عبارت است از توحید؛ توحید، هدف بزرگ بعثت است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت (نحل، 36) توحید خالص، توحید محض؛ که این آیهی شریفه در سورهی نحل است. در سورهی اعراف و همچنین در سورهی هود [هم] از زبان چندین پیغمبر بزرگ مثل نوح، مثل هود، مثل صالح و دیگران این جور گفته میشود که «یٰقَومِ اعبُدُوا اللهَ ما لَکُم مِن اِلٰه غَیرُه»(اعراف، 65) این توحید، اوّلین هدف بعثت پیامبران است. (21 اسفند، بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث)
ـ هدفهای دیگری هم وجود دارد: تزکیه بشر، یعنی پالایش روحی انسانها از آلودگیها و از پیرایههای پستکننده و انحطاطآور؛ تعلیم انسانها و مقام علمی انسانها را بالا بردن. استقرار عدالت، که جامعهی بشری با عدالت اداره بشود: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(حدید،25) ایجاد حیات طیّبه: فَلَنُحیِیَنَّه حَیٰوةً طَیِّبَةً (نحل، 97) این حیات طیّبه یعنی چه؟ حیات طیّبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادّی بشر، امنیّت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همهی اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است؛ حیات طیّبه یعنی اینها. اینها اهداف بعثت پیامبران است. (همان)
ـ در این نظام سیاسی، آئین حکمرانی از کتاب خدا گرفته میشود و از آنچه خدای متعال بر پیغمبر نازل میکند، که میفرماید: فَبَعَثَ اللهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنذِرینَ وَ اَنزَلَ مَعَهُمُ الکتٰبَ بِالحَقِّ لِیَحکُمَ بَینَ النّاسِ فیمَا اختَلَفوا فیه (بقره، 213) «لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم او است در همهی تنظیمهای اجتماعی. این در سورهی بقره است، در سورهی مائده [میفرماید]: وَلیَحکُم اَهلُ الاِنجیلِ بِما اَنزَلَ اللهُ فیهِ (مائده، 47) انجیل حاکم است؛ یعنی دستور حکمرانی از انجیل گرفته میشود برای اهل انجیل؛ و همچنین در [مورد] پیغمبران دیگر که در آیات «وَ مَن لَم یَحکُم بِما اَنزَلَ اللهُ فَاُولئٰکَ هُمُ الکافرون»(مائده، 44) و «اُولئٰکَ هُمُ الظٰلِمونَ»(مائده، 45) و «اُولئٰکَ هُمُ الفسِقونَ»(مائده، 47) هست، در همه اینها آن چیزی که منبع و منشأ حکمرانی است و دستور حکمرانی و برنامههای حکمرانی از آن گرفته میشود، عبارت است از کتاب الهی که به پیغمبر نازل شده است؛ این اصول و اساس در آن [کتاب] است؛ و همهی برنامههای بشری در چهارچوبِ این اصول بایستی گذاشته بشود. (همان)
ـ این راهبری و فرماندهی یک جور نیست؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر، شخص شخیص پیغمبر، متکفّل و متعهّدِ این فرماندهی است؛ مثل حضرت داوود، حضرت سلیمان، پیغمبر معظّم اسلام -که خود اینها در رأس حکومت قرار گرفتند و اجرای امور را خودشان متکفّل شدند- گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی؛ مثل آن پیغمبری که این هم در قرآن در سورهی بقره است که «اِذ قالوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکًا نُقاتِل فی سَبیلِ الله» ( بقره، 246) مردم که زیر فشار بودند و مشکلات داشتند، به پیغمبر مراجعه کردند که او برایشان یک حکمرانی را انتخاب کند و او هم حکمران را انتخاب کرد؛ قالَ لَهُم نَبِیُّهُم اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالوتَ مَلِکًا (بقره، 247) طالوت شد فرمانده. بنابراین پیغمبر راهبر است و فرمانده اصلی و گرداننده اصلی است لکن اجرای کار به دست یک کس دیگری است غیر از آن پیغمبر. (همان)
ـ در همه زمانها اشرار عالم با یک چنین دینی مخالفت کردهاند؛ حالا یا به این صورت که سعی کنند فرو بکاهند این منطقهی عظیم و قلمرو عظیم را به مسائل شخصی یا اینکه علناً در مقابل دین بِایستند؛ که فرمود: وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمین (فرقان، 31) که این در سورهی فرقان است؛ هر پیغمبری دشمنانی از مجرمین، گنهکاران، اشرار عالم داشته. در سورهی انعام هم [فرمود]: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا (انعام، 112) بنابراین وقتی که بعثت نبی اتّفاق میافتد و نبی مبعوث میشود و این ساز و کار اجرای حکم الهی مطرح میشود، مفسدان و مستکبران و استعمارگران و اخلالگرانِ زندگی بشر، طبعاً با او مخالفت میکنند، غارتگرها با او مخالفت میکنند، ظَلَمه با او مخالفت میکنند. چون ضدّ ظلم است، ضدّ غارت ثروتهای بشری است، ضدّ تسلّط ناحقّ بر آحاد بشر است، اینهایی که اشرار عالم محسوب میشوند، طبعاً در مقابل پیغمبر میایستند. (همان)
ـ وقتی که این انقلاب تشکیل شد و نظامی را بر این اساس به وجود آورد که نظام جمهوری اسلامی است، همان حادثهای که برای پیغمبران پیش میآمد تکرار شد؛ یعنی اشرار عالم در مقابل این انقلاب صف کشیدند همچنان که در مقابل پیغمبران صف میکشیدند؛ وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمینَ (فرقان، 31) مجرمین عالم و اشرار عالم ، مستکبرین عالم در مقابل انقلاب صف کشیدند و مشغول مقابله شدند. این البتّه خلاف انتظار ما هم نبود، ما از اوّل هم توقّع نداشتیم که اینها با انقلاب سازگاری نشان بدهند؛ از اوّل معلوم بود که چنین اتّفاقی میافتد: هٰذا ما وَ عَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه (احزاب، 22) معلوم بود که با انقلابی با این خصوصیّات، امثال آمریکا و قدرتهای استکباری و شورویِ آن روز مقابله میکنند و میایستند، و همین جور هم شد. (همان)
ـ ما از قرآن یاد گرفتهایم که با کسانی که با نظام اسلامی دشمنی نمیکنند خوشرفتاری کنیم. در سوره ممتحنه است که «لا یَنهیٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوِّا اِلَیهِم»؛ این کفّاری که با شما سر ستیزه ندارند، سر جنگ ندارند، عملاً با شما دشمنی نمیکنند، شما به اینها نیکی کنید، با اینها هم به قسط و عدل عمل کنید؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُقسِطین.(ممتحنه، 8) اِنَّما یَنهیٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلوکُم فِی الدّینِ وَاَخرَجوکُم مِن دِیارِکُم وَ ظاهَروا عَلیًّ اِخراجِکُم اَن تَوَلَّوهُم.(ممتحنه، 9) بنابراین آیهی قرآن این را میگوید. این جور نیست که میگویند جمهوری اسلامی با همه سر ستیزه دارد؛ نخیر، ما با کسانی که با ما دشمنی نمیکنند -از هر دینی، از هر مذهبی- مشکلی نداریم، به اینها نیکوکاری هم میکنیم. تأکید اسلام مقابلهی با دشمنان است، کسانی که دشمنی میکنند، نه کسانی که دینشان با شما یکی نیست. (همان)
ـ در داخل کشور، یک گروهی از این روشنفکرنماها -البتّه سالها پیش؛ که اخیراً هم گاهی تکرار میشود- عنوان دگراندیش را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دادند. من در یک سخنرانی گفتم که برای ما دگراندیش مسئلهای نیست؛ اندیشه شما دیگر است، خب دیگر باشد، چه اشکال دارد؟ ما با اندیشهی شما کاری نداریم [لکن] دشمنی نباید بکنید. قرآن روی دشمن و دشمنی کردن تکیه میکند. در سورهی ممتحنه میفرماید: یٰاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیٰاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة؛(ممتحنه، 1) با کسانی که دشمن من و دشمن شما هستند -هم دشمن خدایند، هم دشمن جامعهی اسلامیاند- دوستی نکنید، آنها را همراه خودتان و همپیمان خودتان نگیرید. یا آن آیهی معروف «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیل» که در سورهی انفال است، بعد دارد که «تُرهِبونَ بِهٖ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّکُم» (انفال، 60) این قوّت ایجاد کردن، اقتدار ایجاد کردن، سلاح تولید کردن و خود را قدرتمند کردن، برای این است که «تُرهِبونَ بِهٖ عَدُوَّ الله»، دشمن را بترسانید؛ بحث غیر دشمن نیست. بنابراین تکیه اسلام بر مواجهه با دشمنِ فعّال است. (همان)
ـ اگر چنانچه تواصی به صبر و تواصی به حق و بصیرت در جامعه وجود داشته باشد، این جامعه بهآسانی دستخوش تحرّکات دشمن نخواهد شد؛ امّا اگر چنانچه این جریان تواصی که زنجیرهی محافظت مؤمنان است، قطع بشود قطعاً خسارت خواهد رسید: اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر، اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر (عصر، 2و 3) اگر این تواصی نباشد، خسارت تحقّق پیدا خواهد کرد. خب، دشمن همین عامل مهم را هدف قرار میدهد. (همان)
انتهای پیام