کفایت خدای متعال نصیب مجاهدان است، نه عافیت‌طلبان
کد خبر: 3965006
تاریخ انتشار : ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۴
استنادات بیانات قرآنی رهبر معظم انقلاب/

کفایت خدای متعال نصیب مجاهدان است، نه عافیت‌طلبان

براساس آیه 173 سوره مبارکه «آل عمران» و عبارت «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل»، خدای متعال کسانی را کفایت می‌کند که در راه او در هر میدانی؛ اعم از نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مجاهده کرده و با روحیه جهادی وارد عرصه شوند نه اینکه بدون تلاش و حرکت و با نشستن و دست به دعا برداشتن نتیجه دهد.

آیت‌الله خامنه‌ای

به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تصویری در محفل انس با قرآن کریم به آیات فراوانی از قرآن برای تبیین بخش‌های مختلف سخنانشان استناد کردند اما در این میان آیه 173 سوره آل عمران را سه بار مطرح کردند؛ ماجرای بعد از جنگ احد، استفاده از این آیه برای موارد مشابه امروز و خطاب به مذاکره‌کنندگان کشورمان. لذا به واسطه این امر نگاهی به این آیه و تفاسیر مطرح شده درباره آن می‌اندازیم.

متن آیه: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»

ترجمه آیه: «همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‌اند؛ پس، از آن بترسيد.» و[لى اين سخن‌] بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است.»

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان پیرامون این آیه چنین بیان می‌دارد که «كلمه (ناس) به معناى افرادى از انسان است، اما نه از هر جهت، بلكه به اين جهت افرادى از انسان را ناس مى‌گويند كه از يكديگر متمايز نيستند، (و گوينده كارى به تمايز و خصوصيات افراد ندارد) و در آيه شريفه كلمه ناس دو بار آمده كه ناس اول غير ناس دوم است، منظور از ناس اول منافقين و منظور از ناس دوم دشمنان است، منافقين كه از يارى اسلام مضايقه كردند به منظور اينكه مسلمانان را هم از رفتن به جنگ باز بدارند و سست كنند، به ايشان گفتند: ناس يعنى مشركين جمعيت بسيارى براى جنگ با شما جمع كرده اند معلوم مى شود ناس دوم مشركين و ناس اول ايادى و جاسوسانى هستند كه مشركين در بين مؤمنين داشتند و از ظاهر آيه برمى‌آيد كه اين جاسوسان عده‌اى بوده اند نه يك نفر و همين آيه مؤيد آن است كه آيات شريفه مورد بحث درباره داستانى نازل شده كه بعد از پايان جنگ احد پيش آمد، كه رسول خدا (ص) با بقيه اصحابش مشركين را تعقيب كرد نه درباره بدر صغرا و ان شاءاللّه هر دو داستان در بحث روايتى آينده مى‌آيد. معناى اينكه فرمود: (قد جمعوا لكم) اين است كه جمعيت خود را دوباره براى جنگ با شما جمع كرده‌اند (و خدا داناتر است).

(فزادهم ايمانا)؛ سر اينكه مى فرمايد گفتار منافقين ايمان مؤمنين را بيشتر كرد اين است كه در طبع آدمى نهفته است كه وقتى از ناحيه كسى و يا كسانى نهى مى شود از اينكه تصميمى را كه گرفته عملى سازد، در صورتى كه به آن اشخاص حسن ظن نداشته باشد نسبت به تصميم خود حريص‌تر مى‌شود و همين حريص‌تر شدن باعث مي‌شود كه نيروهاى خفته‌اش بيدار و تصميمش قويتر شود و هر چه آنان بيشتر منعش كنند و در منع اصرار بورزند او حريص‌تر و در عملى كردن تصميم خود جازم‌تر شود و اين در مورد كسى كه خود را محق و سزاوار دانسته و در كارهايش خود را معذور بداند، تأثير بيشترى دارد تا در مورد ديگران و لذا مؤمنين صدر اسلام و غير ايشان را مى‌بينيم كه در اطاعت از امر خدا هر چه بيشتر مورد ملامت و منع مانعين قرار مى‌گرفتند ايمان‌شان قوى‌تر و در تصميم خود محكم‌تر و در نبرد شجاع‌تر مى‌شدند و نيز ممكن است منظور از بيشتر شدن ايمان‌شان، تنها در مورد درستى اخبارى باشد كه منافقين مى دادند و بخواهد بفرمايد كه: وقتى مؤمنين از منافقين شنيدند كه كفار در صدد جمع آورى لشكر بر آمده‌اند ايمانشان به درستى همين خبر بيشتر شد، چون قبلا از راه وحى خبردار شده بودند كه به‌زودى در راه خدا آزار خواهند ديد تا آنكه به اذن خدا سرنوشتشان معين و تمام شود و وعده اى كه خدا به آنان داده برسد و آن وعده نصرت بود كه جز در جنگ نخواهد بود.

(و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل)؛ يعنى خداى تعالى براى ما كافى است و اصل ماده (حا _ سين _ با) از حساب گرفته شده به اين مناسبت كه كفايت به حساب وى مقدار حاجت است و اينكه گفتند: (حسبنا اللّه) اكتفاى ما به خدا است به حسب ايمان است نه به حسب اسباب خارجى كه سنت الهيه آن را جارى ساخته و كلمه (وكيل) به معناى كسى است كه امر انسان را به نيابت از انسان تدبير مى كند.

بنابراين مضمون آيه بر مى‌گردد به معناى آيه زير، كه مى‌فرمايد: (و من يتوكل على اللّه فهو حسبه ان اللّه بالغ امره) و به همين جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: (فانقلبوا بنعمه من اللّه و فضل لم يمسسهم سوء...)، تا تصديق وعده خداى تعالى باشد آنگاه به حمد و ستايش آنان پرداخت و فرمود: (و اتبعوا رضوان اللّه و اللّه ذو فضل عظيم).

حقیقت مسئله توکل

حقيقت امر در مسئله توكل اين است كه به كرسى نشستن اراده انسان و دست يافتن به هدف و مقصد در اين عالم (كه عالم ماده است ) احتياج به اسبابى طبيعى و اسبابى روحى دارد و چنان نيست كه اسباب طبيعى تمام تأثير را داشته باشد پس اگر انسان بخواهد وارد در امرى شود كه بسيار مورد اهتمام او است و همه اسباب طبيعى آن را كه آن امر نيازمند به آن اسباب است فراهم كند و با اين حال به هدف خود نرسد قطعا اسباب روحى و معنوى (كه گفتيم دخالت دارند) تمام نبوده و همين تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است كه وى به هدف خود برسد؛ مثلا اراده اش سست بوده يا مى ترسيده يا اندوه و غم مانعش شده يا شدت عمل و يا حرص و يا سفاهت به خرج داده يا سوءظن داشته و يا چيز ديگرى از اين قبيل مانع به هدف رسيدنش شده است و اين گونه امور بسيار مهم و عمومى است و اگر همين انسان در هنگام ورود در آن امر به خدا توكل كند در حقيقت به سببى متصل شده كه شكست ناپذير است سببى است فوق هر سبب ديگر و در نتيجه تمسك به چنين سببى اراده‌اش نيز قوى مى‌شود و ديگر هيچ يك از اسباب ناسازگار روحى بر اراده او غالب نمى آيد و همين است موفقيت و سعادت.»

ضرورت سوءظن همیشگی به سخنان دشمنان و منافقان

در واقع این آیه بیانگر ضرورت سوء ظن همیشگی به سخنان دشمنان و منافقان از یکسو و اعتماد و امید به پروردگار است. لذا جبهه مؤمنان با اعتماد به یکدیگر نباید بگذارند که سخنان منافقان و دشمنان در صفوف آنها اختلال و دودستگی ایجاد کند. امروزه یکی از راه‌های ایجاد شکاف و دودستگی در جامعه انتشار گسترده اخبار نادرست، شبهه‌آفرین، شایعه و یا حتی مخلوط خبر دروغ به راست است تا جامعه را نسبت به حاکمیت یا جریان‌های سیاسی را علیه یکدیگر بی‌اعتماد کنند و جامعه و یک نظام سیاسی را از درون تضعیف سازند و متأسفانه بارها دیده شده که اخبار منتشره از سوی رسانه‌های معاند و دشمن به راحتی در داخل برای رقابت‌های سیاسی و تخریب رقیب یا مجموعه‌ای از حکومت مورد استناد قرار گرفته و به منزله یک خبر درست تلقی شده است. در حالی که در نگاه قرآنی باید با چنین اخباری با سوءظن برخورد کرد و به جای آن به مؤمنان و دوستان در جامعه اسلامی به دیده حسن ظن نگریست. همچنین اصرار دشمن بر یک موضوع و فشا به مرنمنان برای پذیرش آن می‌تواند یکی از لوازم تشخیص مسیر درست و تقویت ایمان و باور و طی مسیر خلاف خواست دشمن است.

در کنار این سوء ظن به دشمن باید جبهه مؤمنان با تدبیر و برنامه‌ریزی برپایه «توکل به خدا» در مسیر رسیدن به اهداف مدنظر جامعه اسلامی عمل کرده و هیچگاه به قدرت خود مغرور نشود و قدرت الهی را در مسیر تقویت ایمان و قدرت خود به کار گیرد.

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه آورده است که «قرآن يكى از نشانه‌هاى زنده پايمردى و استقامت آنها را به اين صورت بيان مى‌كند: (اينها همان كسانى بودند كه جمعى از مردم (اشاره به كاروان عبدالقيس و به روايتى اشاره به نعيم بن مسعود است كه آورنده اين خبر بودند) به آنها گفتند: لشكر دشمن ، اجتماع كرده و آماده حمله اند، از آنها بترسيد اما آنها نه تنها نترسيدند، بلكه به عكس بر ايمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را كافى است و او بهترين حامى است.

آثار ایمان به هدف

مقايسه روحيه مسلمانان در ميدان جنگ (بدر) با روحيه آنها در حادثه (حمراء الاسد) كه شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمى انگيزد كه چگونه يك جمعيت شكست‌خورده فاقد روحيه عالى و نفرات كافى با آن همه مجروحان در مدتى به اين كوتاهى كه شايد به يك شبانه روز كامل نمى‌رسيد، چنين تغيير قيافه دادند و با عزمى راسخ و روحيه‌اى بسيار خوب، آماده تعقيب دشمن شدند تا آنجا كه قرآن درباره آنها مى‌گويد: هنگامى كه خبر اجتماع دشمن براى حمله، به آنها رسيد آنها نه تنها نهراسيدند بلكه ايمانشان و به دنبال آن استقامتشان افزوده شد و اين خاصيت ايمان به هدف است كه هر قدر انسان مشكلات و مصائب را بيشتر و نزديكتر ببيند، پايمردى و استقامت او بيشتر مى شود و در حقيقت تمام نيروهاى معنوى و مادى او براى مقابله با خطر، بسيج مى گردد. اين دگرگونى عجيب در اين فاصله كوتاه ، انسان را به سرعت و عمق تأثير تربيتى آيات قرآن و بيانات گيرا و مؤثر پيغمبر اسلام (ص) آشنا مى‌سازد كه اين خود در سر حد يك اعجاز است.»

رهبر معظم انقلاب نیز در سخنرانی 19 تیرماه 1379، در خصوص این آیه این‌گونه فرمودند که «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل را در پستوی اتاق و داخل بسترِ راحت نمی‌شود گفت. ما نه کاری بکنیم، نه تلاشی بکنیم، نه حرکتی بکنیم، نه جانی را به خطر بیندازیم، نه از آبرویی مایه بگذاریم، بعد هم بگوییم: «حسبنا اللَّه و نعم الوکیل»! نه، خدای متعال آدمی را که در راه او مجاهدت نمی‌کند، کفایت نخواهد کرد. این کفایت مربوط به میدان جنگ است. ما امروز در یک میدان نبردیم؛ اگرچه نه نبرد نظامی و نبرد مرگ و زندگی. مستکبران عالم چون با اسلام و نظام اسلامی به‌جدّ دشمنند، ما هر اقدام خوبی که می‌کنیم، هر قانون خوبی که می‌گذاریم، هر اجرای خوبی که می‌کنیم، هر قضاوت خوبی که می‌کنیم، هر منش خوبی که از خودمان نشان می‌دهیم، هر کاری که به تقویت این نظام و تقویت اسلام منتهی می‌شود، اگر از ما سر بزند، در واقع داریم یک ضربه به دشمن می‌زنیم.»

پس توکل بر خدا و اعلام کفایت او زمانی نتیجه می‌دهد که همراه با روحیه جهادی و حضور فعال در صحنه عمل در عرصه‌های مختلف باشد و این یک سنت قطعی الهی است.

لذا از این آیه می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که:

ـ در برابر تبليغاتِ و جنگ روانى دشمن نهراسيد.

ـ در جبهه‌ها، مواظب افراد نفوذى دشمن باشيد.

ـ قوى‌ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن، ايمان و توكّل به خداست.

ـ مؤمن وقتى در گرداب بلا قرار مى‌گيرد، توكّل و اتصال خود را با خدا بيشتر مى‌كند.

ـ هم حركت وتلاش لازم است، هم ايمان وتوكّل.

انتهای پیام
captcha