صراحت و صداقت حاکمان در اندیشه امیرالمومنین(ع)
کد خبر: 3977505
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۹

صراحت و صداقت حاکمان در اندیشه امیرالمومنین(ع)

اميرمؤمنان على(ع) صراحت و صداقت را امرى بايسته براى زمامداری و حكومت دانسته و در سخنى والا و راهنما فرموده است: «وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ؛ پيشواى قوم بايد با مردمِ خود به راستى سخن براند».

به گزارش ایکنا؛ مصطفی دلشاد تهرانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، اقدام به انتشار سلسله یادداشت‌هایی درباره اندیشه سیاسی امیرالمومنین(ع) کرده است. در همین راستا، یادداشتی با عنوان «صراحت و صداقت حاکمان در اندیشه امیرالمومنین(ع)» به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر می‌گذرد؛

اميرمؤمنان على(ع) صراحت و صداقت را امرى بايسته براى زمامداری و حكومت دانسته و در سخنى والا و راهنما فرموده است: «وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ؛ پيشواى قوم بايد با مردمِ خود به راستى سخن راند.» ( نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸ و ۱۵۴)

واژه «رائد» از مادّه «رَوْد» است كه اصل آن به معناى طلب كردن و يافتن و برگزيدن آب و چراگاه و جاى مناسب براى قافله به وسيله «رائد» بوده است، و سپس توسعه در معنا يافته و هر طلب كردن و خواستنى را شامل شده است. در واقع «رائد» كسى بود كه او را پيشاپيش قافله مى‌‌فرستادند تا آب و چراگاه و مكانى مناسب براى منزل كردن قافله بيابد، و او مى‌بايست بينا و داراى تشخيص درست مى‌بود و با صداقت عمل مى‌كرد كه اگر جز اين مى‌بود، قافله در بيابان هلاك مى‌شد. زمامداران نيز چون «رائد» قافله عمل مى‌كنند كه اگر با مردم خود، صريح و صادق نباشند، نه خود راه به جايى مى‌برند، نه مردمان را به سر منزل می‌رسانند. از اين رو كسانى شايسته زمامدارى‌اند كه با مردم خود صريح و صادق باشند.

اگر در زمامدارىِ مردمان، صراحت و صداقت رنگ بازد، و زمامداران با مردم خود، ناروشن و ناراست باشند، چه اعتمادى به آنان مى‌ماند؟ و كدام سخن و عملشان را مى‌توان باور كرد؟ بدون صراحت و صداقت در زمامداری، هيچ چيز در جاى خود نخواهد بود، و امكان هر تباهى و ستم و تجاوزى هست، و حكومت به راحتى مى‌تواند آن‌ها را پنهان سازد و واژگونه معرفى نمايد، و هر ناراست و نادرستى را با امكاناتى كه در اختيار دارد، راست و درست بنماياند و مردم‌فريبى كند. از اين روست كه صراحت و صداقت در زمامداران، ركنى است اساسى كه منهاى آن حكومتِ راست و درست معنا نمى‌يابد.

امام على(ع) چون زمام امور را به دست گرفت، در نخستين سخنان خود، بر مبناى صراحت و صداقت، به مردم چنين گفت: «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ، وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ... وَ اللهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً، وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً؛ پيمان من بدانچه مى‌گويم در گرو است، و به درستى گفتارم متعهّد و پايبندم... به خدا سوگند، به اندازه سر سوزنى را پنهان ندارم، و هيچ نوع دروغى نگويم.» ( همان، خطبه ۱۶)

همچنین در آموزهای والا فرمود: «الْمَسْئولُ حُرُّ حَتَّى يَعِدَ؛ آن كه از او چيزى خواسته‌اند تا وعده نداده آزاد است.» (همان، حکمت ۳۳۶)

امام علی (ع) هنگام درخواست مردم برای پذیرش زمامداری به هیچ روی وعده‌های ناشدنی نداد که وعده دادن‌های ناشدنی نشانه‌ای روشن در بی‌صداقتی است و کسی که وعده‌ای می‌دهد در گرو و اسیر آن است و تا به آن وفا نکند آزاد نمی‌شود، بلکه در پی اصرار مردمان بر انتخاب وی، حضرت ایشان را از مشکلات رویاروی برای اصلاح امور آگاه ساخت: «فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْرًا لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ؛ لاَ تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ، وَ لاَ تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ. وَ إِنَّ الاْفَاقَ قَدْ أَغَامَت، وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ؛ ما روى آورندگان به كارى هستيم كه آن را روى‌ها و رنگ‌ها است (تغييرات بسيار پيش آمده است و اصلاحات اساسى را برنمى‌تابند). دل‌ها بر اين امر پايدار نيست و خِرَدها بر آن استوار نمى‌ماند. و بى‌گمان ابر فتنه‌ها كران‌ها را تيره و تاريك گردانيده، و راه راست و روشن ناشناسا شده است.» (همان، کلام ۹۲)

على(ع) حكومت خود را با صراحت و صداقت آغاز كرد و تا انجام، بر اين امر پايدار ماند و بدانچه با مردم قرار گذاشته بود، عمل کرد. از جمله او معتقد بود كه همه چيز حكومت بايد بر مردم آشكار باشد، جز اسرار جنگ، آن هم به طور موقت، تا زمان آشكار شدنش برسد؛ و اين كه حكومت نبايد هيچ‌گونه ناراستى با مردم بنمايد، هر چند كه در تنگنا قرار گيرد، چنان‌كه وى هرگز امرى را از مردم پنهان نكرد و هيچ‌گونه ناراستى با آنان ننمود. وى مى‌فرمود: «أَلاَ وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ إِلاَّ سِرًّا فِي حَرْبٍ؛ بدانيد حقّ شما در نزد من آن است كه چيزى را از شما نپوشانم جز راز جنگ [كه از پوشاندن آن ناچارم].» (همان، نامه ۵۰)

على(ع) در بيان حق چنين صريح و صادق بود، و از مردم خود مى‌خواست كه آنان نيز با او صريح و صادق باشند: «فَلاَ تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجِبَابِرَةُ، وَ لاَ تَتَخَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ، وَ لاَ تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَة. وَ لاَ تَظَنُّوا بِيَ اسْتِثْقَالاً فِي حَقٍّ قِيلَ لِي، وَ لاَ الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي. فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ. فَلاَ تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ. فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَ لاَ آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِي، إِلاَّ أَنْ يَكْفِيَ اللهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّي.»(همان، خطبه۲۱۶)

ترجمه: آن‌ سان كه با زورگويان و سركشان سخن مى‌گويند، با من سخن مگوييد، و آن محافظه‌كارى‌ها را كه با تيزخويان و مستبدّان روا مى‌دارند، با من روا مداريد، و با من به طور تصنّعى و با سازشكارى آميزش مكنيد. و مبادا گمان كنيد كه شنيدن حق بر من سنگين است، و تصوّر نكنيد كه من خواهان آنم كه مرا بزرگ انگاريد، زيرا هر كس كه شنيدن حق يا عرضه شدن عدالت بر او سنگين بُوَد، عمل به حق و عدالت بر وى سنگين‌تر بُوَد. پس، از گفتن حق، يا مشورت به عدالت و عدالت‌خواهى خوددارى مكنيد، زيرا من خود را بالاتر از آن نمى‌دانم كه خطا نكنم، و خود را ايمن از خطا نمى‌دانم، مگر اين كه خداوند مرا در كار نفس كفايت كند كه او از من بدان توانمندتر است.

امام(ع) از مردم خود خواسته است با او در حكومت به صراحت تمام رفتار كنند؛ بدون سازشكارى و پرده‌پوشى، سخن گويند، معاشرت نمايند، انتقاد كنند، و اعتراض نمايند. امام على(ع) با مردم خود چنين بود، و از آنان مى‌خواست كه همان‌گونه باشند. او مردم را به چيزى نمى‌خواند كه خود بدان عمل نكرده بود، و از چيزى پرهيز نمى‌داد كه خود از آن پرهيز ننموده بود، چنان‌كه در ضمن خطبه‌اى به آنان فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي وَ اللهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَ أَنَا أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا؛ وَ لاَ أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛ اى مردم! به خدا من شما را به طاعتى برنمى‌انگيزم، جز آن‌كه پيش از شما خود به گزاردنِ آن برمى‌خيزم؛ و شما را از معصيتى بازنمى‌دارم، جز آن‌كه پيش از شما خود از آن دست برمى‌دارم.» ( همان، خطبه ۱۷۵)

انتهای پیام
captcha