حضرت فاطمه(س) پشتوانه انقلاب پیامبر(ص)، تلاشگری مهم در راه احقاق حق و فریاد راستین اسلام است. او را بنیانگذار مکتب اعتراض و موجد ارزشهای نوین برای جامعه زنان و اسطوره مقاومت و استقامت معرفی کردهاند. او کسی است که براساس اصول متعالی و ارزشهای اسلامی رشد و پرورش یافته و همه هستی و جانش را در راه اسلام فدا کرده است.
سراسر زندگی او مبارزه و جهاد است و در این راه او چنان به پیش رفت که گویی در گهواره مبارزه بزرگ شده بود. او با دیدن انحرافات و لغزشها، در عین همسرداری و فرزندداری از خانه در آمد و همچون فریادی از تاریخ بر سرستمکاران شد.
وی در مسیر مبارزه از کسانی است که علیه دستگاه حکومت ایستاده و تا پایان عمر جای خود را خالی نکرد. روشنبین بود و زحمتکش، رزمنده بود و بردبار که در راه هدف مقدس اسلامی خود تا پای جان به پیش رفت.
او پس از پدر، مبارزاتی عظیم را علیه کسانی که در پی منحرف کردن مسیر او بودند آغاز کرد و به هدایت و ارشاد و احتجاج پرداخت و سرانجام خود را آماده مبارزهای عظیم به دو صورت مثبت و منفی نمود، مبارزهای که در تاریخ حیات زنان بیسابقه بود و در عالم مردان این چنین طراحی دیده نشده بود.
هدف و مراحل مبارزه
او مبارزهای هدفدار داشت و براساس آنچه که از زندگی و مشی او در رابطه با مردم محروم و مستمند داریم ما را شکی نیست که هدف او در این راه مال و ثروت ومقام نبود. به تعبیر یکی از بزرگان او راه مبارزه را به کمانی بسته بود که دو سر آن اسلام و ایمان بود و در راستای آن تصمیم داشت حق اسلام و حق مردم را صیانت کند.
حضرت فاطمه(س) در مبارزات خود این هدف را تعقیب میکرد که دشمنان دوستنما معرفی شوند، میزان ناآشنایی دستگاه حاکمه به اسلام روشن شود و مردم حرکات و تلاشهای آنان را اسلامی بشناسند و آبروی دین را نبرند.
او در طریق وصول به هدف مراحلی را پیمود که عبارت بودند از مرحله استدلال و احتجاج، مرحله استیضاح و به محاکمه کشیدن، مرحله افشاگری از راه خطبه خواندنها، مرحله به کمک طلبیدن و سرانجام مرحله پذیرش مظلومیت (نه منظلم واقع شدن) اری حضرت فاطمه(س) مظلوم است بدین معنی که تلاش خود را انجام میدهد، اما به بن بست میرسد، مجاهده و تلاش میکند ولی به نتیجه نمیرسد.
حضرت فاطمه(س) در کار مبارزه هم تند و سریع عمل میکرد و هم در آن اصرار و سماجت به خرج میداد و این امر بدان خاطر است که او سکوت و آرامش را مساوی با پایمال کردن حق اسلام میدانست، اصل سقیفه را در تصمیمگیری و سرهم اوردن قضایا عجول و با شتاب میدید و حاصل نهالکاری آن را رشد درختان جهنمی که میوههایی تلخ و کشنده دارند مییافت.
او می دید که سیر موجود آنها بازگشت به سیرت جاهلی است و عاقبت بدی را برای جامعه پدید میآورد. او خصم را بیباک میدانست و آنان را چنان ارزیابی کرد که گویی برای وصول به مقصد خود از هیچ عملی فروگذار نمیکنند و مهم اینکه کاری را که انها امروز انجام میدهند اسوه خلفای بعدی میشود و این رشته سر دراز خواهد داشت.
بدینسان او به مانند آتش گرفتهای از جای جست و با گامی آهنین به پیش رفت. تصمیم گرفت برای اجرای احکام واقعی اسلام باب جهادی را بگشاید که عظیم بود و اسلام و مسلمین را از سقوط و بدبختی نجات دهد. او به دادخواهی و دادستانی پرداخت و حق یک زن مسلمان را به وجه کامل انجام داد. اصولا سخنان او از وضع درون او حکایت میکرد.
البته او میتوانست فشار را بیشتر کند و اینکه چنان نکرد، بهخاطر وحشت از بروز اختلافات داخلی و پراکندگی نیروها و تفرقه امت بود و قرار گرفتن اسلام و مسلمین در مسیر ضعف.
خیانتها به حضرت فاطمه(س)
دشمن به حضرت فاطمه(س) خیانت کرد، بیحساب حق او را از دستش گرفت. چه اشکالی داشت که حتی اگر فدک از آن حضرت فاطمه(س) هم نبود به حضرت فاطمه(س) میدادند؟ مگر احترام حضرت فاطمه(س) کمتر از احترام خواهرش زینب بود؟ شوهر زینب در جنگ بدر اسیر شده و برای نجات نیازمند به فدیه بود. همسرش گردنبندی را که از خدیجه همسر پیامبر(ص) داشت، برای بهای آزادی او نزد پدر فرستاد، پیامبر(ص) به یاد خدیجه متاثر شد. به مردم فرمود اگر صلاح میدانید اسیر زینب را رها کنید و فدیه او را برگردانید و من از شما متشکر میشوم و مردم چنین کردند. آیا شان مقدر حضرت فاطمه(س) تنها دختر پیامبر که دلی از مرگ پدر شکسته داشت به این میزان نبود که فدک را به او ببخشند؟ اگر از مسلمین و حتی از مجاهدان و با فقرا در ان باره راهی میخواستند رأی منفی میشد؟ البته اینکه فدک را از او گرفتند بهخاطر اهمیت سیاسی آن بود و میخواستند او را به ورشکستگی اقتصادی بکشانند و مردم را از دور و بر او پراکنده سازند و اینکه پس از اخد، آن را به حضرت فاطمه(س) برنگرداندند، بدان خاطر بود که ترس از این داشتند حضرت فاطمه(س) روز بعد، خلافت شوهر را ادعا کند.
البته این نکته را هم متذکر شویم که رسول خدا اموال اختصاصی متعدد دیگری هم داشت؛ مثل ظرفها، شمشیر، زره، اسب و استر، حیوانات شیرده، خانه، اتاق مسکونی و باقیمانده خمس خیبر سهم ذوی القربی که فاطمه (س) آنها را هم طلب داشت.
مبارزات حضرت فاطمه(س) به صورت متعدد بود که هرکدام در جایی بهکار رفتند و ما جلوههای عالی این مبارزات را در سه ماه اخر حیات پیامبر(ص) میبینیم که به دو صورت عمده مبارزه فعال و مبارزه منفی بود.
این مبارزات به صورت بحثها، احتجاجات، اعتراضها، اعلام ناخشنودی، سرزنش و توبیخ سنت شکنان، خطبهخوانی، افشاگری، دعوت به محاکمه و استیضاح، هشدار دادن به مردم و ترسیم عاقبت نامیمون سکوت مردم و تذکرات توام با اخطار به مردم بود.
در مبارزات فعال حضرت فاطمه(س) گاهی امر به درگیری تن به تن کشیده میشد. مثلا در حمله به خانه علی (ع) برای بردنش جهت بیعت، از یکسو علی(ع) را خصم میکشید و از سوی دیگر حضرت فاطمه(س) و این کار چندان مقاومتآمیز بود که ناچار شدند با ضربه غلاف شمشیر دست او را از دامن علی(ع) کوتاه کنند. آن هم صورتهای متعددی داشت. از جمله به صورت بیاعتنایی به دستگاه حکومت، عدم تایید آنها، استفاده از حربه مظلومیت، وصیت درباره قبر و دفنش، نفرین به ابوبکر، راه ندادن ابوبکر و عمر به خانه خود، عدم سخنگویی با آنان و... و لازم نیست مبارزات همه گاه خشن باشد زمانی هم ممکن است به همین صورتها باشد که ذکر شد.
تدوام مبارزه
مبارزات حضرت فاطمه(س) برای یک روز و دو روز، یک ساعت و دو ساعت نبود. او آن را تا روزی که زنده بود ادامه داد و حتی برای پس از مرگ هم باب آن را گشوده داشت و آخرین تیر ترکش او دفن جنازهاش بود که آن را هم به سوی خصم رها کرد و کل عملکردشان را به زیر سوال برد.
در همان روزی که از دشمن ضربه خورد و در خانهاش افتاد و بیهوش گشت ساعتی بعد بهوش آمد و نخستین سوالی را که مطرح کرد این بود که علی (ع)را چه کردند؟ حسنین را به دنبال پدر فرستاد و آنها خبر آوردند که در مسجد تحت فشار برای بیعت است.
با همان حال زار و نزار و دردمند به مسجد رفت و فریاد کشید: «دست از شوهرم علی(ع) بردارید. من ستم به او را نمیتوانم تحمل کنم. بهخدا قسم اگر رهایش نکنید به مزار پیامبر روم، گیسو پریشان کنم و همهتان را نفرین نمایم» و آن روز هم که به عیادت او آمدهاند به صراحت اعلام ناخشنودی کرد.
حاصل مبارزه پایهگذاری و تحکیم روح مقاومت در امت بود و مردم را واداشت که در طریق عدالتخواهی حرکتی رو به پیش داشته باشند. اگر بخواهیم برای کار و تلاش حضرت فاطمه(س) لیستی تهیه کنیم خواهیم گفت که حاصل آن بسیار عظیم و پردامنه بود از جمله پایهگذاری تفکر صحیح در جامعه، پیروز ساختن حق و علنی کردن آن بهگونهای که همگان از سیاه و سفید از آن سر درآوردند، رسوا کردن غاصبان، اعلان مظلومیت خاندان پیامبر، اثبات عدم لیاقت آنها که مدعی خلافت و جانشینی پیامبر بودند، پاشیدن بذر نهضتی را که بعدها بارور شد و گشودن دفتری که تاروز قیامت همچنان مفتوح است و نشان قدر ناشناسی بازماندگان رسول(ص) است.
آنها به خلاف دست یافتند و ظاهرا به هدف خود رسیدند، اما خلافت استخوان گلوگیری برای آنها شد و آنان توان بلع و هضم آن را نداشتند. این سخن بارها از آنان شنیده شد که اگر علی(ع) نبود، هلاک میشدند و یا به گفته عبدالفتاح عبدالمقصود «ضربه سخنان حضرت فاطمه(س) در بستر مرگ به ابوبکر از ضربه شمشیر سختتر بود، گویی زمین از زیر پای او دو تن کشیده شده و مانند سنگ آسیا به گردش درآمد و از ضربه آن سرگیجه گرفته و خانه فاطمه(س) را ترک گفتند.»
صدمات وارده
حضرت فاطمه(س) بر اثر این مبارزه صدمه خورد، از نظر روانی به علت مرگ پدر متالم بود و ناسپاسی اصحاب و بازماندگان این تالم را شدیدتر کرد. او در اثبات مقاصدش تا آنجا به پیش رفت که حتی جان خود را به خطر انداخت. فرزند خود را که در رحم بود از دست داد، به دشواری زندگی افتاد و حتی کار به جایی رسید که نفس کشیدن او با درد همراه بود.او در راه خدا جان باخت و از این دید شهیده است. او زاده اسلام بود و برای اسلام هستی خود را فدا کرد.
منابع: در مکتب فاطمه (س)، بحارالانوار و ensani.ir