فلسفه علوم انسانی روشن می‌کند به چه دانش‌هایی در ایران معاصر نیاز داریم
کد خبر: 4099563
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۴
مالک شجاعی بیان کرد:

فلسفه علوم انسانی روشن می‌کند به چه دانش‌هایی در ایران معاصر نیاز داریم

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: باید نزاع دانشکده‌ها از افق فلسفه دین و علوم انسانی در ایران معاصر بازخوانی شود. اگر چنین راهی را طی کنیم فلسفه دین ما فعال و انضمامی‌تر می‌شود و فلسفه علوم انسانی، گفت‌وگوی ثمربخشی با دین پیدا می‌کند.

مالک شجاعی

به گزارش خبرنگار ایکنا، مالک شجاعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، امروز دوشنبه ۲۳ آبان‌ماه در «مدرسه پائیزه‌ زمینه‌های فلسفی فلسفه دین» که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار می‌شود با موضوع «فلسفه علوم انسانی و فلسفه دین» سخنرانی کرد.

در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید:

چند سال قبل در همایش بین‌المللی فلسفه دین که هر سال برگزار می‌شود و تاکنون ده مورد آن برگزار شده، چکیده‌ای ارائه دادم که رد شد که برای خودم هم جالب بود و علت رد شدن این بود که می‌گفتند این بحث ربطی به فلسفه دین ندارد اما امروز می‌خواهم ماحصل آن را بعد از نگارش چند کتاب و مقاله ارائه دهم. خلاصه حرف بنده این بود که فلسفه دینی که در شرایط کنونی در ایران ارائه می‌شود فلسفه ‌دینی اروپا محور، یعنی ناظر به تجربه، گفتمان و نهادهای دینی اروپا و غرب است و فلسفه دین مربوط به فردِ ایرانیِ قرن پانزدهم هجری نبوده و ارتباطی با علقه‌های وی ندارد.

وظایف ما در قبال فلسفه دین

چون در فلسفه دین، مسئله شر و براهین اثبات خدا، قدرت خدا و دیگر صفات همانند معرفت و رحمت مهم بوده بنابراین ما هم آن مسائل را مطرح می‌کنیم. به تعبیر دیگر در آکادمی غربی در تجربه دینداران مسیحی و گفتمان‌های فکری غربی، برخی مسائل توسط افرادی همانند الوین پلانتینگا مطرح شده و ما در مواجهه با فلسفه دین در پارادایم ترجمه قرار داریم و آن را مطرح می‌کنیم و اگر مثلاً در فلسفه دین، مسئله دین و علم، دین و سیاست، دین و هنر و ... مطرح شود ما هم به همان سمت می‌رویم. بنده معتقدم بعد از انقلاب در کتاب‌‌ها، همایش‌ها و مقالات، صرفاً اندیشه‌های غربی در زمینه فلسفه دین را مطرح کرده‌ایم ولی نسبت آن با امر ایرانی چیست؟

مثلاً رابطه امر زنانه و امر دینی چیست؟ درباره الهیات، علم، فرهنگ، سبک زندگی و ... هم همینطور است و ما فعالان فلسفه دین، اعم از مولف، استاد، منتقد، سردبیر و... در قبال مسائل عینی و انضمامی خودمان که با دین نسبت پیدا می‌کند باید روشن کنیم چه فهمی از فلسفه دین داریم و چه تحلیلی از توصیفاتِ خودمان همانند کاهش گرایش جوانان به دینداری ارائه می‌دهیم. فلسفه دین ایرانی باید این مسائل را در نظر داشته باشد و در نهایت با مراجعه به سنت و ذخایر دانشی در دین، تاریخ و اسطوره‌ها، به ما کمک کند که بتوانیم راهکارهایی را نیز تجویز کنیم.

سابقه طولانی فلسفه دین در غرب

گام اول در فلسفه دین، مسئله‌شناسی و تشخیص مسائل واقعی از شبه مسئله‌ها است اما سؤال این است که آیا در فلسفه دینِ ایرانی که عمدتاً ترجمه است و سوال و جواب‌ها از آنها و به زبان و فرهنگی دیگر بوده است، توجهاتی به مسائل مهم فلسفی صورت گرفته است یا خیر؟ واقعیت این است که فلسفه دین مسیحی کاملا با بافت فرهنگی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و تمدنی غرب گره خورده است. دانشگاه‌های پاریس، آکسفورد و کمبریج چه زمانی تأسیس شده‌اند؟ آنها حداقل هشتصد سال سابقه فعالیت در زمینه فلسفه دین دارند و در این مدت درباره رابطه عقل و دین و وحی و سایر مسائل دینی، مباحث بسیار زیادی صورت گرفته است و در تمام این مدت پای مسائل خود ایستاده‌اند اما سؤال این است که ما به چه میزان روی مسائل خودمان می‌ایستیم؟

مسیری که الهیات مسیحی از آغاز قرون وسطی شروع کرده به مدت هزار سال ادامه پیدا کرده و افراد بزرگی همانند آگوستین، توماس آکوئیناس، ویلیام اکام و امثالهم، در این مکتب بحث کرده و آن را غنی کرده‌اند. حال سؤال این است که ما باید راه خودمان در زمینه فلسفه دین را از کجا شروع کنیم؟ معتقدم اگر از نسبت دین و علوم انسانی به این بحث وارد شویم بهتر و به ما مرتبط‌تر است.

اهمیت توجه به نزاع دانشکده‌ها

ما امانوئل کانت را بیشتر با نقد عقل محض و نقدهای سه‌گانه وی می‌شناسیم. کانت فیلسوف دوره روشنگری است اما همین کانت که نقدهای سه‌گانه را مطرح کرده و کتاب «روشنگری چیست؟» را نوشته است کتابی نیز با عنوان «نزاع دانشکده‌ها» شامل دعوای دانشکده حقوق، الهیات، پزشکی با فلسفه دارد. اینها دعوایی هم با خودشان دارند و این دعوا در عالم فکر و خیال کانت متولد نشده بلکه ناشی از یک جوشش از درون از فرهنگ، آکادمی، سیاست و وضع انضمامی انسان جدید است. وی دانشکده فلسفه را پایین و بقیه دانشکده‌ها را بالا معرفی می‌کند چراکه می‌گوید بقیه دانشکده‌ها در خدمت حاکمیت هستند اما فلسفه در خدمت کسی نیست بلکه همیشه سؤال دارد.

معتقدم باید این نزاع دانشکده‌ها از افق فلسفه دین و علوم انسانی در ایران معاصر بازخوانی شود. منطق طبقه‌بندی دانشکده‌ها در غرب، کاملا منطبق با مناسبات دین و فلسفه مسیحی بوده است اما الان نسبت این نظام آموزشی با سنت و فرهنگ ما چیست؟ فلسفه علوم انسانی می‌‌تواند برای ما روشن کند به چه دانش‌هایی در ایران معاصر و به چه میزان نیاز داریم و چه بخش‌هایی از علوم انسانی کنونی برای ما کارایی دارد و کدام ندارد. لذا فلسفه دین و فلسفه علوم انسانی می‌توانند صورت مسئله را برای ما روشن و ریشه‌های تحلیلی روایت‌ها را برای ما بیان کنند. تجربه شخصی بنده این است که اگر چنین راهی را طی کنیم فلسفه دین ما فعال و انضمامی‌تر می‌شود و فلسفه علوم انسانی، گفت‌وگوی ثمربخشی با دین پیدا می‌کند.

انتهای پیام
captcha