طی چند وقت اخیر واژه «نفوذ» به کانون محوری مباحث دوران پسابرجام تبدیل شده است؛ به ویژه آنکه این کلیدواژه بارها از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد و بر مراقبت مسئولان از نفوذ دشمن در حوزههای مختلف در این دوره تأکید شد.
اما در این میان باید به تبیین دقیق نفوذ پرداخت زیرا اکنون دو دیدگاه در مورد نفوذ در کشور وجود دارد که یکی اساسا با نگاهی خوشبینانه به دوران پسابرجام، نفوذ دشمن را نفی میکند و آن را نوعی توهم میداند و دیدگاه دیگر نیز به نوعی افراطی خود برجام را عامل نفوذ دانسته و هر نوع گسترش رابطه و تعامل به ویژه با غرب را از جنس نفوذ تلقی میکند.
شاید در نگاه اول هر انسان منصفی غلط بودن هر دو دیدگاه را بدیهی فرض کند اما در جامعهای که هر موضوع و واژهای به سرعت مورد برخوردهای جناحی و جریانی قرار میگیرد واژه نفوذ نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بلافاصله با مسائل سیاسی و جناحی آلوده شده است.
نکته اول که باید به آن توجه کرد این است که نفوذ در نظام جموری اسلامی مسئله جدیدی نیست بلکه پروژه دشمنان از ابتدای انقلاب اسلامی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی بوده است که در قالبهای متفاوت از قبیل کودتا، ترور، تهاجم فرهنگی و ...صورت گرفته است. در حقیقت دشمنان از ابتدا به دنبال نفوذ در این نظام بودهاند و در برههای با شیوههای سخت از قبیل ترور و کودتا و جنگ تحمیلی به ین امر مبادرت کردند و در برههای دیگر به اقدامات نرم از جمله تهاجم فرهنگی و استحالهسازی دست یازیدهاند.
نکته دوم اینکه در دوران پسابرجام در عین حال که فرصتهای زیادی پیش روی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرد و نفوذ و اقتدار منطقهای ایران بیشک افزایش مییابد، تهدیداتی از جنس مختلف بر کشور مترتب است که همین مسئله سبب شده است رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تأکید کنند و مسئله نفوذ دشمن در این دوره را یادآور شوند.
اما مسئلهای که باید بر آن دقت کرد برداشت عمیق از معنای نفوذ عدم تقلیل آن به خصومتها، منازعات و اختلافات داخلی و سیاسی است. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر به مناسبت 13 آبان بر مسئله تمرکز بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی تأکید کردند و اشاره داشتند که نباید عواملی چون اختلافات سیاسی و جناحی سبب فراموشی و فرعی شدن دشمنی آمریکا شود.
این مسئله بیانگر آن است که ما در مسئله نفوذ باید رصد کامل و دقیقی از تحرکات طرفهای مقابل خود به ویژه آمریکا داشته باشیم و با نگاهی پیشدستانه یا آیندهنگرانه راههای نفوذ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب را ببندیم نه اینکه پروزه نفوذ دشمن را به تحرکات رقبای سیاسی تقلیل دهیم و هر یک دیگری را به عنوان نفوذی دشمن معرفی کنیم که این دقیقا در مسیر خواست دشمن است زیرا به این روش به راحتی مسیر نفوذ دشمن را بازکرده و در مسیری غلط به دنبال نقاط نفوذ هستیم.
امروز در عین حال که نباید نسبت به نفوذ بیتفاوت بود و آن را امری غیرواقعی و ناشی از توهم توطئه دانست از سوی دیگر نباید افزایش روابط سیاسی و اقتصادی را مساوی نفوذ دشمن در نظر گرفت زیرا در آن صورت باید گفت پس چرا در قانون اساسی ارتباط با همه کشورهای جهان به جز یک رژیم جعلی مطرح شده است و امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز بارها و بارها در سخنرانی های گوناگون بر گسترش ارتباط و تعامل با همه کشورها تأکید کرده اند.
در دنیای امروز اصل بر رابطه است نه قطع رابطه. البته که باید در هر رابطهای منافع ملی و احترام متقابل لحاظ شود و گسترش تعاملات براساس اصول و قاعدهای صورت گیرد. از همین روست که با امریکا نمیتوان رابطه برقرار کرد زیرا امریکا به یک رابطه برابر نمیاندیشد و با نگاه استکباری خود را بالاتر میداند.
پس نباید با تقلیل واژه نفوذ به هر رابطه و تعاملی اولا یک فضای امنیتی و توأم با ترس در کشور ایجاد کرد و ثانیا فرصتهای پیش روی کشور را که با یک رابطه معقول و منطقی ایجاد میشود از بین برد. امروز نیازمند آن هستیم که از این دو نگاه افراطی و تفریطی به «نفوذ» دوری جسته و با نگاهی دقیق هم مراقب اقدامات دشمنان باشیم و هم با ایجاد امنیت روانی و ذهنی فرصتهای سرمایهگذاری در کشور را فراهم سازیم.