به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا غفوریان، عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر، شب گذشته، 27 فروردین، در سومین جلسه از دوره تخصصی عرفان و معنویت که به همت مؤسسه بینالمللی حکمت برگزار شد، با موضوع «معارف اعتقادی در ادعیه» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
ماه رمضان همان طور که بهار قرآن است و در روایات ما بر قرائت قرآن تأکید شده، ماهی است که به طور معمول عموم مردم به ادعیه نیز بیشتر توجه میکنند و ماه مناجات و راز و نیاز و تدبر در دعاها نیز هست. بحث مهمی از گذشتهها در میان متکلمین و پژوهشگران معارف مطرح بوده است که باید به آن اشاره کنم و سپس به دنبال آن نکتههایی در باب ارتباط معارف بنیادین و اصولی و اعتقادی خودمان با ادعیه را بیان میکنم. از گذشته این مسئله مورد بحث بوده که آیا میتوانیم معارف اعتقادی و اصول اصلی دین را از روایات و از آثار رسیده از معصومین(ع) اقتباس کنیم یا خیر؟ مخالفین و موافقینی در این مسئله بودهاند و اکثریت و مشهور اعتقاد دارند که تمسک به روایات در اصول معارف، متضمن یک نوع دور است و یک اقلیتی، چهبسا در بین اخباریان این حرف را قبول میکردند که در اصول معارف نیز باید از روایات استفاده کنیم. میخواهم اشاره کنم که اشکال دور، اشکال درستی به نظر میرسد.
یعنی اگر بخواهیم اصل وجود حقتعالی و یا اوصاف حقتعالی و مباحث مربوط به توحید ذاتی و یا صفاتی و افعالی را با تمسک به کلمات معصومین(ع) اثبات کنیم یا مسئله اساسی مانند معاد را با منقولات از معصومین(ع) اثبات کنیم، این یک دور است. برای اینکه حجیت کلام معصوم(ع) متوقف بر این است که خدایی اثبات شود و خدایی که اثبات میشود دارای علم و حکمت و اوصاف کمالی و جمالی باشد و آن خداوند سفرا و پیامبرانی را بفرستد و یا ائمه معصومین(ع) را به الهام الهی خود تعلیم کند و اگر همه اینها اثبات شد، حجیت کلام معصوم اثبات میشود؛ لذا اگر بخواهیم اصل وجود حق تعالی و اقسام توحید و دقائق معاد را با تمسک به آثار منقول از معصومین اثبات کنیم، یک نوع دور است، چون حجیت کلام آنها اثبات نشده است.
کلام معصوم؛ راهنمای تدبر در اصول معارف
این بحث در جای خودش وجود دارد و بحث مهمی است. اما یک نکته دیگر در کنار این بحث قابل توجه است و آن اینکه اهل حکمت که با علوم عقلی سروکار دارند و همین طور عارفان در عرفان نظری، این مطلب را نیز دارند که گرچه باید برای اصول معارف استدلال عقلی کنیم و با تمسک به کلمات معصومین(ع) نمیشود مطلب را اثبات کرد، اما در کنار آن، این نکته هم هست که کلمات معصومین(ع) میتواند یک راهنمایی برای ما باشد که ما با تدبر در آن کلمات، مسئله را به صورت استدلالی و عقلی پیگیری کنیم. نمونههایی را بیان میکنم تا روشن شود که مقصود عرفای عرفان نظری و فلاسفه به ویژه در حکمت متعالیه و در مباحث الهیات به معنی الاخص چیست.
در احکام عقلی و مباحث فلسفی، برهانهایی مانند برهان امکان و وجود، برهان حرکت و یا برهان صدیقین را با قرائتهای مختلف داریم. از این برهانها برای اثبات واجب تعالی بهره میگیریم، اما این سلوک عقلی و این استدلالهای خردمدار، مانع از این نمیشود که بسیاری از اوقات در روایات و در آثار رسیده از ائمه(ع) و یا خود پیامبر(ص) و یا بالاتر در متن کتاب الهی، اشارات و راهنماییها و استدلالهای عقلی وجود داشته باشد که اینها راهنما و جهتدهنده فلاسفه و عارفان باشند؛ برای نمونه در همین خطبه آغازین نهجالبلاغه اگر دقت کرده باشید، در آنجا حضرت امیر(ع) بر حسب نقل آنچه در این خطبه اول آمده، در مورد صفات حق تعالی جملات مهمی دارند.
از جمله اینکه، کمال توحید حق تعالی این است که توحید نابی داشته باشیم و کمال اخلاص توحید به این است که صفات را از حق تعالی نفی کنیم. برای اینکه هرکجا پای صفت و موصوف در کار آید، گویا یک دوئیتی را نشان میدهد و فرمود هرکس خدا را با وصفی توصیف کند، گویا خدا را محدود کرده است و اگر خدا را محدود کرده باشیم به شمارش درآوردهایم و اگر به شمارش درآوردیم، قائل به دو و سه و عددگذاری و شمارش بیشتر میشویم و اگر قائل به تسمیه بشویم، قائل به جزء داشتن خدا میشویم.
یک وقت است که ما این جملات را به عنوان جملات معصوم(ع) تعبداً میخواهیم قبول کنیم، آن چنان که در فقه اصغر در باب طهارات و عبادات و ... روایات را در ابواب مختلف تبعداً میپذیریم. اینها به عنوان احکام تعبدی از معصومین(ع) است و اگر سند و دلالتش را بررسی کردیم و تام بود، قبول است، اما در اصول معارف این چنین مشیای نباید داشته باشیم، چون همان مشکل دور هست، اما مانعی نیست که این راهنماییها و این خطبه اول نهجالبلاغه ذهن یک فیلسوف ژرفنگر مانند ملاصدرا و ذهن عارفان را متوجه این بکند که اگر در مورد اوصاف حق تعالی خواستید بحث کنید، بدانید که صفات در مقام ذات حضور ندارند و ما مقام ذاتی داریم که مقام احدیت است و در آنجا سخن از صفات حق نیست و صفات برای تجلیات و ظهورات پایینتر از مقام احدیت است و ظهور صفات در مورد حقتعالی در مرتبه ذات نیست و در مرتبه ذات، خود حق تعالی است و در آنجا هنوز ظهور و تجلی صفات نشده است.
این نیاز به استدلال عقلی و تحلیل و باز کردن مطلب دارد. در نهجالبلاغه این یک استدلال مختصری دارد و به صورت تفصیلی بدان پرداخته نشده است، اما راهنمایی اصلی در آن شده است. یا روایات متعددی که داریم و از تفکر در ذات حق تعالی نهی میکنند؛ یعنی انسان از اینکه بتواند به اصل ذات حق تعالی علم پیدا کند و به کنه آن پی ببرد، نهی شده است. در آیات قرآن نیز در جایی که فرمود خدا شما را نسبت به ذات خودش بر حذر میدارد، همین معناست که نیاز به استدلال و توضیح دارد، اما آیات شریفه و روایات ائمه(ع)، راهنمای تعقل عاقلان و تفکر فلاسفه و عارفان میشود.
راهنمایی قرآن و روایات در مسائل توحیدی
حال که در نتیجه اشاره به این بحث به این نکته رسیدیم که روایات ما و آیات قرآن میتواند راهنمای تعقل باشد، البته نه اینکه روایات را مانند فروع و روایات ابواب معاملات، پذیرش تعبدی داشته باشیم، بلکه میتواند راهنمای تعقل باشد و از این روزنه و مدخل به بحث جلسه اشاره میکنم و آن اینکه در آثاری که از ائمه(ع) یا در قرآن داریم، بسیاری از این راهنماییها را میتوانیم ببینیم. در روایات و آثار ائمه(ع) مخصوصاً در دعاها و ادعیه، راهنماییهای بسیار مهمی در باب توحید حقتعالی و ذات و صفات حق و اوصاف ثبوتی و سلبی و مباحث دیگری مانند بحث معاد، نبوت، ویژگیهای سُفرا و ... داریم. این موضوع اصلی مطلب است. اینها را در آثار ائمه(ع) داریم، اما یک نکته مهم در این باب این است که آثاری که از ائمه(ع) به ما رسیده، برخی از آنها روایات است که این روایات مخاطب دارد و یا خطبه و سخنرانی عمومی بوده و یا در جلسه خصوصی، جمعی از امام(ع) چیزی را پرسیدهاند.
برخی از آثار دیگر از معصومین(ع)، مناجاتها و دعاهایی است که اینها دارند. نکته این است که آن دسته از آثاری که به صورت روایت است، یعنی سؤالکننده چیزی را پرسیده و معصومین(ع) جوابی دادهاند، اینها غالبا ناگزیر بودند که سطح فهم مخاطبین را مراعات کنند. به فراخور ذهن سؤالکننده و میزان اطلاعات او مطلب را میگفتند، لذا خیلی اوقات میبینیم که در روایات، مطالبی در باب توحید و معاد و ... هست که خیلی ساده بیان شده و سِرّش این است که سؤالکننده کشش بیشتری از این نداشته است. اگر بخواهیم از کلمات معصومین(ع) راهنمایی بگیریم، جایی مطالب عمیقتر است که سؤالکننده در کار نبوده و آن در ادعیه است.
انتهای پیام