در پنجمین روز جشنواره فیلم فجر، دو فیلم «بی مادر» و «دسته دختران» به نمایش درآمدند. فیلم اول ساخته سید مرتضی فاطمی داستانی اجتماعی و تلخ دارد و در آن به یکی از مشکلات جامعه پرداخته می شود که شاید تا به حال نسبت به آن کمتر فیلمی دیده باشیم. فیلم قصه زن و شوهر مرفهی است که برای بچهدار شدن رحمی را اجاره میکنند اما زنی که قرار است این کار را انجام دهد به شدت دستخوش فقر مالی بوده و برای نجات فرزند بیمارش مجبور است نقش حامل فرزند را بازی کند.
کارگردانی تقریباً قابل قبول است، هرچند برخی کمبودها نظیر دکوپاژ نامناسب را میشود در کارگردانی دید، اما نقصان مربوطه تا آن اندازه پررنگ نیست که به کل کار آسیب رساند. نکته حائز اهمیت در این فیلم پیام و مفهومی است که اثر در پی بیان آن است آن هم تصویرسازی از مقام مادر است. در فیلم میبینیم مادر برای نجات فرزندش از تمام وجودش مایه میگذارد. این موضوع نیز تا حدودی خوب از کار درآمده است البته این موفقیت چندان ربطی به فیلمنامه ندارد بلکه بازی بسیار خوب پردیس زینالعابدینی چنین اتفاقی را رقم زده است.
بازی پژمان جمشیدی نیز از دیگر نکات مثبت فیلم است که نشان میدهد این بازیگر هر روز بیش از گذشته به موفقیت بیشتر نزدیک میشود اما متاسفانه میترا حجار نتوانسته آنگونه که از او انتظار میرود عمل کند و یک بازی ضعیف و کمرمق را از او شاهد هستیم. امیر آقایی نیز تکرار نقشهای قبلی خود است. برای مثال بازی که از امیر آقایی در «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» شاهد بودیم بسیار بهتر از این چیزی بود که در «بی مادر» شاهدش هستیم.
اتفاق خوب دیگر پیرامون این فیلم به قضاوت نکردن آدمها برمیگردد. معمولاً در فیلمهای اجتماعی به برخی از انسانها نگاهی تکبعدی میشود اما کارگردان سعی کرده چنین خطایی را در کارش انجام ندهد. برای مثال شخصیت پژمان جمشیدی که شاید در ابتدا منفی به نظر آید کاراکتری وفادار و اهل خانواده است که دغدغه خواهر و خواهرزاده خود را دارد. یکی دیگر از ویژگیهای «بی مادر» بحث فلسفی فیلم است. کارگردان به واسطه تحصیلات دانشگاهی در حوزه فلسفه، این علاقه را به نوعی در کارش نیز مدنظر قرار داده هرچند این رویکرد به گونهای نیست که مخاطب بابت آن دچار سردرگمی شود. در مجموع «بی مادر» فیلم بدی نیست اما از آن نیز نمیتوان به عنوان یکی از کارهای فاخر جشنواره نام برد بلکه کاری است که توانسته در حوزه آثار اجتماعی به موفقیتهای نسبی دست پیدا کند.
اما فیلم دوم «دسته دختران» ساخته منیر قیدی است. کاری بسیار پر زحمت که برای ساخت آن، نیرو و انرژی بسیاری صرف شده است حتی میتوان به لحاظ امکانات آن را با «تنگه ابوقریب» مقایسه کرد. آن چیزی که درباره این فیلم میتوان گفت این است که تماشاگر بیشتر از اینکه جذب شخصیتپردازی و قصه شود تحت تاثیر صحنههای جنگی و برخی کلیشههای احساسی قرار میگیرد. گریه کودکان در صحنه جنگ یا فرار مادران از آتش توپ و خمپاره از جمله این قبیل اشارات است.
نکته منفی دیگر، انتخاب نامناسب بازیگران اصلی فیلم است که تا حدودی روی کیفیت کار تأثیر منفی گذاشته است، به ویژه نیکی کریمی که جنس صدا و صورتش با نقش همخوان نیست، پس اگر در این رابطه انتخابهای بهتری صورت میگرفت مطمئناً کیفیت کار بهتر میشد.
نقدی که انجام می شود به معنای نادیده گرفتن زحماتی که برای ساخت فیلم شده، نیست، ولی اگر چنین بودجهای در اختیار هر فیلمسازی کاربلدی قرار میگرفت در نهایت چنین صحنههایی را شاهد بودیم. درضمن تأثیرگذاری کار تنها به لحظاتی که در سالن هستید، خلاصه میشود چون تصاویر چنین اتفاقی را رقم زدهاند اما با بیرون آمدن از سالن نمایش این حس ادامه پیدا نمیکند.
درباره «دسته دختران» از هم اکنون میتوان پیشبینی کرد در بخشهای مختلف کاندیدا خواهد بود چون اثری که فارابی حامی آن است و موضوع نیز به دفاع مقدس اشاره دارد و برای آن بودجههای کلان هم صرف شده، مطمئناً بدون نصیب از سیمرغهای امسال نخواهد بود.