دنبالهسازی برای سریالهای تلویزیون با «پایتخت» آغاز شد. سریالی که عموم مردم آن را پسندیده و تمام فصلهای آن مخاطب فراوانی داشت. پرواضح است که تمام فصلها نیز کیفیت یکسانی نداشتند اما در مجموع این سریال از سوی مردم پس زده نشد. مهمترین دلیل این اتفاق نیز قصههای متفاوتی بود که در هر فصل روایت میشد، همچنین حضور کاراکترهای جدید از تکراری شدن این مجموعه جلوگیری میکرد. با این مقدمه به دو سریال نوروزی امسال یعنی «زیرخاکی 3» و «نجلا 2» پرداختهایم.
«زیر خاکی» ساخته جلیل سامان در فصل نخست خود، مورد پسند همه اقشار مردم قرار گرفت، چون قصهای که روایت میکرد از جنس زندگی توده مردم بود. درضمن بازی تحسین برانگیز پژمان جمشیدی و ژاله صامتی دیدن «زیر خاکی» را شیرین کرده بود. در فصل دوم سریال نیز این اتفاق ادامه پیدا کرد و کارگردان توانست روایتگر قصهای زیبا باشد. این ویژگی در فصل سوم نیز به نوعی رخ داد هرچند گرایی و جذابیت دو فصل پیش خود را نداشت اما به هر حال جز کارهای خوب سیما محسوب میشد اما توقع این بود که این مجموعه در فصل سوم به کار خود پایان دهد، زیرا کش دادن بیش از حد آن به اصل کار ضربه میزند.
درباره سریال «زیر خاکی» توقع این بود که جلیل سامان به واسطه سابقه و هوش خود در کارگردانی، فصل سوم را بخش پایانی کار انتخاب کند اما مشخص شد دنبالهسازی به هر قیمتی برای سامان نیز فریبنده است زیرا با پایانی که برای کارش انتخاب کرد راه را برای ادامه سریال باز گذاشت. ادامه این مجموعه به چند دلیل کشش لازم را نخواهد داشت. برای مثال کارگردان تا کجا میخواهد بستر قصه را دهه 60 سپری کند، چون تکرار دکورها و موقعیتها به کار ضربه خواهد زد، همچنینی کشدار شدن مجموعه، بازی خوب اکثر هنرمندان را تحت شعاع قرار خواهد داد.
بهترین کاری که سامان میتوانست در «زیرخاکی 3» انجام دهد به پایان رساندن آن بود. این موضوع نیز میتوانست با آزادی آزادگان از اسارت به پایان برسد اما کارگردان به شکل غیر قابل باوری، فریبرز باغبیشه را از زندان فراری داد تا بتواند مجموعه را ادامه دهد. نکته دیگر اینکه این سریال کاراکترهای جدید و جذاب به کار اضافه نمیکند برای همین، بار تمام کار روی دوش پژمان جمشیدی و ژاله صامتی افتاده است در چند حضور گیتی قاسمی تا حدی اتفاقی خوب محسوب میشد که در فصل دوم رخ داد.
مشکلاتی که برای کار برشمرده شد شاید یکی از دلایل عدم حضور هادی حجازیفر در فصل دوم و سوم سریال باشد، چون درک کرده بود که ادامه مجموعه به هر قیمتی، داشتههای فصل نخست را از بین خواهد برد. به هر حال باید به انتظار نشست و دید که جلیل سامان در ادامه راه چه تصمیمی برای «زیر خاکی» میگیرد ولی امیدوارم تجربه ناخوشایند فصل سوم و چهارم «بچه مهندس» برای این کار رخ ندهد.
درباره سریال «نجلا 2» به کارگردانی خیرالله تقیانیپور نیز در ابتدا باید به بیسلیقگی مسئولان پخش سیما اشاره کرد که زمانی نامناسب را برای روی آنتن بردن مجموعه در نظر گرفته بودند، درصورتیکه این سریال میتوانست از ابتدای ماه رمضان روی آنتن رود، اما مشخص نیست چرا سیما تصمیم گرفت یک مجموعه غیرنوروزی را در این ایام پخش کند.
«نجلا 2» اتفاقی به مراتب بدتر از «زیر خاکی 3» است، چون به هیچ وجه ادامه قصه در این مجموعه توجیه مناسبی ندارد. در پایان فصل نخست «نجلا» یک اتفاق خوب را شاهد بودیم، بنابراین در آن ایام این مجموعه را میشد به عنوان یکی از آثار خوب سیما محسوب کرد اما باز هم اتفاق رایج در مجموعههای تلویزیونی رخ داد و موفقیت یک مجموعه در سایه دنبالهسازی از بین رفت. در این میان سوالی پیش میآید که کارگردانان چنین آثاری باید به آن پاسخ دهند. آیا ساخت یک مجموعه به هر قیمتی ارزش این را دارد تا بخواهیم یک فیلم یا سریال خوب را قربانی کنیم؟
در فصل نخست یک رابطه عاشقانه خوب را میبینیم که به آهستگی اما با دقت شکل میگیرد در ادامه پیدا کردن کودکی در کشوری دیگر به بار درام کار نیز میافزاید. در نهایت نیز مادر فرزند خود را مییابد و به سوی وطن بازمیگردد. حال اینکه بخواهیم موفقیت فصل نخست را چاشنی ادامه آن کنیم در حقیقت به کار ضربه زدهایم. گواه این ادعا نیز آنچه است که در «نجلا 2» شاهدش هستیم. در فصل جدید هیچ اتفاقی رخ نمیدهد تنها در راه رسیدن نجلا و عبد، باز هم مشکلاتی پیش میآید. بحث اسارات و فرار عبد از دست بعثیها، یکی دیگر از اتفاقات بسیار سادهانگارانه مجموعه است اما انگار این موضوع اصلاً برای نویسنده و کارگردان اهمیتی ندارد!
در انتها باید گفت، قربانی کردن موفقیت کارهای نمایشی در تلویزیون اتفاق جدید نیست اما انگار سیما به این کار عادت کرده چون وقتی میبیند اکثر تولیدات با عدم استقبال مخاطب مواجه میشود بهترین راه را ادامه کارهای نسبتاً موفق میبیند. برای مثال سریال «از سرنوشت» جدیدترین نمونه آن است که فصل چهارم آن آغاز شده است.
انتهای پیام