آغاز قرن ۱۵ شمسی را میتوان فرصتی مناسب برای تحول در عرصهها و حوزههای مختلف حکمرانی از اقتصاد، فرهنگ، سیاست داخلی، سیاست خارجی و ... دانست و یکی از این عرصههای مهم تحول در نظام مدیریتی و تصمیمگیری کشور در جهت ارتقای کارآمدی نظام است که غلامرضا کریمی، رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی، در گفتوگو با ایکنا با تمرکز به دو محور گردش نخبگان و تقویت نظام حزبی به آن پرداخته است.
ایکنا ـ جنابعالی مهمترین عرصه تحول حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران را در قرن جدید کدام حوزه میدانید؟
حکمرانی اصول و عناصر به هم پیوستهای دارد و وقتی ترکیب این عناصر انسجام خوبی داشته باشد نتیجه مطلوب یعنی حکمرانی خوب حاصل میشود وگرنه ناکارآمدی خودش را بر تمام اجزای حکومت تحمیل می کند. شرایط امروز کشور بگونهای است که ما به پوستاندازی در عرصه کشورداری نیاز داریم و اگر تاکنون بخشهایی از حاکمیت و جامعه در مقابل حکمرانی مطلوب مقاومت کردهاند، مسلما در زیر ضربات محکمی که در عرصه عمل بر آنها وارد خواهد شد بیشتر با واقعیتها و صحنه عمل کنار خواهند آمد. از نظر من مهمترین محور و بعد حکمرانی در قرن 15 شمسی، چالشهای مدیریتی و نحوه گردش نخبگان است. در نظامهای مردمسالار مطلوب این است که گردش نخبگان انجام گیرد بطوریکه در پرتو قانون اساسی و قوانین موضوعه، تغییرات در سطح کلان مدیریتی در هر 4 یا 8 سال یکبار در قوای سهگانه به طور طبیعی صورت گرفته و گردش نخبگان رخ میدهد. با وجود تمام تلاشهای انجام شده در چهار دهه گذشته برای شایستهمحور بودن این گردش نخبگان، اما در عمل خروجی به دست آمده باتوجه به چالشها و مشکلات امروز کشور، نشاندهنده ضعفهای جدی در وضعیت گردش نخبگان است که کشور را با چالشهای مدیریتی بزرگ مواجه کرده است.
ایکنا ـ چرا با وجود برگزاری انتخابات و تغییر مدیریتها، فرآیند گردش نخبگان را نامطلوب ارزیابی میکنید؟
اساسا انتخابات عرصه بازتاب دادن جابجاییهای سیاسی و اجتماعی و برجسته کردن مطالبات واقعی مردم است. به عبارتی هر 4 یا 8 سال یکبار به واسطه انتخابات، تغییراتی در صحنه مدیریتی و اجرایی کشور بر أساس مطالبات مردم صورت میگیرد که متناسب با این تغییرات باید گردش نخبگان هم اتفاق بیفتد. خوشبختانه ساختار سیاسی کشور از انعطاف لازم برای این جابجایی و تغییر نخبگان برخوردار است اما از آنجا که در تمام نظامهای سیاسی مردمسالار در سراسر دنیا آنچه که این تغییر نخبگان را تسهیل میکند وجود احزاب سیاسی قدرتمند و نهادهای مدنی فعال و مؤثر است اما متأسفانه در چند دهه گذشته، هم در سمت حاکمیت و هم در سمت نخبگان و نهادهای سیاسی، تلاشهای لازم برای شکلگیری احزاب سیاسی قدرتمند و جامعه مدنی قوی انجام نشده است.
از یک سو حاکمیت تلاشی برای تقویت احزاب سیاسی و نهادهای مدنی نکرده و حتی نحوه عملکرد نهادهای نظارتی بگونهای بوده که به تضعیف فعالیتهای حزبی انجامیده است و از سوی دیگر به دلیل وجود حساسیت های منفی برای حضور و فعالیت در أحزاب، بخش عمدهای از مردم ترجیح دادهاند که ورودی به فعالیتهای حزبی نداشته باشند لذا ارکان و ساختار نظام حزبی در کشور دچار چالش بوده و نظام سیاسی انعطاف سیاسی لازم را برای فعالیت مؤثر احزاب فراهم نکرده و به همین دلیل تنشهای سیاسی و نارضایتیهای مردم از حاکمیت که در طول دهههای شکل گرفته، نهادهای واسطه قدرتمندی را ایجاد نکرده که بتوانند رابط بین مردم و حاکمیت باشند و این ضعفها و چالشها را جبران کنند بنابراین شاهد این هستیم که چالشهای مدیریتی روز به روز در حال تشدید شدن است.
به هر حال مردم دغدغه رهایی از وضعیت بیثباتی اقتصادی، تورم، بیکاری، تبعیض، ویژهخواری و فساد ساختاری را دارند و نسل جوان هم با یک آینده مبهم برخاسته از این شرایط مواجه شده و براین اساس در این شرایط کشور به شدت نیازمند این است که گردش نخبگان و نظام مدیریتی کشور یک سامان اساسی پیدا کند تا بتواند این چالشها و مشکلات ابتدای قرن 15 را حل و فصل کند.
ایکنا ـ مهمترین گام برای حل این چالش چیست؟
برای حرکت در این جهت، اولین اقدام این است که باید مسیرهای غلط و پرهزینه که در عرصه مدیریتی کشور وجود داشته شناسایی شوند و فضای سیاسی و رسانهای به نحوی باز باشد تا امکان نقد مؤثر عملکردهای غلط در گذشته فراهم شود تا نخبگان فعلی حاکم در کشور بتوانند این سیاستها را اصلاح کنند. اساسا حکمرانی خوب بدون پذیرفتن اشتباهات غیر ممکن است و اگر حکمرانان نخواهند عملکرد گذشته آنها مورد نقد و بررسی قرار بگیرد طبیعی است که گامهای جدی برای اصلاح امور در آینده برنخواهند داشت. بنابراین اگر پذیرش اشتباهات انجام نگیرد موجب از بین رفتن اخلاق و اعتماد در جامعه میشود و رابطه بین مردم و حاکمیت را دچار چالش میکند و این بلایی است که امروز کشور ما با آن مواجه شده است. به طور معمول کشورهایی که احزاب سیاسی سازمانیافته و قوی در ساختار سیاسی خودشان دارند به طور مرتب احزاب مشغول تربیت مدیران و نیروهای مورد نیاز کشور هستند، به این معنا که این نیروها سالها کار گروهی و تشکیلاتی در ساختار حزبی میکنند و آموزشهای لازم را دریافت میکنند و در حد و اندازههای مدیریت کلان کشوری مطرح میشوند اما در شرایط فعلی، در کشور ما احزاب سیاسی قوی وجود ندارد و نهادهای صنفی و جامعه مدنی کمرونق هستند و بخشی از فرآیند گردش نخبگان براساس روابط شخصی، قبیلهای و گروهی انجام میگیرد و هیچ پاسخگویی هم نسبت به نهاد، حزب یا تشکیلات مردم نهاد هم ندارند.
برای نمونه وقتی در نظامهای سیاسی مردمسالار فردی به عنوان رئیسجمهور، نماینده مجلس، وزیر و غیره انتخاب میشود عملکرد او توسط احزاب سیاسی قدرتمند مورد ارزیابی قرار میگیرد و در صورتی که عملکرد او ضعیف باشد به سرعت توسط آن نهادها از جمله احزاب جابجا میشود اما با وجود مردمسالار بودن جمهوری اسلامی و انجام فرآیند گردش نخبگان، به دلیل آنکه احزاب سیاسی قدرتمند وجود ندارد، وقتی افراد به قدرت میرسند براساس میل و اراده شخصی یا محفلی کارها و امور را سامان میدهند و لذا اشتباهات و خطاها در صحنه مدیریتی کشور افزایش پیدا میکند و کسی هم پاسخگوی عملکردها نیست.
متأسفانه یک رویهای هم در دو دهه گذشته شکل گرفته که هر رئیسجمهوری انتخاب میشود بلافاصله اعلام میکند من وابسته به هیچ حزب و تشکیلاتی نیستم و هر چه خودم تشخیص میدهم انجام میدهم و نیروهایش را براساس چارچوبهای ذهنی فردی و محفلی خود انتخاب میکند طبیعی است که در این وضعیت ارزیابی عملکردها سخت شده و میزان خطاها و اشتباهات در صحنه مدیریتی کشور افزایش پیدا کرده است.
یکی از مطالبات مردم از نظام سیاسی عدالت است که در سالهای اخیر تضعیف شده و تبعیض و نابرابری افزایش پیدا کرد و کاملا در جامعه عینیت یافته بطوریکه نزدیک به 30 درصد مردم زیر خط فقر رفتهاند و این یک تهدید جدی است که عرصه را بویژه برای جوانان سخت کرده است زیرا جوانان کارآفرین هستند و میخواهند باانگیزه و پرانرژی وارد فعالیتها شوند ولی کسانی که در مصادر امور هستند از توانایی لازم برخوردار نیستند ولی عملکردهای آنها مورد نقد جدی قرار نمیگیرد لذا شاهد سیل مهاجرت نخبگان به خارج از کشور هستیم. اینکه شاخص میل به مهاجرت در ایران دو برابر میانگین جهانی است و 30 درصد از جمعیت کشور میل به مهاجرت دارند یک مشکل جدی در ساختار مدیریتی کلان و میانی کشور است و باید برای این معضل یک برنامهریزی جدی انجام بگیرد تا نظام حکمرانی کشور اصلاح شود. نسل جوان به دلیل عاملیت یافتن و مرجعیت پیدا کردن رسانهها و فضای مجازی، به راحتی میتواند وضعیت کشور خودش را با سایر کشورها مقایسه کند. این جوان وقتی میبیند کشوری که جمعیتش به اندازه 3 درصد جمعیت ایران است و 300 میلیارد دلار فقط برای جام جهانی 2022 سرمایهگذاری کرده، دست به مقایسه میزند و انتظار دارد مقامات و مدیران اجرایی کشورش هم اقداماتی اساسی برای سرمایه گذاری و بهبود اوضاع اقتصادی انجام دهند. این جوان وقتی میبیند تولید ناخاص ملی بسیاری از کشورها در حال افزایش است اما تولید ناخالص ملی ایران نسبت به ده سال قبل 20 تا 30 درصد کاهش پیدا کرده، دچار تعارض جدی می شود و انتظار دارد مدیران و مسئولان کشور چشماندازهای روشنی برای برون رفت از این وضعیت ارائه کنند. بنابراین گردش نخبگان در پرتو یک نظام حزبی قدرتمند، یک مسئله اساسی در نظام حکمرانی کشور است که به نظر میرسد باید یک تغییرات ساختاری در عرصه قانونگذاری و مدیریت کلان کشور صورت گیرد تا این مسئله به صورت جدی حل و فصل گردد.
ایکنا ـ شکل نگرفتن احزاب قوی در ایران تا چه اندازه به خاطر این است که براساس مطالبات و نیازهای جامعه شکل نگرفتهاند؟
اگرچه نظام حزبی صدها مشکل دارد و بیشترین ادبیات علمی راجع به نقد نظام حزبی و دموکراتیک نوشته شده ولی تا به حال بشر گزینه جایگزینی هم معرفی نکرده که اگر یک نظام سیاسی، مردمسالار و دموکراتیک شد، بدون احزاب سیاسی قدرتمند، چگونه باید کار کند. مسئله این است که وقتی فضا برای آحاد مردم جهت شرکت در انتخابات و انتخاب نمایندگان مجلس، رئیسجمهور، اعضای مجلس خبرگان و اعضای شوراهای شهر فراهم می شود میبایست زمینه شکل گیری نظام حزبی قدرتمند هم توسط حاکمیت فراهم شود. اینکه حاکمیت افتخار کند که بیش از صد حزب سیاسی دارای مجوز در کشور وجود دارند اما نظام انتخاباتی، یک نظام حزبی نباشد و افراد براساس برنامه احزاب در رقابتهای انتخاباتی شرکت نکنند نتیجه آن همین مجلس فعلی میشود که شاید اکثریت مسئولان ارشد کشور از عملکرد آن ناراضی باشند اما چون تغییر ساختاری در نظام انتخاباتی انحام نمیشود این وضعیت مرتب تکرار میشود و هر روز هم افسوس مجلس قبلی را میخوریم و این نشانه افول عملکردهاست و راه حل آن این است که باید یک تغییر ساختاری انجام شود و حاکمیت قانون و نظام انتخاباتی حزبمحور مبنا قرار گیرد تا وقتی مجلس یا دولتی شکل گرفت مشخص شود عملکرد فلان نماینده مجلس یا وزیر برخاسته از کدام جریان فکری جامعه است در حالی که الان هیچ چیزی مشخص نیست.
در کشور دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب داریم که هیچکدام مسئولیت هیچ دولتی را نمیپذیرند چون میگویند رئیسجمهورها اعلام میکنند وابسته به هیچ حزبی نیستند. در حقیقت لازمه کار نظام سیاسی مردمسالار این است که در آن نظام حزبی و جامعه مدنی فعال وجود داشته باشد و غیر از این فعلا بشر راه حل تجربه شده کارآمد دیگری پیدا نکرده و همین هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی بوضوح تصریح شده است و اگر غیر از این باشد نظام سیاسی به نظام غیرمردم سالار نزدیک میشود. جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن با دو بال جمهوریت و اسلامیت، مردمسالاری دینی خود را به منصه ظهور رسانده اما کارآمدی آن، مطلوب مردم و حاکمان سیاسی نبوده بنابراین اصلاحات ساختاری در زمینه گردش نخبگان و تقویت نظام انتخاباتی حزبی را اجتنابناپذیر کرده و این موضوع باید به منزله اولویت مهم در ابتدای قرن 15 مدنظر قرار گیرد تا عملکردها قابل ارزیابی باشد وگرنه چه کسی است که نخواهد عدالت در جامعه برقرار شود، فساد ساختاری و تبعیض از بین برود و تورم کاهش پیدا کند؛ همه این معضلات به نوعی به ضعف ساختاری و مدیریتی برمیگردد. چون ایران به لحاظ غنی بودن منابع زیرزمینی و نفتی قابل مقایسه با خیلی از کشورهای دنیا نیست و طبیعی است که مردم انتظار دارند یک زندگی با رفاه و آسایش بیشتر داشته باشند اما این نوع ساختار گردش نخبگان و نظام انتخاباتی، چشمانداز روشن و شفافی را پیش روی نسل جوان نمیگذارد و منجر به ناامیدی و مهاجرت این نسل میشود و از این منظر باید اولویت اصلی نظام مدیریتی و تصمیمگیری کشور تغییر در ساختار نظام انتخاباتی و نظام گردش نخبگان باشد.
ایکنا ـ مطلوب شدن فرایند گردش نخبگان تا چه اندازه نیازمند انعطاف لازم نظام سیاسی در گسترش دایره این نخبگان و محدود نشدن آن به یک عده خاص و پذیرش کثرت سلایق در میان نخبگان است؟
باید بین مدیران ارشد سیاسی و بوروکراتها و تکنوکراتها تفکیک قائل شد. خیلی از افرادی که در نظام مدیریتی کشور فعالیت میکنند تکنوکرات و بروکرات هستند و وابستگی حزبی و جریانی ندارند اما یک بوروکرات حرفهای هستند و قابلیت لازم را برای کارآمد کردن نظام اداری و مدیریتی کشور دارند. این افراد شاکله نظام کارشناسی کشور را تشکیل میدهند. این افراد نباید در پرتو تغییرات سیاسی کلان جابجا و در عرصه مدیریت اجرایی میانی کشور گوشهنشین و کم رنگ گردند. نظام سیاسی باید به این افراد فضا و مجال دهد تا تضعیف نشوند تا کار کارشناسی خود را انجام دهند اما چون مدیران و مسئولان سیاسی و اجرایی ارشد کشور در پرتو یک نظام حزبی قدرتمند بر سر کار نمیآیند بلافاصله میخواهند بدنه و شاکله کارشناسی کشور را در هم دراختیار گیرند و لذا دست به تغییرات بنیادی در سطح این نیروهای بروکرات حرفهای میزنند و بدنه کارشناسی مدیریت اجرایی کشور را تخلیه میکنند و بخش عمده بحرانهای امروز کشور به همین خاطر است. در حالی که منطق کار میگوید نباید بدنه کارشناسی کشور نسبت به ده سال قبل ضعیفتر شود زیرا سطح سواد، تحصیلات و مهارتهای مردم بالاتر رفته و باید کارآمدی بدنه کارشناسی بالاتر رود اما در عمل اینطور نیست چون نظام قدرتمند حزبی وجود ندارد دولتی هم که شکل میگیرد میخواهد تمام فرآیندهای کار را از سطوح بالا تا پایین در اختیار بگیرد و لذا شاهد ضعیفتر شدن این بدنه کارشناسی هستیم.
به اعتقاد من حتما باید در اتاق فکرهای نزدیک به نظام حکمرانی کشور این موضوعات مورد بحث قرار بگیرد و حاکمیت هم انعطاف سیاسی لازم را نشان دهد تا احزاب قدرتمند شکل بگیرد. وقتی از حزب سخن میگوئیم یعنی از وزارت کشور منطبق با چارچوبها و آرمانهای یک نظام سیاسی مستقر مجوز میگیرد و اعضای شورای مرکزی آن تأیید شدهاند پس وقتی چنین حزبی میخواهد فعالیت کند نباید حاکمیت با آن چالش داشته باشد زیرا از درون خود حاکمیت جوشیده و رشد کرده است اما وقتی به احزاب بیتوجهی و برخورد حذفی می شود فرآیند گردش نخبگان مطلوب یک نظام مردمسالار شکل نمیگیرد. دنیای امروز دنیای متفاوتی با گذشته است بطوریکه گشودگی جوامع به روی یکدیگر زیاد شده و هر جامعه اطلاعات زیادی نسبت به جوامع دیگر دارن و همچنین نقش رسانه خیلی مهمتر شده و آگاهیهای عمومی مردم بالاتر رفته و دیگر نمیتوان عملکردهای ناصحیح و غلط را به راحتی به عنوان یک عملکرد مثبت به مردم ارائه داد. لذا فارغ از بحثهای جناحی و خطی در کشور لازم است حاکمان به عنوان قوه عاقله مدیریت کشور راجع به این موضوعات تعمق جدی کنند و سیاستها و اصول کلان کار را مدون کنند و به سرعت در صحنه عملیات اجرایی کشور به کار گیرند تا امکان اصلاح شرایط و رفع خطاهای گذشته و ارائه یک تصویر مناسب و مطلوب از آینده کشور برای نسل جوان فراهم شود.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام