به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین جواد محدثی، استاد حوزه علمیه و نویسنده الهینامه، 31 خردادماه در نشست علمی «جایگاه الهینامهنویسی در ادبیات دینی»، به موضوعات مختلفی از جمله خدشه بر مدرکگرایی در حوزه علمیه و معرفی فقاهت به عنوان شعله فتنهسوز تا پیادهشدن دین سمحه و سهله پرداخت.
متن سخنان وی به شرح زیر است:
الهینامهها به خاطر اینکه مضامین اخلاقی، عرفانی دارند و نثر آنها شاعرانه است و معمولا بین مخاطبان و علاقهمندان به اخلاق و عرفان و ادبیات جایگاه ویژه دارد. کم نبودند عالمان و شاعرانی که در این وادی وارد شدهاند و گاهی در قالب شعر و مناجات و گاهی فقط مناجاتنامه؛ که به نمونههای آن از خواجه عبدالله و علامه حسنزاده آملی اشاره شده است.
بنده با توجه به علاقهای که به این مضامین و ادبیات داشتم از دوره نوجوانی وارد این عرصه شدم و در کنار تجربیات مختلف نگارشی به خصوص نثرهای ادبی با درونمایه دینی از قبیل «گامی در مسیر»، «بیا اینگونه باشیم» و «برادر پاسدارم سلام» در وادی الهینامه نویسی هم تجربهای دارم و الهینامه بنده محصول چند دوره و زمینه است.
در دهه 60 یا 70 در روزنامه جمهوری اسلامی که صفحهای برای حوزویان داشت ستونی بود که بنده یکسال در قالب الهینامه مطالبی ارسال میکردم و منتشر میشد و بعدا در کتاب الهینامه هم آوردم البته اصطلاحات طلبگی در آن استفاده میشد تا سنخیت بیشتری با صفحه مدنظر داشته باشد و چه بسا این اصطلاحات نیازمند توضیح و تبیین است.
همچنین سپاه پاسداران از بنده خواستند که جملاتی نیایشی برای صفهای صبحگاه آنها بنویسم، و آن هم در کتاب وجود دارد همچنین توفیق داشتم در نشریه زائر که در ایام حج در بین زائران توزیع میشد، ستونی با عنوان الهینامه داشتم که بیشتر مطالب اخلاقی را با موضوعات مرتبط با حج و زیارت و طواف و کعبه آماده میکردم و بخشی از کتاب الهینامه بنده هم اختصاص به این معارف دارد.
مجموعا کتابی که بنده نوشتهام 184 بند شده و توسط بوستان کتاب منتشر شد و چند بار تجدید چاپ شده است؛ از جمله جملاتی هم که آوردهام هم میتوان به این عبارات اشاره کرد: الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، مسیرمان کن تا از مسیر برنگریم، آزادمان کن تا اسیر نگردیم، الهی آسمان دل را غبار هوا گرفته و زمین جانمان را آفت ریا، آن را بنشان و این را بزدا تا بی هوا و ریا شویم و ما را بساز تا نسوزیم، در چشم خویش صغیرمان کن تا نزد خلق بزرگ شویم. در درگاه بلندت تا کسی میرزا کوچک نشود آقابزرگ نگردد؛ که اشاره به دو شخصیت بزرگ تاریخ معاصر یعنی میرزا کوچک خان جنگلی و آقابزرگ تهرانی اشاره دارد.
از دیگر جملات این است: تو بخواه تا خوبتر شوم و بطلب تا به صراط تو روم؛ الهی کدام در جز درگاه تو شب و روز باز است و کدام مامن گشوده و اهل نیاز است؛ من هر جایی را یکجایی کن و از حودم برهان و خداییم کن؛ سنگم کن و خاکم کن اما ببخشای و پاکم کن.
از جمله مباحثی که در این الهینامه مشهود است، بحث جبهه و جنگ و انقلاب است؛ الهی شهیدان، صلاح و سلاح را، فوز و فلاح را، دعوت روزانه و دعای شبانه را، عرفان و حماسه را بهم آمیختند. عزت را در خدمت، بقا را در فنا و ماندن را در رفتن دیدند؛ تشنگان وصل بودند و راز شب داشتند و شب راز، درد دین و شور نهضت و سوز خدمت، مشعل شبسوز بودند و فروغ دل افروز و خود را فدای خدا کردند، بزمشان را ساقی باش و نامشان را باقی دار.
از دیگر ویژگیهای این الهینامه کاربرد اصطلاحات طلبگی است. در بند 76 آمده است: الهی بعضی معانی نخوانده به بیان میپردازند و خود و دیگران را به زحمت میاندازند؛ یکی به لفظ مینازد و دیگری به معنا؛ یکی به درک میاندیشد و یکی به مدرک؛ یکی در پی معارج است و یکی به دنبال مدارج برای تامین مخارج. این اشاره به جریان نامناسبی دارد که بین طلاب راه افتاده بود و به تقلید از سبک دانشگاهی دنبال کسب مدرک برای استخدام و ... بودند ولی در حوزه خوب است که به عمق بیشتر از سطح بیاندیشیم و به کیفیت بیشتر از کمیت بها دهیم.
در فرازهای دیگری از این الهی نامه نوشتهام؛ الهی مجردان را به لطف خویش معیل گردان و معیلان را از خلایق مجرد کن. عزت و منزلت به دست تو و همه هستها به هست توست، مفتون زرق و برق آراسته اما بی محتواست، مرعوب غرب و شرق بی هویت اما پرمدعاست. الهی بازار علم و حجره عمل دو سمت و سو دارد؛ رویی به خدا و سویی به غیرخدا؛ کار دست دگران است و دل خودیها نگران است، از بیگانه چه آید جز زیان و از دوست چه شاید جز بیان. الهی موریانه ریا ماهیت عمل را میخورد، سیلاب هوا مزرعه علم را شسته میبرد از پوشاندن جلد ریاحی بر اوراق پوشیده چه فایده؛ از کاشتن بذر علم در مسیل و بستر رود چه سود.
در فرازهای دیگر هم آمده است: الهی تو را شکر که امام را میزان ساختی تا موزون از ناموزون بازشناسیم. ترازوی میزان و چراغ تبیان به دستمان ده (اشاره به تفاسیر المیزان و تبیان) به دنبال انسان بگردیم شاید ما هم انسان بگردیم. الهی عرفان به بندگی خداست نه به ریش و ردا؛ عجب جمعه بازاری است در میدان عرفان؛ یکی زر قلب میفروشد و دیگری دکان زهد و ریا میگشاید، یکی قطب میتراشد و دیگری مرید میپرورد. اگر نفسپرستی، بتپرستی نیست پس چیست؟
الهی دین سهل است و مردم اهل؛ این همه قیل و قال و قول و مقال از باب تنازع است یا اشتغال، برخی متحیرند و برخی سرگردان؛ ما را به شریعت سمحه سهله برگردان با قاعده لطف و به مقتضای انسان برهان ما را به حجت و لطف نزدیکتر گردان. الهی تو آنی که حجر را گوهر کنی و عرض را جوهر و قلوب قاسیه را نرم و جانهای سرد را گرم.
در مورد انقلاب اسلامی هم مطالبی در این کتاب آوردهام از جمله اینکه: الهی ایران، مهد دلیران و شیران است، گرگان و روبهان را بر آن مسلط مگردان؛ انقلاب را از انقلاب نگهدار تا انقلابیون از قیام به قعود نیفتند و از فراز به فرود نغلتند و از خیزش به سازش رو نکنند؛ الهی فقاهت، شعله فتنهسوز است و مرجعیت خورشید جهانافروز، اگر خورشید فتوا برآید عمر فتنه سرآید و چشم خفاش در آید؛ ما ریزهخواران خوان علمای سلفیم و خوشهچین خرمن فقهای قم و نجفیم. همواره باب اجتهاد را باز دار و پرچم فتوا را در اهتزاز.
انتهای پیام