به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، استاد حوزه و دانشگاه، شامگاه 18 تیر در شب عید سعید قربان در سخنانی گفت: سه گونه تغییر و تحول در موضوع قربانی بعد از اسلام نسبت به ادیان گذشته اتفاق افتاده است، از جمله اینکه اسلام خرافات را از سنت قربانی زدود، قربانی انسان را باطل کرد و آن را ابزاری در کمک به فقرا برشمرد.
متن سخنان وی به شرح زیر است:
اسلام چه تغییری در قربانی ایجاد کرد و قربانی، قبل و بعد از اسلام چه تفاوتی یافت؟ سه گونه تغییر و تحول در موضوع قربانی بعد از اسلام نسبت به ادیان گذشته اتفاق افتاده است؛ چون اصل قربانی در ادیان و شرایع گذشته وجود داشته و جزء احکام تاسیسی اسلام نیست.
اولین تغییر اینکه قربانی كردن انسان با وجود اسلام، خاتمه یافت در حالی که در فرهنگهای ادیان دیگر قربانی انسان، امر متعارفی بود. دومین تغییر اینکه همان قربانی را که اسلام در مورد برخی از حیوانات پذیرفته است نسبت به سنتهای گذشته تنزیه و پاک کرده است. سومین تغییر، برخاسته از نگاه ثانوی، یعنی فداشدن انسانها است و بیشتر جنبه اجتماعی و سیاسی دارد.
در ادیان و شرایع گذشته اقسامی از قربانی انسانها وجود داشته است؛ مثلا در قرآن کریم بیان شده وقتی حضرت یونس(ع) در کشتی نشست اعتقاد سرنشینان این کشتی این بود که دریا از ما قربانی میخواهد و باید یکی از سرنشینان کشتی به دریا افکنده شوند و آن فرد با قرعه تعیین میشود.
بر اساس آنچه در برخی تواریخ مانند سیره ابن هشام و طبری بیان شده حضرت عبدالمطلب وقتی یک فرزند داشت چون از قدرت کافی خانوادگی برخوردار نبود نذر کرد اگر خدا ده پسر به او بدهد یکی از آنها را برای کعبه قربانی خواهد کرد و در تاریخ ذکر شده که فرزندان ایشان به ده نفر رسید و بنا شد با قرعه، یکی از فرزندان به قربانگاه برود. قرعه به نام عبدالله پدر پیامبر درآمد و چون قربانی کردن برای عبدالمطلب سخت بود باز قرعه زد و ده بار تکرار شد و هر ده بار قرعه به نام عبدالله اصابت کرد.
در نهایت برخی پیشنهاد کردند بین عبدالله و ده شتر قرعه بزن و باز قرعه به نام عبدالله درآمد و باز بین 20، 30، 40 تا صد شتر و عبدالله زدند و در نهایت قرعه به شترها خورد و او صد شتر قربانی کرد. برخی تعابیر دارد که پیامبر(ص) فرمودند: انا ابن ذبیحتین؛ چون از یکسو نسل ایشان به اسماعیل(ع) میرسد و از طرفی پدرش در معرض قربانی بود؛ البته ما درصدد اثبات این ماجرا نیستیم و میتوان در آن مناقشه کرد ولی اصل موضوع قربانی و ذبح فرزند حتی بعد از اسلام هم تا مدتی به عنوان نذر وجود داشته است. از امام صادق(ع) هم فرمودهاند که اگر کسی نذر بر قربانی فرزند بکند نذرش جاری نمیشود. این روایت نشان میدهد هنوز آثار سنتهای جاهلی پابرجا بوده است.
از امیرالمؤمنین(ع) سؤال شده که من نذر کردهام فرزندم را در نزد مقام ابراهیم(ع) قربانی کنم، حضرت فرمودند: نذر تو منعقد نشده و بیخود چنین نذری کردهای، گوسفند چاق و بزرگی را ذبح کن و به مساکین و فقرا صدقه بده و تقسیم کن. در وسائل هم بیان شده اگر کسی قسم بخورد که حتما فرزندش را قربانی خواهد کرد، حضرت فرمودند این از القائات شیطان است که فرد چنین تصمیمی میگیرد و چنین قسمی درست نیست.
اسلام آمد و جلوی این روشهای باطل را گرفت و قربانی کردن انسان را مسدود کرد. لذا تعبیر برخی متفکران اسلامی این است که قربان به این دلیل عید شد که جلوی قربانی شدن انسان گرفته شد و چنین روزی باید جشن گرفته شود.
تغییر دومی که اسلام ایجاد کرد این بود که همان قربانی شتر و گوسفند با سنتهای غلطی انجام میشد و اسلام آمد و آن را پاک و منزه کرد. مثلا میگفتند این قربانی مخصوص خدا و یا بت است و آن را میکشتند و نابود میکردند و آتش میزدند. کسی حق استفاده از آن را نداشت و تعبیری منتسب به زرتشت هم وجود دارد که خدا جسم نیست که نیازی به استفاده از گوشت قربانی داشته باشد. ولی اسلام، قربانی را نوعی انفاق دانست و فرمود خدا از قربانی استفاده نمیکند و باید به فقرا داده شود ولی نیت و قصد قربانیکننده باید جلب رضایت خداوند باشد کما اینکه وقتی صدقهای به فقیر هم میدهد باید با این نیت باشد.
در آیه شریفه «... اطعموا البائس الفقیر ...» هم بر این مسئله تاکید شده در حالی که قبل از دستور اسلام، قربانی گوسفند و شتر کار بیهودهای بود. چند سال قبل در بحث قربانی در منا هم این موضوع شدت گرفت چون قربانیها در آنجا تلف میشد و نمیتوانستند به فقرا برسانند که علما ورود کردند و فتاوایی دادند، البته سابقه این بحث به سال 1347 و برخورد آیتالله بهشتی با این قضیه میرسد. ایشان در آن سال به مذبح رفتند و دیدند که این نوع قربانی چیزی نیست که نظر اسلام را تامین کند، لذا به بعد شرعی بحث پرداختند و راهحلهایی به لحاظ فقهی ارائه کردند.
از افکار غلط در قربانی این بود که فکر میکردند باید خون آن را به کعبه بمالند وگرنه فایده ندارد ولی اسلام جلوی این خرافات را گرفت، گرچه هنوز هم برخی خرافات در زندگی امروز ما وجود دارد و برخی افراد خون را به سپر ماشین و یا جلوی در خانه خود میمالند که ائمه(ع) آن را جزء رفتارهای شرکآمیز تلقی کردهاند.
کلینی در کافی آورده است شخصی از حضرت پرسید، وقتی خداوند فرزندی به ما داد و عقیقه و قربانی میکنیم آیا باید خون آن را به سر فرزند بمالیم تا اثر بگذارد؟ و حضرت فرمودند که این شرک است.
گاهی بین ما این نگاه وجود دارد که خود خونریختن و قربانی، موضوعیت دارد، حال به مصرف برسد یا نرسد. کما اینکه برخی از فقها با استدلال به همین مسئله میگفتند قربانی باید در منا انجام شود ولو اینکه تلف شود که به نظر بنده این موضوع قابل بررسی است و اصل قربانی، مطلوبیت ذاتی ندارد و مقدمه برای اطعام است.
در سوره مبارکه حج هم بر استفاده از قربانی به عنوان رزق تاکید شده است. همچنین تعابیر کلوا و اطعموا دال بر این مسئله است پس قربانی برای استفاده و انفاق است. پیامبر(ص) هم فرمودند که خداوند اضحی و قربانی را قرار داده تا به بینوایان اطعام شود. البته اطعام، اختصاص به گوشت ندارد و با نان هم انجام میشود ولی گوشت چون گران است تاکید بیشتری بر آن است به خصوص اینکه در گذشته تولید صنعتی گوشت و مرغ وجود نداشت.
مرحوم شهید مطهری به این پرسش پرداخته که چه رابطهای بین ریختن خون یک حیوان و رضایت خدا و ثواب وجود دارد؟ مگر خداوند العیاذبالله خونخوار است که از ریختن خون حیوانی، لذت ببرد؟ جواب ایشان به این پرسش آن است که این در صورتی است که هدف، فقط ریختن خون باشد ولی این دلیلی ندارد که مقرِب باشد زیرا عملی که رضایت خدا در آن باشد مقرب است و صرف خون ریختن نه به کمال فردی و نه اجتماعی و نه به تقرب به خدا کمک میکند ولی اگر هدف، اطعام فقیر باشد آن وقت ایراد وارد نیست.
یکسری چیزها، قربانی نیست بلکه نوعی فداشدن است و در عرف هم داریم مثلا نامه مینویسیم که قربانت شوم یا مادری که قربان فرزندش میرود و ما در عرف، آن را ادب اجتماعی تلقی میکنیم و حتی در عربها این قربانی قویتر هم هست و تعبیر بنفسی انت در ادعیه و نهجالبلاغه هم زیاد به کار رفته است. حال این تعبیر اگر صرفا در حد اظهار محبت و صمیمانهترین لطف باشد اشکالی ندارد ولی اگر همین تعابیر از عرف تجاوز کرد و توسعه پیدا کند تا جای که رابطه بین حاکمان و شهروندان بر این اساس شکل بگیرد یعنی مردم باید فدایی حاکمان باشند میتواند سر از جای خطرناکی بیرون بیاورد و پذیرفتنی نیست.
در گزارشات تاریخی نقل است که اصحاب در مورد پیامبر این تعبیر را داشتند که بابی انت و امی؛ پدر و مادرم فدای شما، این خیلی زیاد و متعارف به کار میرفته ولی عکس آن هم وجود دارد و آن اینکه امام یا پیامبر(ص) هم بگوید قربان شما بروم، چه اشکال دارد که این محبت و علاقه، طرفینی باشد؟ یعنی همانطور که مردم خود را فدایی رهبرشان میدانند رهبر هم از این تعابیر استفاده کند. پیامبر(ص) در آخرین خطبه در روزهای پایانی عمر شریفشان مشغول سخنرانی بودند و خبر از مرگ نزدیک خود دادند و مردم متاثر شده و به ایشان رو کردند و گفتند: هر بلا و دردی هست به جان ما بخورد و ما و پدر و مادرمان به فدای شما.
رسول الله(ص) فرمودند: پدر و مادر من به فدای شما باد. یعنی اگر این ادب از ناحیه مردم موجه است از ناحیه مسئولان و رهبران جامعه هم موجه است و پیامبر(ص) چنین کاری را کردهاند. نکتهای که وجود دارد اینکه اگر از منظر حقوق و سیاست و روابط اجتماعی، فرهنگ فداشدن تثبیت شود یک مشکلی ایجاد میکند و آن اینکه کسی که فدا میشود، ارزش خود را پائینتر از کسی میبیند که در برابر او فدا میشود. بنابراین اگر واقعا این تعبیر جدا از کنایه و به صورت واقعی قرار باشد رخ دهد در این صورت مردم و زندگی آنها باید قربانی کسانی شود که در راس حکومت هستند.
در اینجا دو صورت وجود دارد؛ یک صورت اینکه ما خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) میرسیم و اگر توفیق داشته و اجازه بدهند دستشان را میبوسیم و ارادت ما به خاطر شخص علی(ع) نیست، بلکه او صداقت و عدالت و توحید مجسم است و ما فدای مجسمه عدالت و صداقت و توحید میشویم ولی گاهی از این سطح تنزل کرده و به کمیل و سلمان و مقداد و ... میرسیم، در اینجا ما با انسانی طرف هستیم که عدالت و صداقت و توحید مجسم نیست، در اینجا به تعبیر امام علی(ع) انما الوالی بشر، در اینجا توجیهی ندارد که مردم فدایی حاکمان خودشان بشوند و چنین رابطهای بین مردم و حکمرانان غلط است.
در سال 91، رهبری وقتی در جمع برخی از فرماندهان و مسئولان بودند و وقتی آنها این شعار را دادند که «جانم فدای رهبر» ایشان برخورد کردند و این خیلی جالب است و به نظر بنده نظر ایشان جالبتر است. ایشان فرمودند: نه خدا راضی است، نه احکام اسلام اجازه میدهد که ما بگوییم ارتش ما و نیروهای مسلح ما برای فلان آدم بمیرند. بلکه همه برای اهداف بالاتری باید فداکاری و جاننثاری کنند.
لذا در بحث مرحوم شهید مطهری در حماسه حسینی اشاره کردند که امام حسین(ع) فدای انسانیت و اخلاق و عدالت و توحید شد و امام هم با همه جایگاه بلند و رفیعی که دارد برای اهداف مقدس و عالی جان میدهد و فدا میشود، بنابراین تعبیر فداشدن، از مفاهیمی است که در فقه و فرهنگ سیاسی وارد نمیکنیم هرچند در فرهنگ عمومی مردم وارد شود. بنابراین مردم میتوانند قربانی مکتبی شوند که به آن اعتقاد دارند ولی باز نه مکتبی که حاکم بر آنها القاء کند.
به هر حال تعبیر مقام مقام معظم رهبری که نه خدا راضی است و نه اسلام اجازه میدهد، تعبیر جالبی است، در دوران امام خمینی(ره)، هم وقتی برخی شعار دادند که«ما همه سرباز توایم خمینی» امام فرمودند نه شما سرباز من هستید و نه من سرباز شما. این به همین معنای مورد بحث بازگشت دارد یعنی رهبر و مردم فدای اهداف و آرمانهای بلندتر و والاتری هستند.
از یکی از مراجع تقلید سؤال شده که آیا تعبیر جانم فدای رهبر اشکال شرعی دارد؟ و ایشان پاسخ دادهاند که چون تعبیری احترامآمیز است ایرادی ندارد. عرایض بنده تاکید بر این نکته بود که این تعابیر نباید در جهتگیری سیاسی و حقوقی مؤثر باشد و نباید بار سیاسی بیابد زیرا با مبانی اسلامی سازگار نیست.
انتهای پیام