آتش و دود...
خیمه های سوخته و غارت زده...
کودکان بی تاب و بیمناک...
غروب خونین و شب تار...
تنهایی و سکوت...
زینب و اسارت!
قصه چون به اسارت رسید، بند از بند دل گسست و سینه به تنگنای آمد! چگونه اجر رسالت حضرت خاتم المرسلین را به جای آوردند کوفیان، جز با قتل و غارت و اسارت اهل بیت آن والامقام؟! گویا نخواندند قرآن را و نشنیدند آیه «قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» را!
داستان کربلا آغازش شهادت و پایانش صبح ظفرمند ظهور است. حادثه خونین کربلا، آغازی بر حیات مجدد توحید است؛ شروع دوباره رسالت ختم المرسلین است؛ هر آنچه بود نمیبود اگر زینب نبود. زینب پیام آور کربلا و پرچم دار نهضت سرخ حسین است! ایستاده در دل تاریخ تا تباه سازد چهره نفاق را و زائل نماید پایه حکومت ظالمان زمان را.
زینب، اسارت را به اسارت خویش درآورد آن هنگام که علی وار کاخ ظلم را بر سر فرعون زمان فرو ریخت و داغی ابدی بر پیشانی ظالمان نهاد!
آری! حقیقتی است انکار ناپذیر که «الاسلام احمدی حدوث و حسینی و زینبی بقا»
اسارت نه فرجام که آغاز مسیری است که حسین با شهادت خویش گشود تا بیاموزد بشر را این درس که حیات در سایه ذلت جز ننگ و عار نباشد و آزادگی را آن میزان ارزش است که جان در پایش فدا سازی. چرا که آزادگی عیار انسانیت است! آزادگی شرط عبودیت است.
آزادگی رهایی از بند طواغیط است؛ رهانیدن نفس است از بند شیاطین.
آزادگی یعنی تن به تیغ دادن، سر بر سر دار بردن، ولی لحظه ای قامت در برابر ظالمان خم نکردن. و این پیام ابدی عاشوراست برای آنان که عبرت پذیرند و بیدار.
این بیت الغزل دیوان حماسه قیام سرخ عاشوراست:
«اگر که سر کند پای نیزهام زینب
اگر که خون خورد از داغ اکبرم لیلا
اگر که چهره گذارم به روی خاک تنور
اگر که چوب خورم در میان تشت طلا
عزیزم و ندهم لحظهای به ذلت تن
بگو خراب شود به سرم همه دنیا»
گوینده و تدوین:زینب غفوریان
انتهای پیام