به گزارش خبرنگار ایکنا، سی و چهارمین پیشنشست علمی اولین کنفرانس بینالمللی خانواده و تربیت معنوی با عنوان «واکاوی ارکان تربیت معنوی در روابط خانواده اسلامی» حضور فریبا علاسوند، عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده و حمیدرضا سروریان، عضو هیئتعلمی دانشگاه حضرت معصومه(س) برگزار شد.
این نشست علمی که با دبیری مجید کافی امامی، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم، دبیر کمیته علمی فقه و حقوق کنفرانس و دبیر علمی انجمن همراه بود، با همکاری انجمن علمی ارتباطات و تبلیغ حوزههای علمیه، دانشگاه حضرت معصومه(س)، پژوهشکده زن و خانواده و مؤسسه خانواده اسلامی و تربیت معنوی خاتم برگزار شد.
در ابتدای این نشست، فریبا علاسوند، عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده طی سخنانی اظهار کرد: بحث من از نظر تربیتی نیست و به عنوان متخصص علوم تربیتی در این جلسه شرکت نکردهام بلکه مبحثی که ارائه میدهم، نتیجه سالها مطالعه در حوزه دینی است که شاید در حوزه تربیت دینی باشد و اگر دانش تربیت اسلامی شکل بگیرد، شاید بتوان از مباحث مطرح شده استفاده کرد.
وی با طرح این سؤال که اصولا تربیت معنوی چیست و متون دینی چه مباحثی را برای آن طرح کرده است، گفت: روشن است که وقتی ما در رابطه با تربیت معنوی صحبت میکنیم، از تربیت مناسکی یا تربیت حوزه رفتار کمتر سخن به میان میآید. تربیت ما ناظر به اصلاح باطن و حوزه شهودی انسان بوده و مرکز این تربیت نیز قلب و ذهن است.
علاسوند ادامه داد: نقطه شروع حوزه تربیت مذهبی نیز تربیت مناسکی است و در آن از تربیت کودک بالغ با آموزش دادن ظواهر دینی که در جای خود خیلی هم مهم است آغاز میکنیم و معمولا زمانی این کار را انجام میدهیم که فکر میکنیم فرزند ما باید به عنوان یک مکلف و فردی که در حال وارد شدن به حوزه بلوغ است، مناسک دینی مانند نماز و ... را رعایت کند؛ در حالی که تربیت معنوی بیشتر ناظر به تربیت قبل از ذهن است و اتفاقا در حوزه تربیت انسانی و اسلامی بسیار مهم است.
وی بیان کرد: شاید علت شکست پروژههای تربیتی ما به ویژه در زمانی که سوم ثانویه جسم به صورت سوم ثانویه بلوغ بروز میکند مثلا یک کسی وارد فضای انگیزههای مثلا شهوانی میشود و یک دفعه دادهها و گرفتههای خود را در حوزه تربیت اسلامی مناسکی پس میزند، شاید این باشد که یک سری زیرساختهای تربیت معنوی وجود دارد که ما کمتر به آن توجه کردیم.
علاسوند تصریح کرد: بنده نام این را هم تربیت معنوی و هم تربیت باطنی میگذارم و معتقدم اگر مجموعه متون دینی دقیق مطالعه شوند، به لحاظ رتبه، تربیت معنوی و تربیت باطنی مقدم بر تربیت ظاهری است. معمولاً در این زمینه افراد را به کتابهای روایی آسان همچون غررالحکم ارجاع میدهیم. وقتی به ماده دین مراجعه کنیم، در روایات اینگونه آمده است که «ثلاثة هی جمالالدین» و یا «ثلاثة هی کمالالدین؛ سه چیز کمال دین است و سه چیز اصل دین». وقتی به این روایت مینگریم، مشاهده میکنیم که تمام آنها باطنی هستند. برای مثال در جایی دیگر اینگونه آمده که «الْإِخْلَاصِ الْيَقِين و التعنن» یا فرموده « الورعُ و العِفّةُ و الکذا» یعنی این مسئله در حقیقت در در باطن امر انسانی دست برده و آنها را به عنوان نفطه اصلاح دینی و یا شروع تربیت دینی معرفی میکند.
وی تصریح کرد: اتفاقا حسن اینها این است که خیلی زمانمند نیستند یعنی به محض اینکه یک طفل وارد دوره مفاهمه میشود، میتواند بفهمد و بگوید و منویات خود را در قالب کلام بیان کند و دستگاه ذهنی به چنین رشدی در حوزه تکلم و تخیل رسیده است و کاملاً میتوان با او در این عرصه وارد گفتوگو شد. البته این مسئله با امور شریعتی و تربیت شریعتی و تربیت مناسکی که سن ویژه خود را دارد، متفاوت است.
لزوم تربیت قدرتمند فرزندان
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده افزود: تربیت دیگر، تربیت قدرتمند است. زمانی که قصد داریم در وجود کسی دست ببریم و امر باطنی آن را اصلاح و تربیت کنیم، به نظر میرسد که به سراغ انتزاعیات میرویم. انواع دیگر این انتزاعات و تربیت معنوی مانند ظاهرگرایی، عینیتگرایی، حسگرایی، لذتگرایی و ... خیلی قدرتمند هستند و چون حوزه تسلط شیطان بر انسانها به قول قرآن، حوزه خیال، وهم، درون، باطن و آرزوست، در نتیجه خیلی سریع غفلت ایجاد میکند.
علاسوند گفت: هر یک از مقولههای درونگرایی، باطنگرایی، معنویتگرایی، شهودگرایی یا قلبگرایی و ... دارای کد بررسی هستند. روشن است وقتی شیطان ما را از این عناصر غافل میکند، عناصری همچون ظاهرگرایی، عینیتگرایی، حسگرایی و لذتگرایی در نظر انسان بزرگ جلوه داده میشود. برای تربیت معنوی باید این عناصر درونی انسان که بسیار قدرتمند هستند را در چشم او ضعیف کنیم. برای تضعیف این عناصر گراهایی در منابع دینی وجود دارد. حضرت علی(ع) در سلوک متقیانه میفرمایند: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ؛ اگر بنا باشد در چشم ظاهربین انسان چیزی غیر از خدا کوچک شود راهش این نیست که بگوییم اف بر دنیا، بلکه راهش این است که خدا باید در قلب انسان بزرگ شود تا غیر خدا در چشم انسان کوچک شود. اگر انسان بخواهد دیگریهای قدرتمند خود را ضعیف کند، باید گلوی انسان جای دیگر گیر کند. یعنی چیز دیگر نزد انسان مهم شود تا در نتیجه عنصر مادی در چشم او، کوچک شود وگرنه فقط با تحقیر دنیا، صراط مستقیم اتفاق نمیافتد.
وی ادامه داد: یکی از مقومات و یا مبانی مهم بحث تربیت معنوی این است که دیگریهای تربیت معنوی را بشناسیم و ببینیم با آن دیگریها چه باید کنیم. دیگریها بسیار ناخوانده، باسرعت، قدرتمند و به صورت اولی در حیطه تربیت انسان وارد میشوند یعنی اینگونه نیست که کسی برای اینکه ما متأثر از حسگرایی و ظاهرگرایی بشویم، باید هزینه زیادی بپردازد. در واقع در وهله نخست اصطکاک و تماس و مماس ما با این مقولات است. بنابراین، این گزارهها، گزارههایی بسیار قدرتمند هستند.
علاسوند با اشاره به اینکه زیرساختها و ارکان این تربیت معنوی چه چیزهایی هستند، گفت: با توجه به منابع دینی برخی زیرساختها و ارکان برای این نوع از تربیت وجود دارد که اگر اتفاق نیفتد، بحث تربیت معنوی و تربیت دینی مانند یک سازه بسیار لرزان و بدون پایه و زیرساخت است. مادامی که از زندگی و سلطه لهو خارج نشویم، نمیتوانیم حرف از تربیت معنوی بزنیم. خانوادههایی که در آنها لهو وجود دارد، از تربیت معنوی فاصله میگیرند. در آئین مختلف معمولاً اولین گزارهای که بیان میشود، این است که این آئین نوعی مرز را با لهو حفظ میکنند. البته لهو به معنای سرگرمی و تفریح مجاز در زندگی نیست.
وی افزود: لهو با توجه به آیات قرآنی یعنی انسان به جایی برسد که تقسیمبندی به خیر و شر، خوب و بد و حق و باطل را از دست میدهد. زندگی لهوی یعنی انسان هر چی میخواهد بگوید، هر چه میخواهد بپوشد، هر کجا میخواهد برود و هر چه میخواهد بخورد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «انسان متقی رغبات و زهادتش را تعریف کرده است». یعنی میداند که چه چیز دوست دارد و چه چیزی درست است. این اولین شرط برای این است که ما وارد حوزه تربیت انسانی شویم.
شخصیت لهوی و عدم خلاقیت فکری
علاسوند با بیان اینکه تقسیمبندی این امور مهم است، تصریح کرد: برخی مسائل است که باید در حوزه رغبات ما و برخی دیگر نیز باید در حوزه زهادت ما باشد، یعنی نباید به سمت آنها برویم. انسان زمانی که دارای شخصیت لهوی میشود، اصولا خلاقیت تفکری ندارد. مسئله بعدی در زیرساخت تربیت معنوی، قدرت تفکر و تسلط بر حوزه خیال و آرزو و وهم است. اصولاً انسانهایی که فکور نیستند و قدرت تفکر خلاق ندارند، یا تقسیمبندی در حوزههای باطنی خودشان را نفهمیدند و یا در آن متمرکز نبوده و نمیتوانند کار تربیتی کنند.
وی اظهار کرد: کتاب عقل و جهل اصول کافی منشور عظیم تربیتی در تربیت معنوی و حوزه تربیت عقلانی است. در این کتاب آمده است که انسان عاقل، فکور و ذاکر انسانی است که دارای ویژگیهای متعددی است. یکی از آن ویژگیها این است که جواب سه پرسش را میداند. اولین پرسش این است که «کَیفَ لِمَ حَیثُ؟» یعنی انسان کیفیات وجود خود را میشناسد. اکثر انسانها هدر میروند؛ چراکه کیفیات دین خود و نظام شخصیتیشان را نمیشناسند. پرسش بعدی این است که من چرا هستم؟ آدمی که برای این مسئله جواب نداشته باشد، اصولا نمیتواند از جهات عقلانی خود را کامل بداند. تربیت معنوی یعنی انسان بتواند بر حوزه خیال، وهمم و تخیل خود مسلط شود و این امکانپذیر نیست مگر اینکه انسان دارای نوعی فهم و قدرت عقلانی و قدرت پردازش خوب باشد. انسانهای عاقل و اندیشهورز و مسلط بر حوزه خیال همیشه انسانهای سالمتری هستند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده گفت: حضرت امیر(ع) میفرمایند «شیطان شراکت عجیبی با انسان میکند و در آن شراکت، در وجود و قلب ما تخم میگذارد، بچهدار میشود و با ما یکی شده و مشارکت میکند». تسلط بر حوزه تخیل، تکلم و تعقل یک امر مهارتی است و نیاز به تمرین دارد.
وی با بیان اینکه یکی از زیرساختهای ارکان تربیت معنوی، مسئله قناعت و خویشتنداری است، گفت: زمانی که حرف از قناعت میشود، اذهان به سمت مدیریت دارایی میرود اما مسئله قناعت گستردهتر از این است. مسئله خویشتنداری و قناعت امری باطنی و قلبی است. حضرت امیر(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «مجاهد فی سبیل الله کسی است که میتواند فراتر از خواستههای نفسانی برود اما نمیرود و عفت میورزد». این مسئله نشان میدهد عفت یک فعل و یک مکانیزم اقدامی است یعنی انفعال و ناتوانی نیست. انسان عفیف یک ملک و فرشته است، یعنی آنچنان در پاکی جلو رفته و دائما در کشمکش تربیتی با خود است که به تسلط نفسانی رسیده و فرشته شده است.
علاسوند بیان کرد: حضرت امیر(ع) در خطبه متقین میفرمایند اگر انسان بخواهد بر موضوعی مسلط شود، نفس او نیز باید با او همراهی کند. اگر انسان بخواهد به نفس خود مسلط شود، نیازمند تربیت اطاعتی در رابطه با مسائل مختلف است. چنانچه انسان بخواهد در بزنگاههای گناه بر خود مسلط شود، باید از نظر روحی قانع و خویشتندار بشود. انسانهای خویشتندار انسانهای تربیت شدهای هستند که از تکثر رها شدهاند. انسان با قناعت از بند نفس رها میشود. تربیت معنوی به انسان تمرکز میهد و این تمرکزگرایی و ارتباط برقرار کردن با هر امر تمرکزگرا مثلا نماز خواندن، خلوت کردن با خدا و ... خیلی برای انسان آسان میشود.
وی با بیان اینکه خانواده یک چارچوب مرکزیتدار است، گفت: خانواده سلسله مراتبی دارد و تربیت آن نیز والدگرا است. انسانهای تکثرگرا از همه مجموعههای مرکزیتدار فراری هستند اما انسانی که خود را از تکثرها خلاص کرده و میتواند خود را در حوزههای مرکزیتگرا وارد کند، کنترل بیشتری بر نفس خود دارد.
اسلام؛ شریعتی جامع
در ادامه این نشست علمی، حجتالاسلام والمسلمین سروریان، عضو هیئت علمی دانشگاه حضرت معصومه(س) نیز طی سخنانی بیان کرد: شریعت اسلام جامع و با هستیشناسی توحیدی مرتبط است. تربیت ظاهری نباید از تربیت باطنی جدا شود. تربیت باید دین محور باشد و محور دین نیز توحید است. در نتیجه محور تمام مراحل زندگی توحید است. مشکل علوم انسانی این است که یا صحبتی از خدامحوری نمیکند و یا اینکه به صورت محدود به آن میپردازد.
وی افزود: اگر مسئله توحید حل شود، همه چیز حل خواهد شد. باید توجه داشت که مرتبه تربیت معنوی عقلگرایانه پایین نباشد، یعنی نباید فقط رفتار خوب باشد، بلکه لازم است رفتارهای خوب انسان دارای محور محبت به خداوند باشد. همه ما باید در گستره توحید نقش ایفا کنیم. آیتاللهالعظمی جوادی آملی میفرمایند: «همانگونه که حیات طبیعی وابسته است، حیات معنوی انسان نیز وابسته و وابستگی آن به فیض ربانی است. شهید مطهری(ره) میگوید: «مهمترین عامل معنویت وابستگی انسان به امر نا محدود و وابستگی انسان به کثرات نیز محدود است». لذا باید توجه داشت که انسان از معنویت به حقیقت اسلام میرسد یعنی تسلیم در برابر خداوند و علاوه بر آن معنویت ناب موطنی است که معنویت داشته باشد.
سروری ادامه داد: در نتیجه معنویت با تجزیه ارکان دیگر به وجود میآید و با هستیشناسی توحیدی جزیرهای دیده نمیشود و بر همین اساس، شریعت و آموزههای دین است که ما را به تربیت معنوی میکشاند. به بیان دیگر با قصد قربت به معنی باطنگرایی، میتوان به تربیت معنوی رسید.
در ادامه، علاسوند، عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده بیان کرد: مرکز توحیدگرایی عشق، محبت به خداوند و توحید است. تردیدی نیست که هر عمل عبادی نوری دارد و بین اعمال شرع و دیگران نوعی دیالکتیک وجود دارد. روشن است که تجرد بر یکی غلط است و کسی که تعادل را برقرار نکند و جامعیت را لحاظ نکند، از تعادل خارج شده و آسیبهای احتمالی به وجود میآید.
وی افزود: آسیبها به خاطر اعمال سلیقه است. خروج از حاکمیت و لهو، ما را به تربیت معنوی نزدیک میکند. سلوک و فرهنگ و اقتصاد مصرفگرایی عدهای که حتی زمان را نیز محترم نمیشمارند و مصرف کردن زمان برایشان عادت شده، معنویتی به همراه ندارد. خروج از سلطه لهو به ما الگو داده و نفس را کنترل میکند. یکی از آثار آن نیز خروج از زندگی مفاجاتی و ناگهانی است. عدهای ناگهانی تصمیم میگیرند و بدون برنامه هستند و پشیمانی به سراغشان میآید.
علاسوند تصریح کرد: امروزه در غرب، خیلی بر روی بحث قناعت و خویشتنداری کار میشود. برای مثال در روابط پسر و دختر با بحرانهای خاص خود روبرو میشوند. انسان چنانچه بتواند به منویات و خواستههای منفی نفسانی نه بگوید، جامعه را سودمند میکند و این مسئله دقیقا در متن زندگی بوده و در تربیت معنوی مهم است. قرآن کریم بحث شاکر بودن را مطرح میکند. امروز نقطه مفقوده انسان، شاکر بودن است. داشتههای انسان محدود است، لذا میتواند برای داشتهها برنامهریزی کند؛ چراکه داشتهها عینیت و وجود دارند.
نعمتگرایی؛ جهانبینی شاکران
وی بیان کرد: دیگریهای انسان ممکن است کتابخانه یا بسیاری از موارد دیگر باشد که همه آنها در ذهن انسان مهم است. باید این مسئله را در واقعیات خرد کنیم و یکی ابزاری که برای انسان ضروری است، این است که باید شکور باشد. جهانبینی شاکران نعمتگرائی است. برای در جهان معلولان انسانهای موفقی هستند که فقط به خاطر شاکر بودن و به داشتههایشان توجه کردهاند.
عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده تصریح کرد: جهانبینی نعمتگرا انسان را از خودآزاری رها میکند. اگر بتوانیم فرزند شاکر تربیت کنیم، گام بزرگی در تربیت معنوی برداشتهایم. در آسیبهای این رویکرد، چنانچه همواره از زهد و یا از سخاوتمندی صرف صحبت کنیم، این مسئله انسان را از تعادل خارج میکند؛ در حالی که باید تعادل رعایت شود تا آسیبی پیش نیاید. در این رابطه نباید فقط به سلوک زاهدانه اهل بیت(ع) نگریست، بلکه در کنار آن باید به رفتارهای نعمتگرایی ایشان نیز توجه شود.
انتهای پیام