به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره کتاب «درسو اوزالا» نوشته ولادیمیر آرسنیف، از سلسلهنشستهای سهشنبههای فصل سخن، روز گذشته، ۲۳ خردادماه در محل کتابفروشی و انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
سعیده سیاحیان، فعال حوزه کتاب در ابتدای این نشست اظهار کرد: طبق تصمیم اتاق فکر فصل سخن، موضوع محوری جلسات امسال، محیطزیست است. یافتن کتابی در حوزه ادبیات و محیطزیست به همه اعضا واگذار شد، ولی من بهطور ویژه به دنبال رمان میگشتم و این کار در ادبیات بزرگسال کمی دشوار است. در خلال جستوجو میان فایلهای صوتی، فایلی به نام درسو اوزلا توجه من را به خود جلب کرد. پس از شنیدن آن به این نتیجه رسیدم که این رمان من را به طرف خود فرا میخواند و برای چنین جلسهای بسیار مناسب است، در نتیجه از یافتن آن بسیار خرسندم.
وی ادامه داد: از اینکه درسو جمع کوچک ما را انتخاب کرد، سپاسگزارم. میدانم که روح او در همه جای کره زمین هست، چه بسا انسانهایی مثل درسو که مدت کوتاهی بر زمین زندگی میکنند، ولی روحشان همواره زنده و همه اجزای طبیعت به روح این بزرگواران وابسته است. کاشفی روس به نام ولادیمیر آرسنیف که در اوایل قرن ۲۰ به کشف سرزمینهای ناشناخته اشتغال داشت، در شمال روسیه با درسو آشنا شد، او را کشف کرد و حاصل این آشنایی، کتابی است که امروز در اختیار ما و دوستداران ادبیات قرار دارد و بهصورت مستندنگاری کشفی او درآمده است. آرسنیف در سال ۱۹۰۲ به سیبری سفر کرد و در آنجا با درسو آشنا شد.
این فعال حوزه کتاب بیان کرد: احساس میکنم همه حرفی که مخاطبان ادبیات دوست دارند به خود بگویند، در مقدمه کتاب مهدی غبرایی اینطور آمده است که: «۳۸ سال از چاپ اول این کتاب با همین ناشر گذشت و در این بین، اتفاقات تلخ و شیرین زیادی افتاد، ولی من هم مثل کاپیتان آرسنیف در دیدار دوم از دیدن دوستی دیرین چون درسو اوزالا غرق شعف شدم، اینبار ۱۰ روزی با او و کاپیتان به سر بردم؛ جنگلها و کوهها را در نوردیدم، جانواران و گیاهان و درختان و دشتها و رودهای سرکش را دیدم و دلم در هوای همراهی با آن دو پر کشید.» با مطالعه این رمان به خود افتخار میکنیم که با این افراد آشنا شدیم.
وی گفت: محبوبیت این رمان در جهان به حدی بود که دو نسخه سینمایی از آن ساخته شد؛ یکی در سال ۱۹۶۱ بهوسیله فیلمساز روسی و دیگری در سال ۱۹۷۵ از سوی فیلمساز مشهور ژاپنی به نام کوروساوا، ولی به نظرم رمان و روایت ادبی آن چیز دیگری است.
همچنین در ادامه این نشست، محمدرضا واعظ شهرستانی، مدرس و پژوهشگر فلسفه اظهار کرد: نگرش من از منظر فلسفی، ارتباط انسان با طبیعت و جهان با محوریت شخصیت درسو است که به قول خود آرسنیف، انسانی نیمهوحشی متعلق به یکی از طوایف بدوی بود و منطقه تایگا، جایی در جنوب شرقی روسیه و هممرز با کره شمالی و چین شمالی است.
وی با اشاره به صفحه ۲۹ کتاب که شرح آشنایی اتفاقی آرسنیف با درسو اوزالا را بیان میکند، افزود: بینش درسو نسبت به جهان برای آرسنیف بسیار جالب است؛ این نگاه متفاوت از نگاه پیچیده انسان امروز به طبیعت ناشی میشود. ما طبیعت را بهصورت ابزار میبینیم و رابطهای با آن داریم که متفاوت از نگاه درسو است. جایی در کتاب آمده که زمانی به هنگام شکار، درسو یکی از گرازها را شکار نمیکند، زیرا پیر بوده و گرازی که شکار میکند، ماده دوسالهای بوده است. وقتی علت را از او جویا شدند، پاسخ داد: «او شخص پیر، گوشت او برای خوردن خوب نیست، بوی بد داشت.» نکته اول این است که درسو از لفظ شخص ویژه انسان برای اشاره به گراز استفاده میکند و برای بیان علت این کار میگوید: «آن هم مثل آدم، فقط لباسش فرق کرد، توانست کلک زد و عصبانی شد.»
این مدرس و پژوهشگر ادامه داد: از نظر آرسنیف، نظرگاه این مرد جنگلنشین، آنیمیسم بود؛ زیرا خصوصیات انسان را به محیط اطراف نسبت میداد. به هنگام جستوجو درباره کلمه آنیمیسم در اینترنت یا میان کتابهای مربوطه، درمییابیم که نوعی آیین باستانی متعلق به بسیاری از اقوام گذشته و ناشی از آیینهای بدوی است. مهمترین نکته این آیین، نسبتدادن ویژگیهای انسانی مخصوصاً داشتن روح به تمامی آثار طبیعت و جانداران بود.
وی تصریح کرد: تفاوتهایی در برداشتهای مختلف از روح وجود دارد، ولی از نظر من، انسان ویژگیهای خود را به عناصر طبیعت جاندار یا بیجان نسبت میدهد. درواقع، نوعی انسانانگاری را در نظر دارد، بهطوری که سنگ و چوب و اجرام آسمانی دارای شعور هستند، مثل استفاده از عنوان شخص درباره گراز یا آب و ابر؛ این شخصانگاری یا مواجهه با مخلوقات همچون انسان به این منظور، برتری انسان نیست، بلکه بهعنوان همنوع در نظر گرفتن است.
واعظ شهرستانی افزود: در سیر تاریخی ادیان بعد از آنیمیسم، به ادیان شرقی، بودایی و هندوئیسم میرسیم که اولین آنها برهمایی است. این آیین در هند بسیار تحتتأثیر آنیمیسم بود، بهطوری که همه آثار طبیعی را دارای حیات میدانست. بعد از آن به ادیانی میرسیم که برای طبیعت قدرت جادویی در نظر میگرفتند و برای آنها احترام قائل بودند. بهطور کلی، آنیمیسم بر ادیان برهمایی و بودایی تأثیر ویژه داشته است.
وی به بخشهای دیگری از کتاب که به مواجهه درسو با طبیعت میپردازد، اشاره کرد و گفت: در جای جای کتاب شاهد صحبتکردن درسو با طبیعت هستیم؛ درواقع آنیمیسم برای عناصر طبیعت قائل به حیات است و برای آنها قربانی میکند و در ادیان بعدی، حتی طبیعت پرستیده و در انسانانگاری، خصوصیاتی مثل گریهکردن یا خندیدن و بد یا خوببودن برای عناصر جاندار یا بیجان در نظر گرفته میشود.
این مدرس فلسفه علم با اشاره به صفحه ۴۱ کتاب که درباره شخصیتدادن به آب سخن گفته است، ادامه داد: نوع روایت کتاب، ما را در طبیعت غرق میکند؛ روایت آرسنیف هم بسیار جالب است، از تشبیهات و استعارههای بسیار زیبایی استفاده میکند، ولی نماد کسی که ارتباط مشخص و متفاوتی با جنگل دارد، درسو است. با وجود اینکه آرسنیف صحنهها را توصیف میکند، ولی این نگاه بعد از ملاقات با درسو برای او ایجاد شده است تا بتواند به چنین وصف زیبایی از طبیعت برسد. انسان امروز تحتتأثیر کهنالگوها و طرحوارههای ذهنی که به ارث برده، مواجهه مشخصی با طبیعت دارد که متفاوت با نگاه درسو است.
وی درباره مکاتب فلسفی و نگاه فیلسوفان اظهار کرد: فلسفه قارهای قرن 20 ذیل مکتب پدیدارشناسی، مثل هایدگر به نگاه فلسفی کتاب «درسو اوزالا» بسیار نزدیک بود. شخصاً قصد تأیید یا رد هیچ کدام از روایتهای فیلسوفان را ندارم، بلکه فقط توضیح و انطباق ارائه میدهم. پیش از هایدگر، فیلسوفی به نام دکارت میزیست که پدر فلسفه عقلگرا و به دوگانهانگاری میان سوژه و ابژه معروف بود. به گفته او، ذات انسان اندیشنده و مدرک است، انسان ذهنمند بوده و همین ویژگی، او را از بقیه موجودات متمایز میکند.
واعظ شهرستانی درباره مدرکبودن انسان گفت: فقط انسان میتواند جهان را بهصورت امروزی درک کند و چیزی که در جهان وجود دارد، متعلق به ادراک و آگاهی انسان است. ما با دوگانگی سوژه و ابژه مواجه میشویم؛ سوژه، انسان درککننده و اندیشنده است و چیزی که آن را درک میکنیم، ابژه نامیده میشود. بعد از آن، ارتباط انسان با طبیعت از طریق واسطه و بهطور غیرمستقیم انجام میشود، ما نمیتوانیم از ذهنمان خارج شویم و جهان را بهصورت مستقل درک کنیم. از نظر دکارت، انسان ذاتاً مدرک است و همیشه در هر مواجههای با عناصر جهان، رابطهای غیرمستقیم با آنها دارد که به همان نسبت، ادراکی و صفت ذاتی طبیعت، متعلقبودن به اندیشه انسان است.
وی بیان کرد: بحث اصلی هایدگر، نقد سوبژکتیویسم دکارتی است. او قصد دوگانهانگاری سوژه و ابژه را داشت و میخواست دسترسی باواسطه انسان به اجزای طبیعت را به دسترسی مستقیم تبدیل کند. به گفته هایدگر، هستی انسان چیزی جز دسترسی مستقیم به طبیعت نیست. در ابتدا، ارتباط انسان با طبیعت ارتباطی وجودی و در مرتبه بعد، ادراکی است؛ یعنی تا زمان هایدگر و طرفداران او هر نوع ارتباط با جهان بر مبنای ارتباط ادراکی بود، به این معنا که ذهن ما ارتباط مشخصی میسازد.
این مدرس و پژوهشگر ادامه داد: از نظر هایدگر، این نوع ارتباط، وجودی و ارتباط ادراکی بر مبنای ارتباط وجودی است که این نکته را در درسو میبینیم. نوع ارتباط بهگونهای است که هستی انسان تفاوتی با جهان طبیعت و محیطزیست ندارد؛ همه ما شخص هستیم و همین تفاوتهای انسان امروز از نوع آرسنیف است که باعث میشود در پایان کتاب بهدلیل علاقه زیادی که به درسو دارد، او را به خانه خود ببرد و بعد از آن، درسو دچار مشکلاتی چون افسردگی شود. ارتباط بیانشده از سوی هایدگر، نوعی خلسه صوفیانه به معنای فرورفتن در افکار و اوهام خیالی و حتی پذیرش نوعی شهود عقلی نیست که بتوان بهوسیله آن به بخشی از حقایق عالم دست یافت، بلکه ارتباط وجودی میان انسان با انسان و انسان با طبیعت است.
وی تصریح کرد: تمام بحث هایدگر این است که باید عنوان سوژه و ابژه را برداریم و از عنوان «دازاین» استفاده کنیم؛ یعنی انسان در جهان و انسانی که در وحدت و یگانگی با طبیعت قرار دارد. انسان امروزی با مرکز قرار دادن خود در جهان میان خویش و طبیعت فاصله ایجاد کرده، هر روز طبیعت و محیطزیست را تخریب میکند و متوجه نیست که درواقع، زیست خود و آیندگان را از بین میبرد. در نتیجه از نظر هایدگر، انسان جوهری جدا از جهان نیست، بلکه انسان و جهان دو امر تفکیکناپذیر هستند.
واعظ شهرستانی اضافه کرد: در فلسفه هایدگر به سوژه و ابژه کاری نداریم، بلکه به وحدت و جمعشدگی رو میآوریم؛ این رابطه نه تنها ادراکی نیست، بلکه ادراک بر اساس این رابطه، وجودی است. پس صفت ذاتی اجزای طبیعت، حاضر شدن و بودن و برای انسان نیز به همین صورت است.
وی با اشاره به زمان ترک کلبه که درسو در آن مقداری خوراکی برای مسافران بعدی قرار میدهد، گفت: نگاه درسو اوزالا، آنیمیستی است و از منظر فسلفی، قرابت زیادی با نظر فیلسوفی به نام هایدگر دارد که دوگانگی سوژه و ابژه را کنار گذاشته و سعی میکند مواجههای مستقیم با طبیعت داشته باشد و بسیار انساندوست است. ویژگیهای اخلاقی که این سوژه درباره روابط گوناگون خود با دیگران وضع میکند و نمیتواند ضوابط اخلاقی را رعایت کند، کاملاً درباره درسو اوزالا صادق است؛ او بسیار مهربان و انساندوست بوده و عشق به انسانهای دیگر و طبیعت دارد.
این مدرس و پژوهشگر بیان کرد: آرسنیف در بخشی از کتاب گفته که گمان میکردم درسو انسانی نامتمدن و خودخواه است و احساس انساندوستی و غمگساری دیگران فقط در فرهنگ انسان متمدن وجود دارد، ولی در ادامه تحتتأثیر درسو قرار میگیرد و اقرار میکند که چنین نبوده است.
وی گفت: هایدگر وامدار فیلسوفی به نام ایلول است، در فلسفه تکنولوژی که کاملاً در ارتباط با محیطزیست قرار دارد. باور هایدگر این است که تکنولوژی، انسان و جهان را از بین میبرد و میگوید فقط خدا میتواند ما را از دست آن نجات دهد. چیزی که از تکنولوژی باعث تخریب محیطزیست شده، مثل تکنولوژیهای اتمی و هستهای، جنگافروزی و همچنین در حوزههای پزشکی، مهندسی و...، همه اینها با ورود پلاستیک و مواد مضر آسیب زیادی به ما و طبیعت رسانده است.
واعظ شهرستانی تأکید کرد: تعریفی که از تکنولوژی داشتیم و امروزه تغییر کرده، وسیلهای برای تأمین نیازهای انسان در راستای رسیدن به اهداف است. پس نگاه انسان اولیه به تکنولوژی، ابزاری است. برای مثال، انسان اولیه از تکنولوژی به معنای امروزی استفاده نمیکرد، ولی به هر حال از نوعی تکنولوژی بهرهمند بود. در فلسفه تکنولوژی میبینیم که اگرچه وسیلهای برای رسیدن به اهداف و نسبت به فرهنگ، محیطزیست و ارزشهای انسانی خنثی است، ولی با گذشت زمان میبینیم که ابزاری خنثی نسبت به طبیعت و جهان پیرامون نیست و صرفاً به کاربرد آن بستگی ندارد.
وی درباره فلسفه تکنولوژی گفت: گروهی گمان میکنند تکنولوژی نسبت به محیطزیست خنثی است و اینکه به آن آسیب برساند یا مفید باشد، بستگی به استفاده انسان دارد؛ یعنی انسان بهعنوان سوژه و ابژه که متعلق به آگاهی اوست، با نوع نگاهی که به ابژه دارد، جایی بهصورت اخلاقی برای پایداری محیطزیست و جایی برخلاف آن عمل میکند. از نظر هایدگر، تکنولوژی نسبت به اهداف، فرهنگها و ارزشهای محیطزیستی خنثی نیست و کاملاً ارزشبار و دارای ذات است؛ ذاتی که میتواند به کل تبدیل شود و زمام امور را به دست بگیرد، مثل تکنولوژی هوش مصنوعی که امروزه بارقههایی از نظر هایدگر را نشان میدهد.
این مدرس و پژوهشگر فلسفه ادامه داد: قرار بود تکنولوژی اتمی در رسیدن به اهداف علم پزشکی استفاده شود، ولی امروز میبینیم که در مناسبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهانی بسیار تعیینکننده است. بنابراین، نمیتواند دائم خنثی باشد. از نظر هایدگر باید بتوانیم تکنولوژی را کنترل کنیم، زیرا میتواند از طریق تولید هدف و ایجاد فرهنگ جدید بر زندگی انسان مؤثر باشد، بهطوری که این انسان در وحدت با طبیعت را تغییر دهد. آنچه در شخصیت یا اندیشه درسو میبینیم، استفاده حداقلی از تکنولوژی است؛ این انسان بدوی و دارای هنجارهای اخلاقی و انسانی بهعنوان سوژه، نوعدوستی، آیندهنگری و حفظ محیطزیست را در روابط خود قرارداد کرده است. او ارتباطی وجودی با طبیعت دارد، بهطوری که به تکنولوژی بهعنوان وسیلهای خنثی نگاه نمیکند، بلکه آن را چیزی میداند که باید کنترل شود.
وی درباره اینکه درسو در شهر محل زندگی آرسنیف نتوانست خود را با شرایط زندگی جدید تطبیق دهد، گفت: درسو افکار و ایدههای خود را بلند میگفت که از نظر روانشناختی، ویژگی کودکان ۳ تا ۵ سال است؛ این کودکان در حال ذهنمند شدن هستند که باعث سخنگفتن با خودشان میشود و این ویژگی میتواند درباره درسو جالب باشد. او در نهایت بهدلیل مشکلات زندگی در فضای شهری بدون اطلاع آرسنیف، او را ترک کرد و بعد از مدتی هم کشته شد.
واعظ شهرستانی بیان کرد: سهراب سپهری هم در فرهنگ ما به شخصیت درسو اوزالا شبیه است که در شعر «از آبها به بعد» از دفتر «ما هیچ، ما نگاه» ردپای آن را میتوان دید. دانش طبیعی درسو بسیار موجب شگفتی آرسنیف شد و سپهری در اینباره میگوید: «زمانی که دانش لب آب زندگی میکرد، انسان هنوز چنین فاصلهای از طبیعت نگرفته و این رابطه پیچیده را برقرار نکرده بود.»
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام