به گزارش ایکنا از اصفهان، ویژهبرنامه دیدار و گفتوگو با عبدالله کوثری، نویسنده و مترجم شهیر ایرانی با عنوان «خاطرات آقای مترجم»، روز گذشته، چهارم آذرماه در کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
در ابتدای این نشست، محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان اظهار کرد: در دوران نوجوانی، کتاب «آئورا» را خواندم و آن را به دوستانم معرفی کردم؛ نویسنده آن را کسی میشناختیم که پیش از ترجمه کردن، در مجلات شعر مینوشته است. آئورا برای همه ما مثل کشف بود. این کتاب حدود یک دهه به نمایشنامه تبدیل شده بود و در سالنهای تئاتر شهر اجرا میشد. طی چند روز اخیر متوجه شدم که سال گذشته باز هم اجرا شده است.
وی ادامه داد: از آن زمان پیگیر نویسنده «آئورا» بودم و هرگاه چیزی از او منتشر میشد، بسیار مورد قبول بود. بدون رعایت کردن وسواسهای معمول در خرید کتاب، به صرف دانستن نام نویسنده، کتاب را انتخاب میکردیم. معمولاً آقای کوثری را در مقام مترجم میشناسیم؛ ولی شعرهای ایشان نیز در مجله نگین و کوچه چاپ شده است.
عبدالله کوثری، نویسنده و مترجم نیز در ادامه این نشست اظهار کرد: از 15 سالگی شعر میگفتم و تا آن زمان فقط اشعار کلاسیک از حافظ، سعدی و مولانا میخواندم. همان زمان یکی از اطرافیان کتاب «دختر جام» را معرفی کرد. دو سال بعد، بهواسطه یکی دیگر از آشنایان با هوشنگ ابتهاج آشنا شدم و دو سال در خدمت ایشان یاد میگرفتم؛ ولی آنچه تا امروز نگاه مرا وسیع کرده، شعرهای «احمد شاملو» است.
وی درباره تأثیری که از احمد شاملو پذیرفته است، بیان کرد: در سال 1346 شاملو بخش ادبی «خوشه» را دایر کرد؛ بسیار علاقه داشتم که از نزدیک او را ببینم و در ملاقاتی که داشتیم، فقط گفت «تو باید بیهقی بخوانی» و از سال 1347 تا امروز بیهقی میخوانم. تا آن زمان فقط شعر خوانده بودم و با نثر فارسی ارتباطی نداشتم؛ ولی بعد از خواندن بیهقی ارزش نثر فارسی را هم دریافتم؛ زیرا زبان ما تا دوران مشروطه بیشتر تحت تأثیر شعر بود؛ ولی بعد از دوران مشروطه ارزش نثر مشخص شد؛ زیرا شرایطی به وجود آمد که باعث شد افراد به نثر رو آورند.
این نویسنده و شاعر گفت: شاملو بیشتر به نثر توجه داشت و شعر خود را نیز بر مبنای نثر گذاشته بود. در 21 سالگی کشف کردم که انسانی در هزار سال پیش، به گونهای روایت کرده که تاریخ به ادبیات تبدیل شده و این کار در صفحه به صفحه تاریخ بیهقی عیان است. تقریباً میتوان گفت که تمام این کتاب، روایت ادبی است؛ گویی نویسنده این کتاب به کاری که انجام میداده، واقف بوده که موضوعی شگفت است. جلب شدن توجهم به جنبه دیگر زبان فارسی که تا آن زمان برایم مغفول مانده بود، بزرگترین میراث شاملو برای من بود.
وی با بیان اینکه لطف امروز انسانها به خودشان ناشی از میراث بیهقی و شاملو است، توضیح داد: ما نمیتوانیم بدون اتکا به گنجینه آثار کلاسیک کاری انجام دهیم. بسیاری از دوستان حتی درباره رمانها به من میگویند که «کارهایم بوی قدیم میدهد.» من متوجه این جمله نمیشوم؛ ولی میدانم که حق دارم از گنجینه پیشین استفاده کنم؛ البته طبیعتاً در گفتوگوهای عادی کسی از زبان بیهقی استفاده نمیکند؛ ولی در «گرینگوی پیر» یا «پوست انداختن» میتوان از آن ترکیببندیها و جملهسازیها استفاده کرد و روایتهای شگرفی ساخت که با زبان امروز قابل انجام نیست.
کوثری درباره زبان فارسی امروز تصریح کرد: زبان امروز، همان است که در گفتوگوهای روزمره، مطبوعات و... از آن استفاده میکنیم؛ ولی برای ادبیات چنین زبانی کافی نیست، بلکه باید زبان و ظرفیت آن را شناخت. مترجم درباره زبان چند کار انجام میدهد، از جمله معرفی کردن اثری ناشناخته که در این مسیر به زبان مقصد هم غنا میبخشد؛ زیرا یکسره در حال ایجاد ترکیباتی است که در زبان مترجم چندان در دسترس نیست، درباره مفاهیم و حتی شیوه بیان هم این قضیه صادق است.
وی ادامه داد: اگر به ترجمههای آغازین از جمله کارهای محمدطاهر میرزا در دوره قاجار نگاه کنیم، میبینیم که در چه معذوریتهایی قرار میگرفته است. ظرافتهای زبانی که او در کارهای خود به کار گرفته، نشان میدهد که زحمت بسیاری کشیده است؛ ولی نمیتواند منظور اصلی را منتقل کند. البته اینکه مترجم از زبان چه کسی استفاده کند هم اهمیت دارد؛ برای مثال قائم مقام فراهانی پیرو سعدی بود و از زبان او استفاده میکرد؛ ولی نمیتوان از زبان سعدی برای ترجمه رمان یا داستان کوتاه استفاده کرد.
این نویسنده و مترجم با بیان اینکه مترجمان آن دوره کار خود را بهخوبی انجام دادند، اظهار کرد: برای مثال میرزا حبیب در ترجمه «حاجی بابا» شاهکار کرده است؛ ولی هر چه بیشتر ترجمه صورت گرفت، غنای زبان ما در همه عرصهها نیز بیشتر شد. زمانی که در لندن بودم، در مصاحبهای گفتم که گمان میکنم در 70 سال اخیر، زبان فارسی در بخش ادبی بسیار غنیتر شده و در این میان سهم مترجمان بیشتر از نویسندگان است. وقتی به تهران آمدم، احمد میرعلایی من را برای این حرف تشویق کرد. البته این سخن به معنای کمکاری نویسندگان نیست، بلکه منظور امتیاز بیشتر مترجم برای کشف نکات جدید زبان است.
وی افزود: با همه این سخنان، خواننده باید در نهایت بتواند مطلب را باور کند. همه اینها به واژه یا ترکیب واژگان بستگی دارد، بخشی از این کار بهوسیله یادگیری و بخشی با ذوق مترجم ممکن میشود. نکته اصلی این است که ما نمیتوانیم بدون بیهقی، تذکرةالاولیا و... به نثر معتبری برسیم؛ بهویژه اگر بخواهیم کارهای کلاسیک انجام دهیم. زبان باید غنی باشد؛ نمیتوان با ظرفیت کم واژگان به سراغ کتابهایی از نویسندگانی همچون تولستوی و امثال او رفت، بلکه برای این کار به بینهایت واژه نیاز داریم که در گنجینه ما قرار دارد.
کوثری گفت: از سال 1342 که یکی از آثار شاهرخ مسکوب را مطالعه کردم، شیفته او شدم؛ زیرا کتاب «مقدمهای از رستم و اسفندیار» او من را شیفته خودش کرد. مسکوب یکی از بهترین نویسندگان و مترجمان ماست. زمانی که بخش اول کتاب «آیسخولوس» را ترجمه کردم، نسخهای از آن را با نامهای برای مسکوب فرستادم، او نامهام را پاسخ داد و باعث شد که ترجمه این اثر را ادامه دهم.
وی درباره پاسخ مسکوب به نامهاش بیان کرد: مسکوب برایم نوشته بود که «تو موفق شدی زبان این اثر را پیدا کنی، خواهش میکنم این کار را ادامه بده؛ زیرا ترجمههایی که ما پیش از این انجام دادهایم، امروز دیگر بلااستفاده شده است.» نکته اصلی این است که مترجم باید در زبان زندگی کند و اگر کار خود را درست انجام دهد، نه تنها به گنجینه ادبی، بلکه به زبان هم چیزی اضافه میکند؛ زیرا هر لحظه چیز جدیدی میآفریند که مهمترین تأثیر ترجمه بر زبان است.
این نویسنده و مترجم در پاسخ به این سؤال که چگونه میتوان از گوشه و کنار ادبیات فارسی توانمندیهای زبان را کشف کرد و بهکار گرفت، توضیح داد: تنها تجربه من، عاشقانه خواندن و نه تکلیف خواندن است. نگاهم به ادبیات، عاشقانه و زندگیام با این مسائل همراه است.
وی در پاسخ به سؤالی درباره آثار کمتر شناختهشده تصریح کرد: نمیدانم منظور از اثر کمتر شناختهشده چیست؛ ولی بعضی اوقات شعرهایی میشنوم که نمیدانم چه کسی آن را سروده است؛ اما بر قلبم مینشیند. حتماً در 1400 سال گذشته فقط نویسندگان بزرگی که همه ما آنها را میشناسیم، زندگی نکردهاند، بسیاری از افراد فرصت شکوفا شدن نیافتند؛ ولی هنر جرقههای عجیبی در عالم میزند. فکر میکنم حتی اگر آثار کسانی را که شناختهشده هستند، درست بخوانیم، تأثیر بسیاری خواهد داشت؛ زیرا ما زیاد مطالعه نمیکنیم.
کوثری ادامه داد: ایراد اصلی ما زود بسنده کردن است. ذوق و آفرینندگی انسان نیز در این مسیر اهمیت بسیاری دارد؛ الزاماً اینکه همه آثار نویسندگان بزرگ را بخوانیم، نویسنده خوبی نخواهیم شد، برای ساختن ترکیبهای زیبا به ذوق هنری نیاز داریم؛ برای مثال مسکوب مطالعه بسیار خوبی داشت که با ذوق سرشار او آمیخته شد و آثاری شایسته ایجاد کرد. روزی شاملو به من گفت که هشت بار تاریخ بیهقی را دوره کردهام؛ ولی از نظر من شاملو باید ذوق هم داشته باشد تا بتواند چنین آثاری بنویسد.
وی در پاسخ به یکی از حضار بیان کرد: در کنار ادبیات، تاریخ هم خواندهام. بهنظرم برای درک ادبیات باید تاریخ هم بخوانیم. اقبال بلندی داشتم که در دبیرستان کتابهای احمد کسروی بهویژه «تاریخ مشروطه» و «تاریخ 18 ساله آذربایجان» را مطالعه کردم. از آن زمان متوجه شدم که تاریخ اهمیت بسیاری دارد.
این نویسنده و مترجم ادامه داد: به قول فوئنتس، «آنچه را تاریخ ناگفته گذاشته، رمان بازگو میکند»؛ ولی در هر حال تاریخ هم باید خوانده شود. مهم نیست که همه حرفها را قبول کنید؛ ولی از شنیدن حرفها به اندیشههای گوناگون دست مییابید. توصیه به خواندن بیهقی به معنای توصیه به نوشتن همچون او هم نیست، بلکه باید از او چگونه نوشتن را آموخت، البته واژگانی در آثار ناصرخسرو، بیهقی و عطار وجود دارد که اگر گرد و خاکشان را بزداییم، کاملاً در متن رمانها قابل استفاده هستند. طبیعتاً ما نمیتوانیم بیهقی باشیم؛ زیرا هزار سال فاصله میان ما وجود دارد؛ ولی اگر بیهقی توانست زبان را بیابد، بهدلیل مطالعه آثار گذشتگان خود بود. هر کس شخصیت خود را دارد و به روش خود میتواند بنویسد.
وی در پاسخ به سؤال یکی دیگر از حاضران در نشست درباره اینکه شاعرانگی کتاب آئورا به قلم فوئتنس بازمیگردد یا ترجمه کوثری، توضیح داد: متأسفانه متن کتابهای فوئنتس را از زبان انگلیسی ترجمه کردم، نه اسپانیایی. چیزی که باعث شد 30 سال از عمر خودم را برای ترجمه این آثار از انگلیسی صرف کنم، مترجمان قابل اعتماد بود؛ بنابراین میتوان گفت متن انگلیسی کتابها با اسپانیایی تفاوت چندانی ندارد. فوئنتس در همه آثار خود مرز بین شعر و نثر را بر هم زده است.
کوثری پس از خوانش بخشی از «گرینگوی پیر» تأکید کرد: در برگرداندن کتاب به زبان فارسی اغراق نکردم؛ ولی زبان ما خود شاعرانگیهایی دارد که باعث افزایش شاعرانگی اصلی خود متن شده است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت این شاعرانگی که در کتاب به چشم میخورد، هم ناشی از زبان فارسی و هم قلم نویسنده است.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام