در شرایطی که بسیاری از خانوادهها یک یا دو فرزند دارند، خبرگزاری ایکنای خراسان رضوی، به سراغ زوج جوانی رفته است که دارای 4 فرزند هستند.
علی اخلاقی کارمند و پدر این خانوده و همسر وی فهیمه فریدآریا دبیر آموزش و پرورش، بنا بر فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص جوانی جمعیت و فرزندآوری، دارای 4 فرزند هستند. از آنها میپرسیم که زندگی با داشتن 4 فرزند چگونه است و در این باره چه نظری دارد.
اخلاقی در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی، اظهار میکند: فعلاً 4 فرزند دارم، اما دوست دارم فرزندان بیشتری هم داشته باشم.
وی و همسرش هر دو در این موضوع که فرزندان زیادی داشته باشند، اشتراک نظر دارند.
فرید آریا در رشته هوش مصنوعی تحصیل کرده است و اکنون 8 سال است که به عنوان معلم و هنرآموز رشته طراحی طلا و جواهر در هنرستان تدریس میکند.
از او میخواهیم از خودش برایمان بگوید و بیان میکند: 17 سال از زندگی مشترک ما میگذرد، سال 85 با اخلاقی ازدواج کردم. در سال 88 حامد اولین پسرم متولد شد. 4 سال بعد از آن، یعنی سال 92 محمدمهدی دومین پسرم به دنیا آمد، عملا قرار بود دو فرزند داشته باشیم. اما به توصیه مقام معظم رهبری در خصوص فرزندآوری عمل کردیم و 6 سال بعد امیر رضا و 3 سال بعد از آن امیرحسین را به دنیا آوردیم.
مادر این خانواده ادامه میدهد: شاید یکی دیگر از علتهایی که تمایل پیدا کردیم فرزندان بیشتری داشته باشیم، این بود که حامد و محمدمهدی، فرزندان نمونهای هستند و انگیزهای برای آوردن بچههای بعدی برایمان مهیا شد. حامد بسیار کمک حال من در بزرگ کردن برادرش محمدمهدی بوده است و اکنون هر دوی آنها کمک حال من در بزرگ کردن دو فرزند کوچکترم هستند.
فرید آریا که خود فرزند شهید است است، در ادامه اظهار میکند: هیچگاه پدرم را ندیدهام، زیرا پدرم در حالی که مادرم 4 ماهه مرا باردار بود و خواهرم 11 سال و برادرم 7 سال سن داشتند، شهید شد. پدرم در زمان شاه ارتشی بود و قبل از انقلاب برای اینکه تمایلی نداشت با مردم درگیر شود، استعفا داد، تا اینکه پس از انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی تصمیم گرفت به ارتش بازگردد.
این معلم و مادر خانواده ادامه میدهد: آن زمان قزوین زندگی میکردیم و پدر هنگامی که تصمیم گرفت به جنگ برود، ما را به مشهد نزد دایی فرستاد. او تنها یک بار به مرخصی آمد و هنگام رفتن به مادرم از خوابی گفت که در آن جام شهادت را نوشیده است و او را آگاه کرد که دیگر بازنمیگردد.
وی از احساس وجود پدرش در جای جای زندگیاش میگوید و بیان میکند: هنگامی که علی به خواستگاری من آمد، نگرانیهایی از سوی مادرش نسبت به برخی مسائل فرزندان شهدا وجود داشت، بنابراین دو دل بود. قبل از اینکه وصلتی اتفاق بیفتد، ایشان پدرم را همراه با پسری 15 ساله با لباسهایی سفید بر تن در خواب دید که به خانه مادرشوهرم اشاره میکند و برایش دست تکان میدهد، لبخند میزند و به آن پسر جوان میگوید: «اینجا خانه دامادم است.»
فرید آریا ادامه میدهد: این خواب برای مادرشوهرم بسیار عجیب بود و پس از اینکه به خواستگاریم آمدند، با دیدن عکس پدرم بر روی دیوار یادآور شد که این آقا را در خواب دیدهام و پس از تعریف خواب خود برای مادرم متوجه شد که آن پسر جوان نیز پسر دایی من بود که برای چراغانی نیمه شعبان راهی قزوین شده بود و در اثر تصادف جان باخت، به گفته مادرم آن جوان بسیار اهل مراعات دیگران و از جمله کسانی بوده که پدرم بسیار او را دوست داشته است.
راجع به احساسش از داشتن فرزندانش سؤال میپرسم و وی اظهار میکند: اگر بگویم کم نمیآورم، احجاف است، در مواردی واقعاً نیاز به همراهی وجود دارد، البته همسرم همراهی بسیار خوبی دارد، علاوه بر فرزندان ارشدم، باید از مادرم که پا به پای ما همراهی و کمک میکند، تشکر کنم. از آنجا که من شاغل هستم و سه روز در هفته را به مدرسه میروم، بچهها یاد گرفتهاند بسیاری از کارها را خودشان انجام دهند.
در ادامه این موضوع، اخلاقی درخصوص تعداد مطلوب فرزند، بیان میکند: به نظرم 4 فرزند زیاد نیست، البته برخی فکر میکنند ما بچه میآوریم تا دختر داشته باشیم اما من میگویم اگر خداوند فرزند دیگری نیز به ما اعطا کند و اختیار انتخاب جنسیت آن نیز با من باشد، باز هم من پسر را انتخاب میکنم، اگرچه خانمم، تمایل زیادی به فرزند دختر دارد و حامد نیز همیشه دوست دارد، خواهر داشته باشد.
فریدآریا میگوید: آنچه از اهمیت بالایی برخوردار است، مستقل بودن و مسئولیتپذیری فرزندان است. در مقایسه با همکاران و دوستان، تک فرزندان آنها تمایلی ندارند، مسئولیت زندگی را بپذیرند، بنابراین به نظرم رشد فرزندان با حضور در جمعیت اتفاق میافتد و این موضوع در تک فرزند بودن رخ نمیدهد. مسئولیتپذیری در خانوادههای دارای چند فرزند با تقسیم کار خود به خود به وجود میآید، فرزندان من نیز در خانه ظرف میشویند، خانه را جارو میکنند، بسیاری از فعالیتهای شخصی مربوط به اتاق خود را انجام میدهند، حتی گاهی آشپزی میکنند، کارهایی که شاید کمتر در خانوادههای تک فرزندی اتفاق میافتد.
وی تصریح میکند: هدف همه ما ساخت آینده مطلوب برای فرزندان است. برای یافتن استعداد ایجاد علاقه در فرزندانم تنها به آشنا کردن آنان با فضاهای قرآنی، ورزشی و فرادرسی میپردازیم و هیچ اجباری در یادگیری و آموزش این امور وجود ندراد، زیرا اجبار دلزدگی میآورد.
حامد اخلاقی فرزند اول خانواده است، از او میپرسم آیا دوست داری شبیه کسی شود؟ و میگوید دوست دارد شبیه پدرش شود.
امیررضا 4 ساله است. او نیز دوست دارد پلیس شود و از اینکه برادر دارد، بسیار خوشحال است.
انتهای پیام