تحمیل فهم بر هنر تفسیر به رأی است
کد خبر: 4212235
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۲
حجت‌الاسلام امینی‌نژاد:

تحمیل فهم بر هنر تفسیر به رأی است

استاد حوزه علمیه تأکید کرد: ما در تفاسیر اثر هنری باید هنرمند و هنر او را در نظر بگیریم و به یک فهم برسیم نه اینکه فهمی را بر آن تحمیل کنیم. اثر هنری خودش باید حرف بزند و انسان در مواجهه با آن باید مانند کارآگاه عمل کند.

علی امینی نژادبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین علی امینی‌نژاد، استاد حوزه علمیه، 5 اردیبهشت ماه در نشست علمی «ظرفیت‌شناسی حکمت متعالیه در تبیین هنر اسلامی» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه فاصله فلسفه اسلامی با غرب در همین موضوع است، گفت: ما با واقعیت سه ضلعی روبرو هستیم که بنده نام آن را جهان واقع می‌نامم و در برابر، جهان ادراک وجود دارد که از منظر فلسفه اسلامی و صدرایی، تابع جهان واقع است یعنی خود را بر واقعیت تحمیل نمی‌کند بلکه این جهان واقع است که ادراک را شکل می‌دهد. 

وی افزود: سومین جهان هم جهان اعتبار و ساخت است که مربوط به حوزه عملی است که این جهان، تابع و پیرو جهان ادراک است و ما در حوزه هنر با این نگاه سه ضلعی فکر می‌کنیم؛ یعنی یک زیبایی داریم، یکی فهم زیبایی و مسئله دیگر هم آفرینش و خلق زیبایی است. در مورد رابطه هنر و زیبایی هیچ تردیدی نیست که هنر با حسن و جمال مرتبط است ولی هنر خود زیبایی نیست مثلاً وقتی می‌گوییم خردمند یعنی کسی که دارای خرد است و هنرمند هم یعنی کسی که دارای هنر است نه اینکه دارای زیبایی است بلکه قدرت در خلق زیبایی دارد.

امینی‌نژاد با اشاره به تعریف زیبایی، اظهار کرد: زیبایی حالتی از شیء است که آن را مورد توجه تحسین‌برانگیزانه فاعل شناسا(انسان) قرار می‌دهد و چشمگیر است؛ در فلسفه اسلامی این موضوع مساوی کمال و خیر است. حقیقت زیبایی امری تشکیکی و ذومراتب است ولی در بحث ما مطلق زیبایی مطرح است لذا زشتی نداریم. 

وی افزود: مطابق فلسفه صدرایی، وجود مساوی خیر و امری جذاب است؛ نوع انسان‌ها زیبایی و زشتی را ذومراتب می‌دانند ولی اصل زیبایی امر تکوینی است که در فضای مقایسه کشف می‌شود، بنابراین ما با دو طیف حقایق تکوینی روبرو می‌شویم؛ زیبایی منوط به ذات وجود است. گاهی جذابیت فی‌نفسه مطلوب است نه به عنوان مقدمه برای کارهای دیگر، مثلاً خانه‌داری هنر است ولی زیبایی آن ذاتی نیست.

ادراک زیبایی در زیبایی تأثیری ندارد

امینی‌نژاد ادامه داد: نکته مهم در باب زیبایی آن است که زیبایی در انسان ایجاد لذت، محبت و عشق کرده و او را به خود جذب می‌کند؛ اینها مؤلفه ذاتی زیبایی نیست بلکه از آثار زیبایی است و زیبایی امری تکوینی است؛ ملاصدرا در جلد 4 اسفار فرموده است: وجود مسابق است با خیریت و بعد از خیریت، ادراک و بعد از آن لذت و حالتی است که در انسان ایجاد می‌شود؛ او تصریح می‌کند که ادراک در خیریت تأثیری ندارد گرچه بازتاب آن در انسان لذت و امثال آن است.  

وی افزود: چون ابعاد ذاتی زیبایی برای ما قابل شناخت دقیق نیست لذا عمدتاً زیبایی را به حالاتی که در انسان ایجاد می‌کند، تفسیر و تعبیر می‌کنند؛ بنابراین تغییرات ناشی از زیبایی، مؤلفه ذاتی آن نیست زیرا زیبایی، زیبایی است خواه انسان با آن مواجه بشود یا نشود. آیات الهی، آیات هستند ولو اینکه انسان با آن مواجه شود یا نشود، بنابراین باید حوزه ادراک زیبایی را از خود زیبایی جدا کنیم. 

استاد حوزه علمیه با اشاره به فهم و تفسیر زیبایی اظهار کرد: اساساً زیبایی از جنس صورت نیست، بلکه معناست و به خصوص در فلسفه صدرایی به صورت ویژه دنبال شده است؛ ما یک معقول اول و یک معقول ثانوی داریم که معقول اول، صورت و معقول ثانوی، معنا است؛ به تعبیر دیگر ما دو دسته قوای شناختی داریم؛ یک دسته قوای شناختی صورت‌یاب و دیگری معنایاب؛ مثلاً وقتی سخن از حس و خیال است دائماً با صور سر و کار دارند و صدایی که ما می‌شنویم صورت است؛ ما از دل این صور معانی را درک می‌کنیم. 

امینی‌نژاد اضافه کرد: در هستی دو دسته معنا وجود دارد؛ معانی ساخته انسان و معانی تکوینی؛ مشکل هیوم در بحث علیت، عدم تفکیک میان معنا و صورت است و در اینجا معنای وهم خیلی جدی می‌شود. بنابراین فهم زیبایی هستی به وسیله عقل و وهم شهودی و ذهنی صورت می‌گیرد.     

استاد حوزه علمیه گفت: هر چه در هستی وجود دارد خلقت و صنع و اعتبار خداوند است و خدا خلق زیبایی کرده است و برای ما این خلق، تکوین است ولی وقتی یک انسان خلق زیبایی کرد برای خودش انشاء است ولی برای دیگران توصیف و فهم زیبایی است؛ خالق زیبایی ایجاد معنا در صورت می‌کند ولی طرف مقابل، فهم زیبایی در صورت می‌کند. یکی از اندیشه‌های بزرگ متفاوت بین ما و غرب در این است که ما در تفسیر و تأویل باید از تفسیر به رأی خودداری کنیم؛ کار ما این است که همه عناصر دخیل در اینکه ما بفهمیم چه معنایی در هنر نهفته است را بیابیم ولی اگر خود ما معنا به یک هنر بدهیم تفسیر و فهم به رأی خواهد شد. 

تحمیل فهم بر هنر تفسیر به رأی است

این پژوهشگر تصریح کرد: خطراتی که تفسیر به رأی و تفسیر تاریخی دارد، این است که ما بدون نگرش به تاریخ یک هنر، بخواهیم آن را تفسیر کنیم البته اگر تأثیر تاریخ را در یک اثر هنری دیدیم خواهیم توانست آن را تفسیر تاریخی کنیم وگرنه حق نداریم؛ ما در تفاسیر اثر هنری باید هنرمند و هنر او را در نظر بگیریم و به یک فهم برسیم نه اینکه فهمی را بر آن تحمیل کنیم. در قرآن کریم هم تفسیر به رأی یعنی اینکه حق نداریم قولی را به قرآن تحمیل کنیم. اثر هنری خودش باید حرف بزند و انسان در مواجهه با آن باید مانند کارآگاه عمل کند؛ یک کارآگاه نظر خود را بر واقعیت تحمیل نمی‌کند بلکه سرنخ‌ها را می‌یابد.

امینی‌نژاد تصریح کرد: یکی از مؤلفه‌های فهم متن، سطح مؤلف و متن او است یعنی سطح کلام خدا با کلام پیامبر(ص) و امام فرق دارد. کلام نبوی یک مزه و کلام الهی هم یک مزه دیگر و سطوح پایین‌تر هم قطعاً پایین‌تر و در هیچ مرتبه‌ای نباید تحمیلی بر متن صورت بگیرد. 

وی افزود: چون عموم مردم در رتبه حسی  و خیالی هستند به معنای آن نیست که هنر، حسی است بلکه می‌تواند خیالی، عقلی و وهمی و فوق عقل باشد. اگر بتوانیم زیبایی خالص را ارائه کنیم مثلاً زیبایی اهل معرفت در  این صورت زیبایی و مدهوشی مطلق خواهد شد. در اینجا صورت وجود ندارد بلکه خالص معناست. الان مثلاً در فضای متاورس و سه بعدی گویی انسان در این فضا زندگی می‌کند و چون زندگی می‌کند لذت می‌برد. ایجاد فضای خلأگونه که هیچ صورتی وجود نداشته باشد و سیستمی بسازیم که معنا بدون صورت ساخته شود، لذت بی‌نهایت برای انسان ایجاد می‌کند. 

انتهای پیام
captcha