دوره مجازی آموزش سبک زندگی و تفسیر قرآن کریم، همزمان با ماه مبارک رمضان از سوی حجتالاسلام والمسلمین عبدالامیر سلطانی برای علاقهمندان آغاز شده است. این آموزشها در ایکنای خوزستان بارگذاری میشود و نکات تفسیری و سبک زندگی آیات قرآن به ترتیب صفحات قرآن منتشر میشود.
آنچه در این نوشتار میخوانید نکات سبک زندگی و تفسیری صفحه چهاردهم قرآن کریم است:
وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ (89) بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ (90). سوره بقره
از امام صادق(ع) درباره شأن نزول اين آيات چنين نقل شده كه «يهود در كتابهاى خويش ديده بودند هجرتگاه پيامبر اسلام بين كوه «عير» و كوه «احد» (دو كوه در دو طرف مدينه) خواهد بود، يهود از سرزمين خويش بيرون آمدند و به جستجوى سرزمين مهاجرت رسول اكرم(ص) پرداختند و سرانجام آنها در سرزمين مدينه ماندند و اموال فراوانى كسب کردند. اين خبر به سلطانى به نام «تبع» رسيد با آنها جنگيد، يهود در قلعههاى خويش متحصن شدند، وى آنها را محاصره كرد و سپس به آنها امان داد، آنها به نزد سلطان آمدند. تبع گفت من اين سرزمين را پسنديدهام و در اين سرزمين خواهم ماند، در پاسخ وى گفتند: اين چنين نخواهد شد، زيرا اين سرزمين هجرتگاه پيامبرى است كه جز او كسى نمىتواند به عنوان رياست در اين سرزمين بماند.
تبع گفت: بنابراين من از خاندان خويش كسانى را در اينجا قرار خواهم داد تا آن زمانى كه پيامبر موعود بيايد وى را يارى کنند، لذا او دو قبيله معروف اوس و خزرج را در آن مكان ساكن کرد.
اين دو قبيله هنگامى كه جمعيت فراوانى شدند به اموال يهود تجاوز کردند، يهوديان به آنها مىگفتند هنگامى كه محمد(ص) مبعوث شود شما را از سرزمين ما بيرون خواهد كرد. هنگامى كه حضرت محمد(ص) مبعوث شد، اوس و خزرج كه به نام انصار معروف شدند به او ايمان آوردند و يهود وى را انكار کردند. اين است معنى آيه «و كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا».
آرى همان جمعيتى كه با عشق و علاقه مخصوص براى ايمان به رسول خدا(ص) آمده بودند و در برابر اوس و خزرج افتخارشان اين بود كه پيامبرى مبعوث خواهد شد و آنها ياران خاص وى خواهند بود، بر اثر تعصب و لجاج و دنياپرستى در صف دشمنان او قرار گرفتند، در حالى كه دورافتادگان گرد او را گرفته و به يارانش پيوستند.
آری آنان نشانههاى پيامبر(ص) را در كتاب آسمانى خود تورات مىخواندند و با بىصبرى در انتظار ظهورش بودند، ولى هنگامى كه از طرف خداوند كتابى (قرآن) به آنها رسيد كه موافق نشانههايى بود كه يهود با خود داشتند، با اينكه پيش از اين جريان خود را به ظهور اين پيامبر نويد مىدادند و با ظهور اين پيامبر، اميد فتح بر دشمنان داشتند، نسبت به او كافر شدند.
آرى گاه انسان عاشقانه به دنبال حقيقتى مىدود، ولى هنگامى كه به آن رسيد و آن را مخالف منافع شخصى خود ديد بر اثر هواپرستى به آن پشت پا مىزند و آن را وداع مىگويد، بلكه گاه به مخالفتش بر مىخيزد، اما در حقيقت يهود معامله زيانآورى انجام دادند.
كسانى كه براى پيروى از پيامبر موعود از سرزمينهاى خود كوچ كرده بودند و با مشكلات فراوان در سرزمين مدينه مسكن گزيدند تا به مقصود برسند، سرانجام در صف منكران و كافران قرار گرفتند، لذا قرآن مىگويد: آنها در برابر چه بهاى بدى خود را فروختند؟ (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ).
آرى يهود معامله زيانآورى انجام دادند، چراكه در آغاز از مناديان اسلام بودند و حتى زندگى در مدينه را با تمام مشكلاتش براى رسيدن به اين مقصود برگزيدند، اما پس از ظهور پيامبر اسلام(ص) تنها به خاطر اينكه او از بنىاسرائيل نيست و يا منافع شخصیشان را به خطر مىاندازد به او كافر شدند. چه معاملهاى از اين زيانبارتر كه انسان نه تنها به مقصودش نرسد، بلكه پس از صرف تمام نيروها در جهت ضد آن قرار گيرد، و خشم و غضب خدا را براى خود فراهم سازد.
در سخنى از اميرمؤمنان على(ع) مىخوانيم: «إنّهُ لَيسَ لأنفُسِكُم ثَمَنٌ إلاّ الجنّةَ فلا تَبِيعُوها إلاَّ بِها»: براى وجود شما قيمتى جز بهشت نيست، خود را به غير آن نفروشيد(1). قابل توجه اينكه در اينجا سرمايه معامله را اصل وجود آنان ذكر مىكند؛ چرا كه با كفر، ارزش هستى آنها به كلى سقوط مىكند، گويى فاقد شخصيت خود مىشوند و به تعبير ديگر به بردگانى مىمانند كه وجود خود را فروخته و به اسارت ديگرى در آمدهاند، آرى آنها اسير هوى و بنده شيطانند.
كلمه «اشتروا» گر چه معمولاً به معنى «خريدارى كردن» است، ولى گاه چنان كه در لغت تصريح شده به معنى فروختن نيز آمده است، و آيه فوق از اين قبيل است.(2)
منابع:
1. نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 456.
2. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص343.
انتهای پیام